Репост из: نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
مهاجرت؛ کسب احترام یا خواری؟
مهاجرت از ایران دیگر پدیدهای مربوط به "فرار مغزها" نیست! سراغ هر که را میگیری، گفته میشود از ایران رفته است؛ با هر که روبرو میشوی؛ گویی برای رفتن لحظه شماری م کند!
وقتی به کسانی که آهنگ رفتن دارند؛ میگویم چطور میتوانند به سرزمینی بروید که مردمش آنها را به چشم بیگانه مینگرند؛ پاسخشان این است که در آنجا احترام و امنیت و آرامش روانی وجود دارد. وقتی از آنها میپرسم؛ چطور میتوانند سرزمینی را ترک کنند که ریشههایشان در خاک آن بالیده است؛ پاسخ شان این است که؛ این رؤیا پردازیها دیگر مرسوم نیست!
این روزها اما مهاجرت نیز جز برای معدود استعدادهای ویژه و یا افراد متمول و پولدار، برای سایر اقشار ایرانی پر دردسر و مشکل زا شده است.
گویا برخی از مهاجران ایرانی، به رعایت حال مردم و قوانین کشور میزبان، چندان نیازی نمیبینند و همانطور که در کشور خود کلاهبرداری و دغلبازی را "زرنگی" به حساب میآورند؛ در کشور دیگران نیز اینگونه "زرنگ بازیها" را چند برابر میکنند.
طبیعی است که چنین رفتاری، مردم کشور میزبان را می آزارد و آنان را علیه مهمانان بیفرهنگ بر میانگیزد و به سمت حمایت از احزاب راستگرای مخالف مهاجرت سوق میدهد.
در این میان، احزاب نیز به نوبۀ خود، برای جلب رأی قشری از مردم، سیاستهای ضد مهاجرتی در پیش میگیرند و در صورت به قدرت رسیدن، در مقابله با مهاجران تر و خشک را با هم میسوزانند.
این وضع ظاهراً برای مهاجران ایرانی در گرجستان پیش آمده است. از یک سو ظاهراً برخی ایرانیان مقیم آن کشور، قواعد و معیارهای روابط سنجیدۀ اجتماعی را زیر پا میگذارند و از دیگر سو، دولت گرجستان نیز تلافی این کار را از سرِ همۀ مهاجران از جمله افراد بیگناهی در میآورد که به امید احترام و آرامش به آن سرزمین مهاجرت کردهاند.
در واقع، این برخورد، بسیاری از خانوادههای مهاجر به گرجستان را دچار بحران کرده و بعضاً سبب جدا کردن اعضای خانوادهها از هم شده است! گویا وزارت خارجۀ ایران هم در این زمینه توان و برشی ندارد و آنقدر درگیر مشکلات ریز و درشت بینالمللی است که حتی وقت ندارد به این موضوع بیاندیشد!
ما ایرانیان قرار بوده است مردمی متمدن، با فرهنگ، مبادی آداب، وطن دوست و سرافراز باشیم؛ اما چه شده است که برخی از ما مجبور به تحمل این سطح از خواری شدهایم؟
دلایلاش روشن است! از تکرار ملال آور آنها هم فرجی حاصل نمیشود! برای نجات از این وضع، هر یک از ما ایرانیان نیازمند نهضتی برای نوزایی اخلاقی در درون خویش هستیم. این نوزایی ما را برغم همۀ مشقات، به ماندن در سرزمین خود ترغیب میکند. سرزمینی که اجدادمان در آن آرمیدهاند. سرزمینی که ریشههایمان در عمق خاک آن نفوذ دارد. سرزمینی که منشأ حق و حقوق ما از این کرۀ خاکی است؛ سرزمینی که در خارج از آن، بیگانه به شمار میرویم؛ سرزمینی که هرگز نباید رها و فراموشش کنیم.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
مهاجرت از ایران دیگر پدیدهای مربوط به "فرار مغزها" نیست! سراغ هر که را میگیری، گفته میشود از ایران رفته است؛ با هر که روبرو میشوی؛ گویی برای رفتن لحظه شماری م کند!
وقتی به کسانی که آهنگ رفتن دارند؛ میگویم چطور میتوانند به سرزمینی بروید که مردمش آنها را به چشم بیگانه مینگرند؛ پاسخشان این است که در آنجا احترام و امنیت و آرامش روانی وجود دارد. وقتی از آنها میپرسم؛ چطور میتوانند سرزمینی را ترک کنند که ریشههایشان در خاک آن بالیده است؛ پاسخ شان این است که؛ این رؤیا پردازیها دیگر مرسوم نیست!
این روزها اما مهاجرت نیز جز برای معدود استعدادهای ویژه و یا افراد متمول و پولدار، برای سایر اقشار ایرانی پر دردسر و مشکل زا شده است.
گویا برخی از مهاجران ایرانی، به رعایت حال مردم و قوانین کشور میزبان، چندان نیازی نمیبینند و همانطور که در کشور خود کلاهبرداری و دغلبازی را "زرنگی" به حساب میآورند؛ در کشور دیگران نیز اینگونه "زرنگ بازیها" را چند برابر میکنند.
طبیعی است که چنین رفتاری، مردم کشور میزبان را می آزارد و آنان را علیه مهمانان بیفرهنگ بر میانگیزد و به سمت حمایت از احزاب راستگرای مخالف مهاجرت سوق میدهد.
در این میان، احزاب نیز به نوبۀ خود، برای جلب رأی قشری از مردم، سیاستهای ضد مهاجرتی در پیش میگیرند و در صورت به قدرت رسیدن، در مقابله با مهاجران تر و خشک را با هم میسوزانند.
این وضع ظاهراً برای مهاجران ایرانی در گرجستان پیش آمده است. از یک سو ظاهراً برخی ایرانیان مقیم آن کشور، قواعد و معیارهای روابط سنجیدۀ اجتماعی را زیر پا میگذارند و از دیگر سو، دولت گرجستان نیز تلافی این کار را از سرِ همۀ مهاجران از جمله افراد بیگناهی در میآورد که به امید احترام و آرامش به آن سرزمین مهاجرت کردهاند.
در واقع، این برخورد، بسیاری از خانوادههای مهاجر به گرجستان را دچار بحران کرده و بعضاً سبب جدا کردن اعضای خانوادهها از هم شده است! گویا وزارت خارجۀ ایران هم در این زمینه توان و برشی ندارد و آنقدر درگیر مشکلات ریز و درشت بینالمللی است که حتی وقت ندارد به این موضوع بیاندیشد!
ما ایرانیان قرار بوده است مردمی متمدن، با فرهنگ، مبادی آداب، وطن دوست و سرافراز باشیم؛ اما چه شده است که برخی از ما مجبور به تحمل این سطح از خواری شدهایم؟
دلایلاش روشن است! از تکرار ملال آور آنها هم فرجی حاصل نمیشود! برای نجات از این وضع، هر یک از ما ایرانیان نیازمند نهضتی برای نوزایی اخلاقی در درون خویش هستیم. این نوزایی ما را برغم همۀ مشقات، به ماندن در سرزمین خود ترغیب میکند. سرزمینی که اجدادمان در آن آرمیدهاند. سرزمینی که ریشههایمان در عمق خاک آن نفوذ دارد. سرزمینی که منشأ حق و حقوق ما از این کرۀ خاکی است؛ سرزمینی که در خارج از آن، بیگانه به شمار میرویم؛ سرزمینی که هرگز نباید رها و فراموشش کنیم.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad