داستان راستان


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


قصه ها و داستان ها برای بیدار کردن ما از خواب نوشته شده اند، ولی ما یک عمر از آنها برای خوابیدن استفاده کرده ایم . . .
🔴ارتباط با مدير كانال :↙️
@salmanzadeh57
مشتاق همراهی شما در کانال ایتا هستیم
http://eitaa.com/joinchat/2504327174Cf3f99f2b51

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: داستان راستان
⁉️کانال سوالات شرعی بانوان
✅انواع غسل
👩🏻احکام لکه بینی
👁کاشت مژه،تتو
🌸و...
👈🏻در کانال تخصصی سوالات بانوان:

https://t.me/+QaVBXKIIWByd--_B


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#مراحل_تولیدحرز_مبارک_امام_جواد_علیه_السلام
👈حرز امام جواد (ع) دارای اسناد بسیار معتبری می باشد و دارای خواص زیادی از جمله #کاهش_بلا، دفع #چشم_زخم ، ابطال #سحروجادو و... است.

#به_ازای_خرید_از_تخفیفات_و_هدایای_ویژه_برخوردار_شوید.

جهت کسب اطلاعات بیشتر و سفارش بازوبند به کانال زیر مراجعه فرمایید:
https://t.me/+UkUo82mWaxWPi_Ff


🌸🍃🌸🍃

امام سجاد (ع) می‌فرمایند:

گناهانى كه از استجابت دعا جلوگيرى مى كنند عبارت اند از:
-بد نيّتى،
-بدی و خباثتِ باطن،
-دو رويى و نِفاق با برادران،
-باور نداشتن به اجابت دعا،
-به تأخير انداختن نمازهاى واجب تا آن كه وقتشان بگذرد،
-تقرّب نجستن به خداى عزّوجلّ با نیکوکاری و صدقه،
-بد زبانى و زشتگويى.


#معاني_الاخبار_ص٢٧١

@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

به فرزندان و کودکان بگویید :

راه نجات از فتنه های آخر الزمان ، زیاد دعا کردن برای فرج است...

امام صادق عليه السلام فرمود:

كسى كه در حال انتظار فرج امام زمان عجل الله بميرد بمنزله ي كسى است كه در راه خدا با شمشيرش جهاد كرده است

#بحارالانوارج٤٢ص١٢٦


@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

#دانشمندی_که_در_قرآن_تشبیه_به_سگ_شد.

وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ. وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَ لَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ و َاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ (اعراف/۱۷۵و۱۷۶)
ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﺁنکس ﺭﺍ ﻛﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻳﻢ، ﻭﻟﻰ او ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ آیات ﺗﻬﻰ ﺳﺎﺧﺖ، ﻭ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺩﺭ ﭘﻰ ﺍﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺷﺪ!
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻰ‌ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ، ﻣﻘﺎم ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﺎﺕ ﻭ ﻋﻠﻮم ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻬﺎ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻰ‌ﺑﺮﺩﻳﻢ، ﺍﻣﺎ ﺍﺟﺒﺎﺭ، ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﺳﻨّﺖ ﻣﺎﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﭘﺴﺘﻰ ﮔﺮﺍﻳﻴﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﻯ ﻧﻔﺲ ﭘﻴﺮﻭﻯ ﻛﺮﺩ! ﻣﺜﻞ ﺍﻭ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺳﮓِ ﻫﺎﺭ ﺍﺳﺖ.

اﻳﻦ دو ﺁﻳﻪ، درباره ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪِ معروفِ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ، "ﺑَﻠﻌَﻢِ ﺑﺎﻋﻮﺭﺍ" است، که در ابتدا ﻣﺆمن بود، ﻭ طبق این آیات، از ﺣﺎﻣﻠﺎﻥِ ﺁﻳﺎﺕ ﻭ ﻋﻠﻮم ﺍﻟﻬﻰ ﺑﻮﺩ، ﺍﻣّﺎ ﺑﺎ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺷﺪ، و عاقبت به خیر نشد.

ﺍﻣﺎم ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎم ﻓﺮﻣﻮﺩ: "ﺑَﻠﻌَﻢِ ﺑﺎﻋﻮﺭﺍ" ﺍﺳﻢ ﺍﻋﻈﻢ ﺍﻟﻬﻰ ﺭﺍ میدﺍﻧﺴﺖ، ﻭ ﺩﻋﺎﻳﺶ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ میشد، ﻭﻟﻰ ﺑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺟﺬﺏ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﻯ ﻛﺎﺭ، ﻣﺒﻠّﻎ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎم ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻰ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﻮﺳﻰ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﺍﻗﺪﺍم ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺷﺪ.

