Репост из: Saharhedayat
بیشتر از هر کس بهش اعتماد داشتم....دنیام بود...مرهم دردام بود بخدا!...اما حرفاش شکوند منو...چرا آدما همیشه منو قضاوت میکنن؟
اصلا مگه اون برام با بقیه یکی بود ک الان حرفاشو و زخماش رو قلبم مثه بقیست؟...چرا همیشه من بده قصه میشم؟
چرا همیشه آدما از تو زندگیم میرن و بعده ی مدت میانو میگن : میشه دوباره دستامو بگیری مثه قبل...بخدا هر چی تو گفتی شد...هیچ کی مثه تو نشد و....
اصلا چرا میرین؟ چرا فکر میکنین که من مثه سنگمو احساسمو میتونم تو خودم نگه دارم...اصلا ی ذره به دله من فکر می کنین؟
اصلا چرا تو که رفیقم بودی اینطوری کردی؟
...دیگه با اون حرفایی ک زدی ...قلبمم نمی خوادت...
همونطور که من واست مثه بقیه بودم تو هم بشو ی بی ارزش مثه بقیه آدما...
اصلا مگه اون برام با بقیه یکی بود ک الان حرفاشو و زخماش رو قلبم مثه بقیست؟...چرا همیشه من بده قصه میشم؟
چرا همیشه آدما از تو زندگیم میرن و بعده ی مدت میانو میگن : میشه دوباره دستامو بگیری مثه قبل...بخدا هر چی تو گفتی شد...هیچ کی مثه تو نشد و....
اصلا چرا میرین؟ چرا فکر میکنین که من مثه سنگمو احساسمو میتونم تو خودم نگه دارم...اصلا ی ذره به دله من فکر می کنین؟
اصلا چرا تو که رفیقم بودی اینطوری کردی؟
...دیگه با اون حرفایی ک زدی ...قلبمم نمی خوادت...
همونطور که من واست مثه بقیه بودم تو هم بشو ی بی ارزش مثه بقیه آدما...