دلتنگ شده ام.
در غلظت تاریکی نیمه شب،
در حجمی باورنکردنی از سکوت،
آنگاه که به گوشه ی تنهایی ام برگشته ام، در را بسته ام، و چراغ را کشته ام.
از جنگی که برای فراموش کردنت در طول روز به راه انداخته بودم، خسته به آخرین پناهگاه برگشته ام.
دلم برای بودنت تنگ شده است، و میدانم حتی اگر باشی چیزی عوض نمیشود.
تو در من به پایان رسیدی درحالی که هنوز ادامه داری.
و این تضاد هر شب بعد از نیمه شب خودش را چون زخمی خوب شده، اما باقی مانده بر جان بر من می نمایاند.
دلتنگت شده ام و میدانم هرگز،
هیچ شبی با خبر نخواهی شد.
👤عادله زمانی
💟@dialecticofsolitude
در غلظت تاریکی نیمه شب،
در حجمی باورنکردنی از سکوت،
آنگاه که به گوشه ی تنهایی ام برگشته ام، در را بسته ام، و چراغ را کشته ام.
از جنگی که برای فراموش کردنت در طول روز به راه انداخته بودم، خسته به آخرین پناهگاه برگشته ام.
دلم برای بودنت تنگ شده است، و میدانم حتی اگر باشی چیزی عوض نمیشود.
تو در من به پایان رسیدی درحالی که هنوز ادامه داری.
و این تضاد هر شب بعد از نیمه شب خودش را چون زخمی خوب شده، اما باقی مانده بر جان بر من می نمایاند.
دلتنگت شده ام و میدانم هرگز،
هیچ شبی با خبر نخواهی شد.
👤عادله زمانی
💟@dialecticofsolitude