علتِ سقوطِ بلعم چی بود؟
«فَانسَلَخَ مِنْهَا: او از پوست به در آمد، علمش در حد یک پوسته بود، به جانش نفوذ نکرده بود»

گیرِ کار کجا بود؟
«اتَّبَعَ هَوَاه: تبعیت از هوای نفس و میلِ به دنیا»

عاقبتش چی شد؟
«أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ: با مُخ زمین خورد»

#تلنگر
یعنی رفیق حواست باشه.
اگر علّامه دهر هم باشی، ولی دنبال دنیا و هوای نفس باشی، عاقبت بخیر نمیشی.

عاقبت به خیری مُهم است:

بسا کسی که زِ تقوا به عرش سِیر کند
ولی چنان شود آخر که رو به دِیر کند
برای هر که دعا میکنی زِ دلسوزی
بگو که عاقبتت را خدا به خیر کند

@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

#سوادزندگي

به خاطر بسپار ...
زندگی بدون چالش ؛ مزرعه بدون حاصل است.
تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد؛ مرغ است.

زندگی ما با تولد شروع نمی شود؛
با تحول آغاز میشود.
لازم نیست بزرگ باشی تا شروع کنی،
شروع کن تا بزرگ شوی ...

باد با چراغ خاموش کاری ندارد
اگر در سختی هستی بدان که روشنی...


@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

#نيايش_شبانه

ای خدای مهربانم ...
ای عاشقانۀ دل کوچک من ...
گفتی فاصله‌ات با من یک نفس است
گفتی تو از اهل زمین جدا شو، من سکوتت را معنا می‌کنم…
ای آرامش مطلق ...
دلم تو را می‌خواهد
همین کنار ،
نزدیکِ نزدیک ،
بی ترسِ فرداها
دلم می‌خواهد تنها تو را نفس بکشد…
دلم تو را می‌خواهد که مصفایش کنی…
یا رب تو مرا به نفسِ طناز مده
با هر چه به جز توست مرا ساز مده
من در تو گریزان شدم از فتنۀ خویش
من آنِ توام ، مرا به من باز مده


@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

مجری یک برنامه‌ی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟

فرد ثروتمند چنین پاسخ داد:
چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم.

در مرحله‌ی اول گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود.

در مرحله‌ی دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود.

در مرحله‌ی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آن‌طور که فکر می‌کردم نبود.

در مرحله‌ی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود، و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم.
اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود.

اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود!

هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد!

خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟

این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم...

او گفت: می‌خواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم.
در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم!

@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:
ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ چگونه خواهد بود

ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﺩﻧﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻣَﺜﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ:
ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ.

ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.

ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ؛ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ !

ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ؛ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺴﺮ ﺍﻭﻝ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ !

ﭘﺴﺮﺳﻮﻡ؛ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮد!

ﭘﺴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ؛ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺖ؛

ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ. ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ، ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻣﺪن ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ.

ﺁﺭﯼ؛ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎن.

ﻋﺪهﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ..
ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻟﯿﻢ..
ﻋﺪﻩﺍﯼ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺴﺖ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ..

عده‌ای هم از هیچ کاری برای رضایت ولی امرشان دریغ نمی کنند...


@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

#حدیث_روز

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند:

دل انسانِ خدا دوست، رنج و سختی در راه خدا را بسیار دوست دارد، و دل بی خبر از خدا راحت طلب است. پس ای فرزند آدم! گمان مبر که بی رنج و سختی، به مقام رفیع نیکوکاری دست یابی؛ زیرا که حق، سنگین و تلخ است....

تنبیه الخواطر ۲/۸۷


@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

حضرت مهدی سلام الله علیها فرمودند

آگاه باشید به زودی کسانی ادعای  مشاهده مرا خواهند کرد . آگاه باشید هر کس قبل از " خروج سفیانی " و شنیدن صدای آسمانی ، ادعای مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است حرکت و نیرویی جز به خدای بزرگ نیست . 

