Репост из: اشعار و دلنوشته های رایگانی (بی نام)
در سوگ مادر
بیا امشب به خوابم ای پری چهر
بپرس ای شمع زپروانه تو از مهر
همه جمعند پسرها و عروس ها
شدیم مبهوت یادت بهترین دا
ببینی نوه ها هستند چو گریان
کشند اندر فراقت آه چه نالان
کنند بی تابی و گیرند بهانه
جا رفت مادری آن ناز دانه
شدی تو همنشین با اُم زینب
بسوزددخترت اینک دراین تب
دل ما بس گرفته از فراقت
نشینیم دورهم دراین اجاقت
کنار این سماور چون نشستی
دل مارا به مهر خود تو بستی
نمی گویی کلامی و خموشی
ولی همچون سماورتوبجوشی
به یاد سفره ی هفت سین مادر
که از هر سفره ایی آن بود برتر
وجودت عود پر عطر ی به خانه
درون خانه ات هر جاست نشانه
تو بودی سایه ی سر، قوت قلب
ولی افسوس شدی مادرزماسلب
قسم مادر به آن مهر و صفایت
نمی گردد فراموش آن وفایت
صبوریت مرا بود درس عبرت
تحمل کی کنم دوری و غربت
خوش اخلاق و متین وباوقاری
چو چتری بر سرم تو ماندگاری
هنوز سجاده ات را بو کنم من
تهی گردد ز داغت قالب و تن
اگر چه ظاهرا رفتی ز پیشم
ولی خُلقت بود آیین وکیشم
فداکار بودی و دلسوزبه دوران
گذشتی عاقبت تو از تن وجان
نباشد باورم نیستی در این جا
کنم احساس کنارم هستی اینجا
خدا حافظ منم بی تاب رویت
زمانی پر کشم آیم به سویت
شفاعت کن مرا مادر به جنت
که زیر پای داری تو ز رحمت
خدا لطفی نمود این هدیه را داد
کنون وقت است کنی مادرمرایاد
#بی_نام ": ۹۹/۱/۱۶
بیا امشب به خوابم ای پری چهر
بپرس ای شمع زپروانه تو از مهر
همه جمعند پسرها و عروس ها
شدیم مبهوت یادت بهترین دا
ببینی نوه ها هستند چو گریان
کشند اندر فراقت آه چه نالان
کنند بی تابی و گیرند بهانه
جا رفت مادری آن ناز دانه
شدی تو همنشین با اُم زینب
بسوزددخترت اینک دراین تب
دل ما بس گرفته از فراقت
نشینیم دورهم دراین اجاقت
کنار این سماور چون نشستی
دل مارا به مهر خود تو بستی
نمی گویی کلامی و خموشی
ولی همچون سماورتوبجوشی
به یاد سفره ی هفت سین مادر
که از هر سفره ایی آن بود برتر
وجودت عود پر عطر ی به خانه
درون خانه ات هر جاست نشانه
تو بودی سایه ی سر، قوت قلب
ولی افسوس شدی مادرزماسلب
قسم مادر به آن مهر و صفایت
نمی گردد فراموش آن وفایت
صبوریت مرا بود درس عبرت
تحمل کی کنم دوری و غربت
خوش اخلاق و متین وباوقاری
چو چتری بر سرم تو ماندگاری
هنوز سجاده ات را بو کنم من
تهی گردد ز داغت قالب و تن
اگر چه ظاهرا رفتی ز پیشم
ولی خُلقت بود آیین وکیشم
فداکار بودی و دلسوزبه دوران
گذشتی عاقبت تو از تن وجان
نباشد باورم نیستی در این جا
کنم احساس کنارم هستی اینجا
خدا حافظ منم بی تاب رویت
زمانی پر کشم آیم به سویت
شفاعت کن مرا مادر به جنت
که زیر پای داری تو ز رحمت
خدا لطفی نمود این هدیه را داد
کنون وقت است کنی مادرمرایاد
#بی_نام ": ۹۹/۱/۱۶