Фильтр публикаций


🆔 @easyenglishfun
🅾 𝐋𝐞𝐬𝐬𝐨𝐧 𝐍𝐢𝐧𝐞 درس نهم

🔵 𝐍𝐈𝐂𝐎𝐋𝐄 𝐅𝐎𝐑 𝐏𝐑𝐄𝐒𝐈𝐃𝐄𝐍𝐓
🔵 نیکول در جست و جوی ریاست

Nicole discusses her plans to run for student body president.
نیکول از برنامه هایش برای رسیدن به سمت ریاست شورای دانش آموزی سخن می گوید.

Nicole wants Ted to ask his friends to vote for her.
نیکول از تد می خواهد تا از دوستانش تقاضا کند به نیکول رأی بدهند.

Ted agrees, in exchange for Nicole’s help with his homework.
تد در قبال کمک نیکول به او در حل تکالیف، این کار را می پذیرد.

Nicole: I’ve decided to run for student body president! If I’m going to become a senator one day, I should get some experience under my belt now.
نیکول: تصمیم گرفتم تا برای کسب پست ریاست شورای دانش آموزی نامزد بشم! اگه بخوام یه روز یه سناتور بشم، باید چنین تجاربی رو تو رزومم داشته باشم.

Ted: Andrea Jenkins is also running. She’ll give you a run for your money!
تد: آندریا جنکینز هم داره نامزد میشه. شما ۲ تا رقابت تنگاتنگی با هم خواهید داشت!

Nicole: Andrea Jenkins is an idiot. I’m by far the better candidate.
نیکول: آندریا یه دیوونست. من با اختلاف نامزد بهتریم.

Ted: Don’t be so full of yourself! I might vote for Andrea.
تد: اینقدر از خود متشکر نباش! ممکنه من به آندریا رأی بدم.

Nicole: Stop kidding around. Let’s get down to business. I need your help.
نیکول: دست از مسخره بازی بردار. بزار به کار خودمون برسیم. من به کمکت احتیاج دارم.

Ted: You want me to help you!
تد: می خوای بهت کمک کنم!

Nicole: Yes. I need you to talk your friends into voting for me.
نیکول: بله، از تو می خوام تا با دوستات صحبت کنی و اونا رو راضی کنی که به من رأی بدن.

Ted: But you never give my friends the time of day. All you give them is the cold shoulder.
تد: تو هیچ وقت به دوستای من توجهی نداری. تنها کاری که همیشه می کنی اینه که بهشون بی محلی کنی.

Nicole: That’s because they’ve got blue hair and nose rings!
نیکول: دلیلش اینه که اونا موهای آبی و حلقه ی دماغ دارند!

Ted: They’re better than your friends a bunch of goody-goodies and brown-nosers!
تد: اونا بهتر از دوستای تو هستند. دوستای تو که یه مشت خود شیرین پاچه خار هستند!

Nicole: That’s beside the point. Let’s talk about your friends and their votes.
نیکول: مهم نیست. بزار در مورد دوستات و رأی شون صحبت کنیم.

Ted: Okay. You scratch my back and I’ll scratch yours. If you do my chemistry homework, I’ll help you get the votes.
تد: بسیار خب، تو یه قدم برام بردار، من یه قدم برات برمیدارم. اگه تکالیف شیمی من رو انجام بدی، کمکت می کنم رأی جمع کنی.

Nicole: I’m not crazy about that idea. But, okay, it’s a deal. I hope I can count on you.
نیکول: خیلی موافق این ایده نیستم. ولی بسیار خب. مشکلی نیست. می پذیرم. امیدوارم بتونم روت حساب کنم.
🆔 @easyenglishfun




🆔 @easyenglishfun
🅾 𝐋𝐞𝐬𝐬𝐨𝐧 𝐄𝐢𝐠𝐡𝐭
درس هشتم

🅾 𝐓𝐄𝐃 𝐅𝐎𝐑𝐌𝐒 𝐀 𝐑𝐎𝐂𝐊 𝐁𝐀𝐍𝐃
🅾 تد یک گروه موسیقی راک تشکیل می دهد

Ted plans to become a successful musician.
تد تصمیم دارد یک موسیقیدان موفق بشود.

