Репост из: برای او
هدف من این است که عشق را بفهمم. وقتـی عاشـق بـودم، احـساس زنـده
بودن می کردم و می دانم هر چیزي که الان دارم، هر چه قدر هم جالب به نظـر
برسند اما من را هیجان زده نمی کنند.
اما عشق چیز وحشتناکی است: دوستان دخترم را می بیـنم کـه زجـر زیـادي
می کشند و نمی خواهم در وضعیت مشابهی باشم. آنها بـه مـن و پـاکی ام
می خندیدند، اما حالا از من می پرسند که مـن چگونـه مـی تـوانم مـرد هـا را
خوب کنترل کنم. مـن مـی خنـدم و چیـزي نمـی گـویم؛ چـون مـی دانـم کـه
پیشگیري زجرآور تر از دردهاي بعدش است: من به طور ساده اصلا عاشق نمـی
شوم. هر روز که مـی گـذرد مـن بـیش تـر متوجـه مـی شـوم مردهـا چـه قـدر
موجـودات ضـعیفی هـستند، چـه قـدر بـی ثبـات، نـا امـن وغـافلگیر کننـده
هستند....چند تا از پدرهاي دوستان دخترم به مـن پیـشنهاد عـشق بـازي داده
اند، اما من همیشه درخواست آنها را رد می کنم. اوایـل از رفتارشـان شـوکه
می شدم، اما حالا فکر می کنم همه ي مردها این طوري هستند.
اگر چه هدف من این است که عشق را بفهمم، و اگر چه براي من فکـر کـردن
در مورد آدم هایی که قلبم را به آنها داده ام زجرآور است، اما متوجه شده ام
آنها که قلب مرا لمس کرده اند از برانگیختن جسم من عاجز بوده اند، و آنهـا
که جسم مرا برانگیختند از لمس قلب من عاجز بودند.
از کتاب #یازده_دقیقه
#پائولوکوئلیو
بودن می کردم و می دانم هر چیزي که الان دارم، هر چه قدر هم جالب به نظـر
برسند اما من را هیجان زده نمی کنند.
اما عشق چیز وحشتناکی است: دوستان دخترم را می بیـنم کـه زجـر زیـادي
می کشند و نمی خواهم در وضعیت مشابهی باشم. آنها بـه مـن و پـاکی ام
می خندیدند، اما حالا از من می پرسند که مـن چگونـه مـی تـوانم مـرد هـا را
خوب کنترل کنم. مـن مـی خنـدم و چیـزي نمـی گـویم؛ چـون مـی دانـم کـه
پیشگیري زجرآور تر از دردهاي بعدش است: من به طور ساده اصلا عاشق نمـی
شوم. هر روز که مـی گـذرد مـن بـیش تـر متوجـه مـی شـوم مردهـا چـه قـدر
موجـودات ضـعیفی هـستند، چـه قـدر بـی ثبـات، نـا امـن وغـافلگیر کننـده
هستند....چند تا از پدرهاي دوستان دخترم به مـن پیـشنهاد عـشق بـازي داده
اند، اما من همیشه درخواست آنها را رد می کنم. اوایـل از رفتارشـان شـوکه
می شدم، اما حالا فکر می کنم همه ي مردها این طوري هستند.
اگر چه هدف من این است که عشق را بفهمم، و اگر چه براي من فکـر کـردن
در مورد آدم هایی که قلبم را به آنها داده ام زجرآور است، اما متوجه شده ام
آنها که قلب مرا لمس کرده اند از برانگیختن جسم من عاجز بوده اند، و آنهـا
که جسم مرا برانگیختند از لمس قلب من عاجز بودند.
از کتاب #یازده_دقیقه
#پائولوکوئلیو