قرنطینه به من کمک کرد
تا خود را در گوشهای گیر بندازم
در گوشهای که راه فراری نبود
و بفهمم که من یک چند ضلعی نامنظمام
که هر ضلعم به ضلع دیگر فشار میآورد
تا فرو بپاشم
در قرنطینه بود که از احاطهی خود
به هندسهی آدمی شگفت زده شدم
و دیدم از هر زوایهای که نگاه میکنم
آدمی با هر ضلعش
اضلاع دیگرش را عذاب میدهد
در قرنطینه بود که فهمیدم
هر کسی باید آزمایشگاهی اختصاصی داشته باشد
که برود آنجا آزمایش ادراک بدهد
و عشق
تنها آزمایشگاه اختصاصی هر آدمیست
در قرنطینه بود که دانستم
آدمی با یک سر که در دوران جنینی
وسط دو شانهاش تشکیل میشود
به دنیا میآید
و پس از تولد
هزار سر دیگر
در درونش تشکیل میشوند
آدمی حتی با هزار سر در درون
نمیتواند اندکی از درونش سر در بیاورد
بیخوابیهای قرنطینه به من یاد داد
هیچکس عمدا نمیتواند
خواب کسی را که دوست دارد ببیند
و هیچکس هم سهوا
کابوس نمیبیند
به آنها که تحلیل رویا بلدند بگوئید
من فقط با یک سر
خواب هزار سر دیگر را میبینم
و هر چه میبینم
حتی یکی رویا نیست
در ایام قرنطینه بود که کشف کردم
الکل
فقط سطح را تمیز میکند
اما آدمی سطح نیست
و هیچ الکلی
عمق ادمی را نمیتواند پاک کند
پزشکان باید پس از قرنطینه
دارویی کشف کنند
که دورههای نامنظم اندوه را
تنظیم کند
در قرنطینه دیدم
دارم به زبان مسلط میشوم
و هر چه به فارسی مسلطتر میشوم
با تمام اضلاعم
از کلمهی" تنهایی" بیشتر میترسم
اگر چه انتظار
چنان عضلات قلبم را قوی کرده است
که دیگر از هیچ چیزی نمیترسد
#حسن_آذری
@hassanazari54