First, he needs Susan to loan him money for a new guitar.
در ابتدا، او می بایست برای خرید یک گیتار از مادرش پول قرض بگیرد.

Susan suggests that Ted bakes cookies to earn the money.
سوسن به او پیشنهاد می کند که برای به دست آوردن چنین پولی، شیرینی بپزد.

Susan: You’re in good spirits today, Ted.
سوسن: تد، امروز خیلی شادی.

Ted: I’ve got great news, Mom.
تد: مامان امروز یه خبر خوب دارم.

Susan: What is it?
سوسن: چیه؟

Ted: Amber and I are going to start a rock band!
تد: من و امبر قصد داریم یه گروه موسیقی راک رو راه بندازیم.
Susan: Good for you!
سوسن: کار خوبی می کنی!

Ted: Mom, I’m not going to beat around the bush. I need to borrow $1,000 for a new guitar.
تد: مامان، نمی خوام طفره برم. یه راست می رم سر اصل مطلب. برای خریدن یه گیتار جدید می خوام ازت ۱۰۰۰ دلار قرض بگیرم.

Susan: Ted, your father and I can’t shell out that much. We aren’t made of money.
سوسن: تد، من و پدرت نمی تونیم همچین پولی رو بهت بپردازیم. ما که پول چاپ نمی کنیم.

Ted: You’re not? I thought you were millionaires, like Donald and Ivana Trump!
تد: پول چاپ نمی کنید؟ من فکر کردم مثل دونالد و ایوانا ترامپ میلیونر هستید.

Susan: Ha ha. This is no time to be a wise guy!
سوسن: هاها. الان زمان مناسبی برای پر رویی نیست!

Ted: I promise I’ll pay you back.
تد: قول میدم بدهیم رو باهات صاف کنم.

Susan: How?
سوسن: چه شکلی؟

Ted: We’re going to take the music world by storm and make lots of money.
تد: قصد داریم موسیقیمون رو خیلی سریع به گوش تموم دنیا برسونیم و از این راه پول زیادی به دست بیاریم.

Susan: That sounds like a pipe dream. Aren’t high school rock bands a dime a dozen?
سوسن: شبیه یه امید واهی میمونه. آیا مدارسی که تو زمینه ی راک کار می کنند مثل کشک زیاد نیستند؟

Ted: Yeah, but we’re different. With my guitar playing and Amber’s beautiful voice, we’re sure to make a splash!
تد: بله ولی ما فرق داریم. با نوازندگی من و صدای زیبای امبر، تردیدی نداریم که خیلی زود مشهور می شیم.

Susan: Well, we’re going through hard times. You’re going to have to work for that $1,000.
سوسن: ما داریم دوران سختی رو از سر میگذرونیم. تو باید برای به دست آوردن این ۱۰۰۰ دلار کار کنی.

Ted: How?
تد: چی کار کنم؟

Susan: You can bake cookies.
سوسن: می تونی شیرینی بپزی.

Ted: I bet Mrs. Clapton never made Eric. bake cookies, but I guess those are the breaks.
تد: شرط می بندم خانم کلپتون هم تا حالا هرگز این نوع شیرینی رو درست نکرده، ولی حدس می زنم کار دیگه ای از دستم ساخته نیست.

Donald Trump is a famous American millionaire who made his money in real estate.
دونالد ترامپ یک میلیونر آمریکاییست که پولش را از طریق بنگاه های اقتصادی به دست آورده است.

Ivana is his ex-wife.
ایوانا نیز زن سابق ترامپ است.

