فرمانده فیدل و برنامههایش
قسمت دوم: ابر گاو مردمدر میانه دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰، فیدل کاسترو یک برنامه هوشمندانه ملی پیوند نژادی و تلقیح مصنوعی برای
افزایش تولید شیر و گوشت را شروع کرد (و شخصاً مدیریت آن را به عهده داشت) که محققان، آن را مسئول
نابودی گلههای بزرگ گاو گوشتی و شیری کوبا میدانند!
در دوران پیش از انقلاب، کشور میلیونها گاو از دونژاد هندی و اسپانیایی داشت، اما هر دو به طرز بدی در تولید شیر ضعیف بودند.
طبق برنامه کاسترو گلههای گاو بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ از صاحبان خود - چه ثروتمند، چه متوسط و چه فقیر -
مصادره شدند. گاوهای کوبایی یا مردند یا از سال ۱۹۶۴ نتوانستند به اندازه کافی شیر تولید کنند تا نیازهای ملی را تأمین کنند.
از آن سال تا به امروز،
دسترسی به شیر جیرهبندی شده و تنها برای کودکان بسیار خردسال فراهم بوده است.
فرمانده ابتدا تلاش کرد که گاوهای نژاد هلشتاین که به تولید شیر معروف هستند را از کانادا وارد کند تا جایگزین گاوهای بومی کوبا شود. وقتی این کار ناکام ماند، فیدل سعی کرد نژادی از
"ابر گاو" را پرورش دهد که در تولید شیر و گوشت از سایر گاوها پیشی بگیرد.
چون افزایش تولید شیر برای انقلاب ضروری بود، پول مشکلی نبود!
کوبا چند هزار گاو و گاو نر گرانقیمت هلشتاین را از کانادا خرید و آنها را در تأسیسات مجهز به تهویه مطبوع مانند مزرعه پرورش آزمایشی نینا بونیتا، درست بیرون شهر هاوانا، نگهداری کرد.
تقریباً یک سوم گاوهای هلشتاینی که از کانادا خریداری شده بودند، در چند هفته اول مردند! حتی با وجود یارانههای شوروی، تلاش برای فراهم کردن تأسیسات کنترلشده از نظر آب و هوا برای کل صنعت لبنیات کشور غیرممکن بود.
برنامه هلشتاین شکست خورد. اما برای کاسترو، راهحل واضح و ساده بود – ترکیب نژاد گاوهای هلشتاین یا براون سوئیس با گاوهای کوبایی برای تولید گاو فوقالعادهای که بتواند با شرایط آب و هوایی کنار بیاید و مقادیر بیشتری شیر تولید کند.
در حالی که تعداد دامها در دهه اول حکومت کاسترو به طور موقت افزایش یافته بود، در اوایل دهه ۱۹۷۰ شروع به کاهش آهسته و پیوسته کرد.
هزاران گاو شیرده هر سال به دلیل سوء تغذیه و شرایط بد زندگی جان خود را از دست میدادند.
اما برنامه کاسترو خالی از پیروزیهای کوچک نبود. برای مثال،
گاو معروفی به نام اوبره بلانکا (ubre blanca) از نتایج این پروژه بود.
اوبره بلانکا یکی از ترکیبهای هلشتاین کوبا بود که در حدود ۱۹۷۲ به دنیا آمد که بر طبق گزارشها بسیار پرشیر بود.
کتاب رکوردهای گینس این گاو را به عنوان تولیدکننده ۱۱۰ لیتر شیر در یک روز در سال ۱۹۸۲ ثبت کرد و ۲۴هزار لیتر در یک دوره شیردهی ۳۰۵ روزه که همان سال به پایان رسید،
رکورد قبلی را در هر دو دسته شکست.
کاسترو از فرصت استفاده کرد تا در تلویزیون ظاهر شود و درباره این که چگونه این گاو کاری را انجام داده که هیچ گاو آمریکایی نتوانسته، فخر بفروشد!
مطمئناً، اوبره بلانکا یک موفقیت بود، اما فراتر از آن او را تبدیل به نمادی از غرور ملی کردند. روزنامه گرانما، ارگان حزب کمونیست، بهروزرسانیهای روزانهای از وضعیت سلامت و بهرهوری او منتشر میکرد و او را در صفحه اول خود قرار میداد.
وقتی اوبره بلانکا در ۱۹۸۵ مرد، گرانما یک آگهی کامل برای او منتشر کرد. پاستور پونس، یک متخصص کشاورزی در مرکز بهداشت دام ملی کوبا نوشت: "
او همه چیزش را برای مردم داد."
کاسترو دستور داد که مجسمه مرمری «
ابر گاو مردم» ساخته شود، از ژنتیکدانان خواست تا تخمکهای او را بگیرند و نمونههای بافت او را در مرکز مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی کشور نگهداری کنند.
همچنین دستور داد او را
تاکسیدرمی کنند و در مرکز بهداشت دام ملی نزدیک هاوانا به نمایش دائم بگذارند.
مجسمه او هنوز در شهر زادگاه او، نزدیک محلی که زمانی در آن چرا میکرد، پابرجاست.
پس از مرگ اوبره بلانکا، بقیه هلشتاینهای گرمسیری همچنان مقادیر کمی شیر تولید میکردند.
اما هیچکدام از هفت فرزند اوبره بلانکا نتوانستند عملکرد فوقالعادهای داشته باشند. برنامه ادامه یافت و تعداد زیادی از گاوهای شیرده کوبایی هر ساله به دلیل سوء تغذیه و شرایط نامناسب زندگی جان خود را از دست میدادند.
نهایتا حکومت انقلابی دریافت که به ایدههای جدیدی نیاز دارد. اگر ابر گاوها کارساز نبودند، شاید باید به سمت دیگری میرفتند...
اینکه برنامه کاسترو برای رفع کمبود شیر، به جیره بندی شیر انجامید یادآور این جمله از میلتون فریدمن است که:
برنامه دولت برای حل یک مسئله معمولا به بدی خود آن مسئله است و اغلب آن مشکل را بدتر میکند!