اینجا همه گبرند، مسلمان به که گویم
در جمع پر از دیو سلیمان به که گویم
وقتی که هوا این همه سنگین شده از درد
از رنج و غم و غصهی پنهان به که گویم
جایی که بزرگان دیانت همه سیرند
از فقر از این غائلهی نان به که گویم
وقتی که صف کعبه پر از طالب حج است
از سادگی مردم نادان به که گویم
گفتند مگویید در این غافله دزدیست
از همرهی شحنه و دزدان به که گویم
این خواب گران چیست که تعبیر فنا داشت
از نحسی کابوس پریشان به که گویم
جادوی شب بهمن و تقدیر چنین بود
از مرگ وطن مادرم ایران به که گویم
بیژن که دو صد داغ به دل داشت چنین گفت
در محضر آن مرد سخندان به که گویم