Репост из: JoseAngelValente
.
"تپش"
باران
چون زبانی از خزههای چسبنده
بر بدنم میلغزد،
گردنم را میپیماید،
به پایین سر میخورد،
مهرههایم را میلیسد،
و میشمارد،
مهرههایی که مرا از بدن تو جدا میکنند.
به آرامی اکنون، با زبانم
دنبال رد زبانت میگردم
که در بزاقم فرو رفته است.
از کاخهای روان در کامت
و در خیسی درخشنده رانهایت
مینوشمت، مینوشمت
در حالی که زبانت مرا میپیماید
و پایین میآید،
میچسبد، جمع میشود
چون زبانِ تاریک باران.
ریشهی این تپش، دهانت را پر میکند،
میلرزد،
در تو جاری میشود
و در گلویت به نغمهای زاینده بدل میشود.
#خوزه_آنخل_بالنته
برگردان #مهیار_مظلومی
@joseangelvalente
#ElTemblor
#joseangelvalente
https://www.instagram.com/p/DBcHqELqyVP/?igsh=dHQ4Z20zNjFmZmlm
"تپش"
باران
چون زبانی از خزههای چسبنده
بر بدنم میلغزد،
گردنم را میپیماید،
به پایین سر میخورد،
مهرههایم را میلیسد،
و میشمارد،
مهرههایی که مرا از بدن تو جدا میکنند.
به آرامی اکنون، با زبانم
دنبال رد زبانت میگردم
که در بزاقم فرو رفته است.
از کاخهای روان در کامت
و در خیسی درخشنده رانهایت
مینوشمت، مینوشمت
در حالی که زبانت مرا میپیماید
و پایین میآید،
میچسبد، جمع میشود
چون زبانِ تاریک باران.
ریشهی این تپش، دهانت را پر میکند،
میلرزد،
در تو جاری میشود
و در گلویت به نغمهای زاینده بدل میشود.
#خوزه_آنخل_بالنته
برگردان #مهیار_مظلومی
@joseangelvalente
#ElTemblor
#joseangelvalente
https://www.instagram.com/p/DBcHqELqyVP/?igsh=dHQ4Z20zNjFmZmlm