Eric Clapton is a very popular guitarist.
اریک کلپتون نیز یک گیتاریست مشهور می باشد.
🆔 @easyenglishfun




🆔 @easyenglishfun
🅾 𝐋𝐞𝐬𝐬𝐨𝐧 𝐒𝐞𝐯𝐞𝐧
درس هفتم

𝐒𝐔𝐒𝐀𝐍 𝐇𝐈𝐑𝐄𝐒 𝐁𝐎𝐁 𝐓𝐎 𝐑𝐔𝐍 𝐇𝐄𝐑 𝐁𝐔𝐒𝐈𝐍𝐄𝐒𝐒
سوسن باب را جهت اداره ی کسب و کارش به استخدام خود در می آورد

Susan stays up all night thinking about her cookie business.
سوسن تمام شب را بیدار می ماند و به فروش شیرینیهایش فکر می کند.

In the morning, she discusses it with Bob.
او صبح در این خصوص با باب صحبت می کند.

Bob agrees to work for her.
باب موافقت می کند که برای او کار کند.

Bob: You’re up bright and early this morning, Susan.
باب: سوسن، امروز سحرخیز شدی.

Susan: I didn’t sleep a wink. I was awake all night thinking about the new business.
سوسن: اصلاً نخوابیدم. تموم شب رو بیدار بودم و به کسب و کار جدید فکر می کردم.

Bob: Running your own business is lots of work. Are you prepared to work like a dog?
باب: راه اندازی کسب و کارت خیلی کار میبره. آماده ای مثل خر کار کنی؟

Susan: No. But I am prepared to hire you to run the business.
سوسن: نه، ولی تو خیالم هست تو رو برای ادارش به استخدام خودم در بیارم.

Bob: You want me to run a cookie business? Fat chance!
باب: تو از من میخوای یه شیرینی فروشی رو اداره کنم؟ اصلاً ممکن نیست!

Susan: Why not?
سوسن: چرا که نه؟

Bob: I don’t have a clue about making cookies. I don’t even know how to turn the oven on!
باب: من هیچ سر رشته ای تو شیرینی پزی ندارم. حتی نمی دونم چه شکلی گاز شیرینی پزی رو روشن می کنند!

Susan: I’ll give you a crash course.
سوسن: من یه آموزش مختصر و مفید بهت می دم.

Bob: Do I have to do the baking?
باب: من باید کار پختن رو انجام بدم؟

Susan: No. You’ll just manage the business side.
سوسن: نه، فقط کسب و کار رو مدیریت می کنی.

Bob: Needless to say, I have mixed feelings about working for you.
باب: نیازی به گفتن نیست، ولی در مورد کار کردن برای تو، یه حس دوگانه به سراغم اومده.

Susan: auh be nice. I promise you’ll be a happy camper.
سوسن: اُو، عالیه. قول بهت میدم راضی باشی.

Bob: Okay. Let’s give it a shot, boss!
باب: بسیار خب. اجازه بده تجربش کنم رئیس!
🆔 @easyenglishfun