#الاحتجاج_للطبرسي

@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

#طنز

درويشی به دهی رسيد. جمعی كدخدايان را ديد آنجا نشسته، گفت: مرا چيزی بدهيد و گرنه با اين ده همان كنم كه با آن ده ديگر كردم. ايشان بترسيدند؛ گفتند مبادا كه ساحری باشد كه از او خرابی به ده ما رسد.آنچه خواست بدادند.
بعد از آن از وی پرسيدند كه با آن ده چه كردی؟
گفت: آنجا سوال كردم،هیچ به من ندادند، به اينجا آمدم، اگر شما نيز چيزی نمی ‌داديد این ده را رها می کردم و به ده ديگر می رفتم...!


@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

#اميد_به_ظهور

پیامبر اسلام در باره امید می فرمایند :
امید برای امت من مایه رحمت است و اگر امید نبود هیچ مادری فرزندش راشیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی نمی کاشت .
حدیث پیامبر در مورد امید نیاز به توضیح خاصی نداره ولی منظور از امید به ظهور چیست ؟
منظور امید به آینده ای روشن و گشایش در کارها و امور ...
می دانیم که بهترین زمان برای مردم جهان در زمان ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) است .
زمانی که پیامبران انتظار آن را می کشیدند .
یعنی پیامبران هم امید به ظهور حضرت داشته اند ...
اشتباه است که بخواهیم با حرفهای بی مورد خود را از این امر مهم (ظهور قائم) دور و نا امید کنیم .
امید به ظهور همواره باید در دعاها و مناجات هایمان با خدا و در رفتار و کردارمان نمایان باشد ...

امید به ظهور نتایج بسیار زیبایی دارد .
اصلاح جامعه با داشتن امید به ظهور امکان پذیر است .

پس باید به آینده ای مطلوب امیدوار بود . باید به ظهور حضرت امیدوار بود .

اللهم عجل لولیک الفرج

@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

#طنز

یکی از بزرگان به غلامش گفت: از مال خود گوشتی بستان و از آن طعامی ساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام شاد شد. گوشتی خرید و بریانی ساخت و پیش او آورد.
خواجه خورد و گوشت را به غلام سپرد.
دیگر روز گفت: بدان گوشت، آبگوشتی زعفرانی تهیه کن تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام فرمان برد. دوباره تکه گوشت را به غلام سپرد که کمی روغن بستان و با آن گوشت، طعامی برای دیگر روز فراهم کن تا بخورم و تو را آزاد سازم.
غلام گفت: ای خواجه تو را به خدا بگذار من هم چنان غلام تو باشم و این تکه گوشت را آزاد کن!



@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

وقتی حضرت صاحب (عج) بدنیا آمدند ، ابلیس فریاد بلندی به آسمان کشید ، که تا آن زمان اینطور فریاد نزده بود.
همهء فرماندهان ابلیس جمع شدند و جویای علت شدند؛
ابلیس گفت: آخرین حجت خدا بدنیا آمد. با ظهور او ، مرگ ما فرا می‌رسد.!
هرکدام ازشیاطین پیشنهادی دادند. یکی گفت؛ در کودکی او را بکشیم.
ابلیس گفت: اگر او را بکشیم ، خودمان هم نابود می‌شویم (اشاره به حدیث لو لا الحجه لساخت الارض باهلها)

شباطین در آن جلسه به نتیجه نرسیدند لذا تصمیم گرفتند که سلامتی حضرت را بخطر بیندازند.

هر روزه ، نه تنها من ، بنوعی باعث آزردگی قلب نازنین آن حضرت می‌گردم ؛ بلکه شیاطین هم دست بدست هم داده‌اند تا سلامتی آن مهر عالم آرا را بخطر بیندازند.

#منبع:
شیخ عباس قمی (ره) ، منتهى الامال: ج ۱ ، ص ۱۸.


@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

#سوادزندگي

هرگز تسلیم نشوید

وقتی مشکلی رخ می دهد، وقتی جاده سربالایی است، وقتی پول کم و بدهی زیاد است، وقتی دلت می خواهد لبخند بزنی اما مجبوری که آه بکشی، وقتی تحتِ شرایطِ فشار و خفقان هستی
نفس بکش اما تسلیم نشو!
زندگی سرشار از فراز و نشیب است
ما می دانیم و لمسش می کنیم
بارها شکست می خوریم
و وقتی که باید تلاش کنیم، دست از کار و تلاش برمی داریم
اگر پیشرفت کُند است، هرگز تسلیم نشوید
موفقیت شاید در یک قدمیِ شما باشد
در مقابلِ شدیدترین ضربات به نبرد ادامه بدهید
در بدترین شرایط است که نباید تسلیم شوید.


