📖 روباه و خروس
شنیدم که خروسی بود جهان گردیده و دام های مکر، دریده.
روزی پیرامُن ده به تماشای بوستانی می گشت، بانگی بکرد.
روباهی در آن حوالی بشنید.
طمع در خروس کرد و به حرصی تمام دوید تا به نزدیک خروس رسید.
خروس از بیم بر دیوار جست.
روباه گفت از من چرا می ترسی، پادشاه وقت فرموده است که هیچ کس مبادا بر کس بیداد کند، چنان که کبوتر هم آشیانه عقاب باشد و سگ در پوستین روباه نیفتد.
خروس در میانه سخن او گردن دراز کرد و سوی راه می نگرید.
روباه گفت چه می نگری؟
گفت جانوری می بینم که از جانب این دشت می آید، با دم و گوش های بزرگ، چنان می آید که باد به گردش نرسد.
روباه را از این سخن، سنگ نومیدی در دندان آمد، ناپروا و سراسیمه پناهگاهی می طلبید.
خروس گفت بیا تا بنگریم که این حیوان باری کیست؟
روباه گفت این علامات که تو شرح می دهی، دلیل آن می کند آن سگ تازی است و مرا از دیدار او خرمی نباشد.
خروس گفت پس نه تو می گویی که پادشاه ندا در داده است که کس را بر کس دشمنی نرسد.
روباه گفت بلی، اما امکان دارد که این سگ نشنیده باشد.
📚 منبع: مرزبان نامه، سعدالدین وراوینی
☘️ @Dastane_kootah
شنیدم که خروسی بود جهان گردیده و دام های مکر، دریده.
روزی پیرامُن ده به تماشای بوستانی می گشت، بانگی بکرد.
روباهی در آن حوالی بشنید.
طمع در خروس کرد و به حرصی تمام دوید تا به نزدیک خروس رسید.
خروس از بیم بر دیوار جست.
روباه گفت از من چرا می ترسی، پادشاه وقت فرموده است که هیچ کس مبادا بر کس بیداد کند، چنان که کبوتر هم آشیانه عقاب باشد و سگ در پوستین روباه نیفتد.
خروس در میانه سخن او گردن دراز کرد و سوی راه می نگرید.
روباه گفت چه می نگری؟
گفت جانوری می بینم که از جانب این دشت می آید، با دم و گوش های بزرگ، چنان می آید که باد به گردش نرسد.
روباه را از این سخن، سنگ نومیدی در دندان آمد، ناپروا و سراسیمه پناهگاهی می طلبید.
خروس گفت بیا تا بنگریم که این حیوان باری کیست؟
روباه گفت این علامات که تو شرح می دهی، دلیل آن می کند آن سگ تازی است و مرا از دیدار او خرمی نباشد.
خروس گفت پس نه تو می گویی که پادشاه ندا در داده است که کس را بر کس دشمنی نرسد.
روباه گفت بلی، اما امکان دارد که این سگ نشنیده باشد.
📚 منبع: مرزبان نامه، سعدالدین وراوینی
☘️ @Dastane_kootah