همه کارتونهای انگلیسی
🆔 https://t.me/englishCartoons1404

اموزش انگلیسی با موسیقی
🆔 https://t.me/Englishmusic1404

امادگی برای تافل و ایلتس
🆔 https://t.me/TOEFL_IELTSS

انگلیسی برای کودکان با اهنگ
🆔 https://t.me/kids_songs

اموزش انگلیسی با داستان
🆔 https://t.me/all_englishstories

دیکشنریهای همه زبانها به انگلیسی
🆔 https://t.me/alldictionaries

اموزش اصطلاحات به انگلیسی
🆔 https://t.me/idioms_world

جملات و مکالمات کاربردی انگلیسی
🆔 https://t.me/easyenglishfun

انگلیسی با کلیپ، پادکست، اخبار
🆔 https://t.me/filmsoftwares

آموزش شطرنج (مبتدی تا پیشرفته)
🆔 https://t.me/chess_on

گرامر کاربردی انگلیسی بصورت کاربردی
🆔 https://t.me/easy_englishgrammar

اموزش تصویری انگلیسی
🆔 https://t.me/pictorial_english

آموزش فرانسوی با کارتون
🆔 https://t.me/french_cartoons

اموزش آلمانی با کارتون
🆔 https://t.me/German_cartoons

آموزش چینی با کارتون
🆔 https://t.me/chinese_cartoonss

آموزش اسپانیایی با کارتون
🆔 https://t.me/spanishcartoons

اموزش انگلیسی با داستانهای شاه پریان
🆔 https://t.me/english_fairytales1

آموزش فرانسوی با داستانهای شاه پریان
🆔 https://t.me/french_fairytales

داستانهای فارسی شاه پریان
🆔 https://t.me/persianfairytaless


🆔 @easyenglishfun
🅾 𝐋𝐞𝐬𝐬𝐨𝐧 𝐒𝐢𝐱 درس ششم

🔵 𝐒𝐔𝐒𝐀𝐍 𝐒𝐓𝐀𝐘𝐒 𝐇𝐎𝐌𝐄 𝐀𝐍𝐃 𝐁𝐀𝐊𝐄𝐒 𝐂𝐎𝐎𝐊𝐈𝐄𝐒
🔵 سوسن در منزل می ماند و
شیرینی می پزد

Susan decides to cheer up her husband.
سوسن تصمیم می گیرد شوهرش را خوشحال کند.

Bob loves her homemade cookies.
باب عاشق شیرینیهای خانگی سوسن است.

Nicole suggests she start a cookie business.
نیکول به مادرش پیشنهاد می کند که یک شیرینی فروشی راه بیندازد.

Susan: Bob, I baked cookies for you.
سوسن: باب، من برات شیرینی پختم.

Bob: That was so nice of you, dear. You’ve got a heart of gold!
باب: محبت داری عزیزم. این خوش قلبی تو رو می رسونه.

Susan: Go ahead and pig out!
سوسن: بیا جلو و تا جا داری بخور.

Bob: These are delicious!
باب: اینا خوشمزن!

Susan: I thought they might cheer you up. You’ve been in a bad mood lately.
سوسن: به نظرم اومد این شیرینیها بتونند حسابی بهت حال بدن. مدتی اوضاع روحیت رو به راه نیست.

Bob: I guess I have been a little on edge. But these cookies are just what the doctor ordered!
باب: حدس می زنم کمی عصبی بودم. اما این شیرینیها دقیقاً همون چیزی هستند که از خدا می خواستم.

Nicole: Do I smell cookies?
نیکول: میشه منم امتحانشون کنم؟

Susan: Yes, Nicole. Help yourself.
سوسن: بله نیکول، از خودت پذیرایی کن.

Nicole: Yum-yum. These are out of this world. You could go into business selling these!
نیکول: یام یام. اینا مال یه سیاره ی دیگن. شما می تونید با فروش این شیرینیها یه تجارت خوب راه بندازید.

Bob: You could call them Susan’s Scrumptious Cookies. You’d make a bundle.
باب: می تونی اسمش رو بزاری شیرینی لذیذ سوسن. کلی پول پارو می کنی.

Susan: Good thinking!
سوسن: ایده ی خوبیه!

Nicole: Don’t forget to give me credit for the idea after you’re rich and famous!
نیکول: بعد از اینکه ثروتمند و معروف شدید، به خاطر ایده ای که بهتون دادم قدردانی از من یادتون نره.

Susan: You know I always give credit where credit is due!
سوسن: می دونی که من همیشه قدردان زحمات دیگران هستم.




‌𝐋𝐞𝐬𝐬𝐨𝐧 𝐅𝐢𝐯e درس پنج🅾
🅾𝐓𝐄𝐃 𝐆𝐎𝐄𝐒 𝐎𝐔𝐓 𝐅𝐎𝐑 𝐓𝐇𝐄 𝐄𝐕𝐄𝐍𝐈𝐍𝐆
تد برای شام بیرون می رود

Ted leaves to go visit his girlfriend Amber.
تد به منظور دیدن دوست دخترش امبِر، خانه را ترک می کند.