@DastaneRastan57


حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف فرمودند:
خداوندا وعده ام را تحقق بخش و امر(قيامم) را تمام گردان و گامم را استوار ساز و زمين را به (ظهور) من پر از عدل و داد كن.

نيمه شعبان بر منتظران ظهورش مبارك باد

@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

#نيايش_شبانه

تنهامعبودمن! صدایت را شنیدم که گفتی: توای زیباتر ازخورشید زیبایم ، تو ای والاترین مهمان دنیایم ، بدان آغوش من بازست ، شروع کن! یک قدم باتو ، تمام گامهای مانده اش بامن....
امشب آن قدم الهی را برمیدارم و  پر از آرامش ناب هستم و اجازه میدهم تا تمام اتفاقات خوب و شگفت انگیز برایم رخ بدهد.


@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

شخص عطاری از اهل بصره می گوید روزی در مغازه عطاری ام نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند.
وقتی به طرز صحبت کردن و چهره هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند.
به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم، اما جوابی ندادند.
من اصرار می کردم، ولی جوابی نمی دادند.
به هر حال من التماس نمودم تا آنکه آنها را به رسول مختار (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل اطهار آن حضرت قسم دادم.
مطلب که به اینجا رسید، اظهار کردند ما از ملازمان درگاه حضرت حجت (علیه السلام) هستیم.
یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود وفات کرده است، لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم.

همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید.
گفتند این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم.
گفتم مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا طلب رخصت کنید.
اگر اجازه فرمودند شرفیاب می شوم، و الا از همان جا برمی گردم و در این صورت همین که درخواست مرا اجابت کرده اید، خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد اما باز هم امتناع کردند.
بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند.

من هم با عجله تمام، سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم تا آنکه به ساحل دریا رسیدیم.
آنها بدون اینکه لازم باشد به کشتی سوار شوند بر روی آب راه افتادند، اما من ایستادم.
متوجه من شدند و گفتند نترس، خدا را به حق حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قسم بده که تو را حفظ کند؛ بسم الله بگو و روانه شو.
این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت (ارواحنا فداه) قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آنکه به وسط دریا رسیدیم.

ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد.
اتفاقا من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آنرا برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم.
وقتی باران را دیدم، به یاد صابون ها افتادم و خاطرم پریشان شد.
به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت.
لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن حفظ کنم، اما با همه این احوال از همراهان دور می ماندم.
آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید توبه کن و مجددا خدای تعالی را به حضرت حجت (علیه السلام) قسم بده.
من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت (علیه السلام) قسم دادم و بر روی آب راهی شدم.

بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آنجا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم.
مقداری که رفتیم، در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود.
همراهان گفتند تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقف کردیم.
یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد.
به طوری که سخن مولایم را شنیدم، ولی ایشان را چون داخل چادر بودند نمی دیدم.
حضرت فرمودند او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید.
تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید، زیرا او مردی است صابونی.

این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود.
یعنی هنوز دل را از وابستگی های دنیوی خالی نکرده است تا محبت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی هم نشینی با دوستان خدا را ندارد.
این سخن را که شنیدم و آنرا بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم و دانستم تا زمانی که آیینه دل به تیرگی های دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود و صورتی مطلوب در آن دیده نخواهد شد؛ چه رسد به اینکه در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد.


#منبع:
میر مهر، مسعود پورسید آقایی، صفحه ٣٠٨

@DastaneRastan57


🌸🍃🌸🍃

یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من چنین نقل کرد که:من مشکلی داشتم به مسجد جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجّة ابن الحسن العسکری امام زمان (عج) عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.

برای این منظور، مکرر به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم .روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان !آیا جایز است که در محضر شما و منزل شما باشم و به دیگری متوسّل شوم؟شما امام زمان من می باشید آیا زشت نیست با وجود امام حتّی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم (ع) متوسّل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!

از شدت تأثّر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة ابن الحسن العسکری (عج) مواجه شدم.

بدون تأمل به حضرتش سلام عرض کردم، حضرت با محبّت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند: نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم که به علمدار کربلا متوسّل شوی، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی.

چون خواستی از حضرت ابوالفضل (ع) حاجت بخواهی، این چنین بگو:

یا ابالغوث ادرکنی


در کتاب«مسجد جمکران میعادگاه دیدار» مطلبی به نقل از آیت الله العظمی مرعش نجفی (ره) نقل شده.


@DastaneRastan57

Показано 20 последних публикаций.