Ted’s mother Susan says she doesn ‘t really like Amber She wishes him a good time anyway.
مادرش سوسن به او می گوید که از امبِر واقعاً خوشش نمی آید. در هر صورت مادرش برایش اوقات خوشی را آرزو می کند.
Ted: See you later, Mom!
تد: مامان می بینمت!

Susan: Where are you going, Ted?
سوسن: کجا داری می ری تد؟

Ted: I told Amber I’d drop by.
تد: من به امبِر گفتم که یه سری بهش می زنم.

Susan: What are you two going to do?
سوسن: برنامتون چیه؟

Ted: Maybe go to the movies or to a party. Our plans are still up in the air.
تد: شاید بریم سینما، شاید هم بریم یه مهمونی دورهمی. برنامه هامون رو هواست و اصلاً معلوم نیست.

Susan: Why don’t you invite her over here?
سوسن: چرا دعوتش نمی کنی بیاد اینجا؟

Ted: I don’t want to hang around here. Dad is really down in the dumps.
تد: دوست ندارم وقتمون رو اینجا بگذرونیم. بابا واقعاً روحیش مناسب نیست.

Susan: Is Amber the girl with the nose ring and the purple hair?
سوسن: امبِر همون دختری که حلقه ی بینی داره و موهاش بنفشه؟
توجه: nose ring نوعی حلقه ی زینتی است که به بینی متصل می کنند.

Ted: Yeah. I’m crazy about her!
تد: درسته، من عاشقشم.

Susan: Don’t take this the wrong way, but she’s not exactly my cup of tea.
سوسن: بهت بر نخوره ها، ولی این دختر کیس مورد علاقه ی من نیست.

Ted: Take it easy, Mom. We’re not about to get married. We just enjoy hanging out together.
تد: بیخیال مامان. ما قصد ازدواج نداریم. فقط داریم از گذروندن وقت کنار همدیگه لذت می بریم.

Susan: I guess there’s no accounting for taste. Have a good time.
سوسن: فکر می کنم ارزشش رو نداره. ولی سلایق مختلف هست. خوش بگذره.

Ted: Don’t worry. We’ll have a blast!
تد: نگران نباش. خوش می گذرونیم.

Susan: (under her breath) That’s what I’m afraid of!
سوسن زیر لب می گوید: این همون چیزی که ازش می ترسم.




🆔 @easyenglishfun
‌𝐋𝐞𝐬𝐬𝐨𝐧 𝐅𝐨𝐮𝐫 درس چهارم

🅾 𝐍𝐈𝐂𝐎𝐋𝐄’𝐒 𝐃𝐀𝐘 𝐀𝐓 𝐒𝐂𝐇𝐎𝐎𝐋
🅾 روز تحصیلی نیکول در مدرسه


Nicole tells her mother Susan about her successful presentation at school.
نیکول در خصوص سخنرانی موفقش در مدرسه با مادرش صحبت می کند.

Her brother Ted overhears and interrupts the conversation.
برادرش تد به شکل اتفاقی صحبت های آنها را می شنود و وسط حرفشان می پرد.

Susan: How was your day at school today, Nicole?
سوسن: نیکول، امروز مدرسه چطور بود؟

Nicole: It was great, Mom. I gave a presentation on Hillary Clinton in government class. Afterwards, my teacher paid me a compliment.
نیکول: عالی بود مامان. من تو کلاس علوم سیاسی در مورد هیلاری کلیمتون صحبت کردم. بعدش استادم از من تعریف کرد.

Susan: What did she say?
سوسن: چی گفت؟

Nicole: She said my presentation was head and shoulders above the others.
نیکول: گفتش که سخنرانی من یه سر و گردن از بقیه بالاتر بود.

Susan: Way to go!
سوسن: خیلیم هم عالی!

Nicole: She also said I should go into politics, just like Hillary.
نیکول: تازه گفتش که بهتر مثل هیلاری وارد عرصه ی سیاست بشم.

Ted: You’re so gung ho about school. It drives me crazy.
تد: خیلی با حرارت از مدرسه صحبت می کنی. این کارت داره حالم رو به هم می زنه.

Nicole: Ted, don’t butt in! You’re just jealous.
نیکول: تد، دخالت نکن. از روی حسادتته که این حرف رو می زنی.

Ted: Right. You hit the nail on the head. I’m green with envy.
تد: درسته. حق با تو. من حسرت می خورم.

Nicole: Would you just shut up? You’re on thin ice with me right now.
نیکول: میشه فعلاً دهنت رو ببندی؟ الان رابطت با من شکر آبه.

Ted: Oh no! Look at me. I’m shaking in my shoes!
تد: اُه نه! نگام کن. گرخیدم.
🆔 @easyenglishfun




🆔 @easyenglishfun
🅾 𝐓𝐄𝐃’𝐒 𝐃𝐀𝐘 𝐀𝐓 𝐒𝐂𝐇𝐎𝐎𝐋
🅾 یک روز تحصیلی تد در مدرسه


Ted tells his parents he did poorly on his chemistry test.
تد به پدر و مادرش می گوید که عملکرد بسیار بدی در امتحان شیمی داشته است.

They tell him he needs to get serious and study more.
آنها به او توضیح می دهند که باید جدی باشد و بیشتر مطالعه کند.

Susan: How was your day at school today, Ted?
سوسن: تد، امروز مدرسه چطور بود؟

Ted: Bad. I had a chemistry test, and I blew it!
تد: بد، امتحان شیمی داشتم و گند زدم!

Susan: Maybe if you didn’t cut class so often, you’d do better.
سوسن: اگه اینقدر کلاسها رو نمی پیچوندی، شاید الان وضعیتت بهتر بود.

Bob: That ‘s right, son. Stop slacking off and start hitting the books!
باب: درسته پسرم. دست از وقت حدر دادن بردار و شروع کن به درس خوندن.

Ted: But I can’t stand chemistry class. Besides, it’s a lost cause. That class is way over my head.
من از امتحان شیمی بدم میاد. گذشته از همه ی اینها، این یه درس بیخودیه. شیمی تو مغز من نمیره.

Susan: You need to buckle down.
سوسن: تو باید با جدیت کار کنی.

Ted: When I’m a famous musician, people won’t give a hoot about my knowledge of atoms and molecules.
تد: وقتی من در جایگاه یک موسیقیدان مشهور هستم، کسی به این اهمیت نمی دهد که میزان سواد من در خصوص اتم و مولوکول چقدر هست.

Bob: That’s beside the point.
باب: ربطی نداره.

Susan: We know you have your heart set on going to New York University.
سوسن: ما می دونیم تو مصممی که به دانشگاه نیویورک بری.

Bob: And you don’t stand a chance of getting in there with such poor grades!
باب: و با این نمرات ضعیف، تو شانس چندانی برای پذیرش تو اون دانشگاه نداری!




🆔 @easyenglishfun
𝐁𝐎𝐁 𝐑𝐄𝐓𝐔𝐑𝐍𝐒 𝐇𝐎𝐌𝐄 𝐖𝐈𝐓𝐇 𝐁𝐀𝐃 𝐍𝐄𝐖𝐒📬
باب با خبر بدی به خانه برمی گردد


Bob tells his wife Susan that he lost his job.
باب به همسرش سوسن می گوید که شغلش را از دست داده است.

Susan suggests that he start his own business.
همسرش به او پیشنهاد می کند که کسب و کار خودش را راه بیندازد.

Susan: What’s the matter, dear?
سوسن: موضوع چیه عزیزم؟

Bob: Susan, I got canned today at work.
باب: سوسن، امروز از کار بیکار شدم.

Susan: But Bob, you were Peter’s right-hand man!
سوسن: اما باب، تو دست راست پیتر بودی؟

Bob: Yes, and he stabbed me in the back.
باب: درسته، ولی بهم خیانت کرد.

Susan: Keep your chin up. Maybe he’ll change his mind and take you back.
سوسن: اینقدر بدبین نباش. شاید در آینده اون تصمیمش رو عوض کنه و تو رو دوباره برگردونه.

Bob: When pigs fly! Once he makes up his mind, he never changes it. Besides, I told him off.
باب: عمراً! وقتی تصمیمش رو میگیره، دیگه تغییرش نمیده. از همه ی این حرفها گذشته، من اونو شستم گذاشتم کنار.

Susan: Look on the bright side: you won’t have to set eyes on Peter ever again.
سوسن: نیمه ی پر لیوان رو ببین. خوبیش اینه که دیگه چشت اصلاً به اون نمی افته.

Bob: Thank goodness for that!
باب: از این لحاظ خیالم راحته!

Susan: Hang in there. I’m sure you won’t be out of work for long.
سوسن: پشتکار داشته باش. شکی ندارم که خیلی بیکار نمی مونی.

Bob: In the meantime, we’ll have to live from hand to mouth.
باب: تو این شرایط باید دست به عصا حرکت کنیم.

Susan: Don’t get too stressed out, Bob. We’ll make ends meet.
سوسن: استرس نگیر. دخل و خرجمون جور در میاد.

Bob: I can always get a job at McDonald’s as a last resort.
باب: خونه آخرش اینه که می تونم همیشه تو McDonald’s مشغول باشم.

Susan: I don’t think they’re hiring right now.
سوسن: فکر نمی کنم الان کسی رو استخدام کنند.

Bob: If worse comes to worst, we can sell our home and move into a tent.
باب: اگه لازم باشه می تونیم خونمون رو بفروشیم و بریم تو چادر زندگی کنیم.

Susan: Let’s think big! Maybe you can start your own business.
سوسن: بیا یه جور دیگه به آینده نگاه کنیم. شاید خودت کسب و کار خودت رو تونستی راه بندازی.

Bob: Easier said than done!
باب: گفتنش آسونه.




Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🆔 @easyenglishfun
🅾 Asking about weekend plans


🆔 @easyenglishfun
🅾 جملات کاربردی آشپزی

🔵 سيب زميني ها را به شکل مکعب هاي کوچک ببريد.
🔵 Cut the potatoes into small cubes.
 
گوشت را چرخ کنيد.
📘Grind/ Mince the meat.

 
لوبياها را از شب قبل خيس کنيد.
📕 Soak the beans overnight.
 

مخلوط را هر پنج دقيقه يک بار،هم بزنيد.
📘Stir the mixture every five minutes.
 
آرد را از صافي رد کرده داخل کاسه اي بريزيد.
📕Sift the flour into a bowl.

 
لوبيا سبزها را بشوييد و آبکش کنيد.
📘Wash and drain the string beans.
 
املت را درون يک ديس بکشيد.
📕Dish the omelet up/ slide it out on a serving platter.

 
روي(سوپ) جعفري خرد شده بپاشيد.
📘Sprinkle(the soup) with chopped parsley.

 
حالا وقت آنست که املت را برگردانيم(پشت و رو کنيم.)
📕Now it’s time to flip the omelet over.

🆔 @easyenglishfun
................................................................
🅾 preparing food stuff..

📘 لطفا اين سيب زميني ها را پوست بکن.
✅ please peel these potatoes please?

ابتدا بايد پيازها را خرد کني.
📕First you should chop up/ cut up/ dice the onions.
 
حالا وقت رنده کردن سيب زميني هاست.
📘Now it’s time to grate the potatoes. 

سيب زميني ها را با چنگال له کن.
Mash the potatoes with a fork.
 
لطفا اين گوجه فرنگي را براي من حلقه حلقه کن.
📘Could you slice this tomato for me?

مي خواهم هسته اين گيلاس هار ا در بياورم.
📕I’m going to stone/pit these cherries.
 
📕تخم مرغ ها را داخل کاسه اي بشکن و ده دقيقه آنها را بزن.
📘Break the eggs into a bowl and beat them for five minutes.
🆔 @easyenglishfun
 


🅾 جملات_کاربردی آشپزی
🅾 لهجه بریتیش

Показано 20 последних публикаций.