میخواهم یک چیزی بنویسم که شبیه یک یادآوری است به خودم؛ چگونه وقتی فهمیدیم به آدمهای اشتباهی علاقه مند شدیم یا گرایش پیدا کردیم یا هر چیزی که زیر مجموعه دوست داشتن و وابسته شدن است، دو پا قرض کرده و فرار کنیم یا به قول امروزی، فاصله اجتماعی مان را رعایت کنیم تا مریض نشویم. مریضی روحی با یک آدم اشتباهی. من متخصص نیستم و گفته هایم بر حسب تجربه هستند و بس. موارد نوشته شده در اینجا به سن، جنسیت و جایگاه افراد هیچ ارتباطی ندارد.
– آدم های اشتباهی (برای من،ما، تو) در یک گفتگو معمولی هم مشخص اند. گفتگو پیش نمیرود یا اگر برود مسیر خاکی اش را طی می کند. روراستی در آن مطرح نیست یا اگر باشد مثل ایستادن جلوی حقیقت، خودسانسوری، و سرکوب است. گفتگو با آدم اشتباهی در پایان لبخندی روی لبت نمیاندازد و یک حس سرخوردگی در تنت مدام جابجا می شود. با اینکه ممکن است بعد از مدتی آن را فراموش کنی اما در گفتگو بعدی این حس باز هم خودش را جلوه خواهد داد.
– آدم اشتباهی مکان مشخصی را برای تو در نظر نمی گیرد. هربار نزدیک شدن به او احساس شناور بودن روی دریایی را به تو القا می کند که بسیار مواج است. اگر در نظر بگیریم که آدم ها هر کدام یک فاصله، یک حریم خصوصی، یک میزان محبت، و یک میزان اعتماد به یکدیگر دارند که ممکن در اثر زمان کم یا زیاد شود. اما آدم اشتباهی این میزان را برای تو تنظیم نمی کند. هربار تو را در یک فاصله پرت یا بسیار نزدیک به خود قرار می دهد و از همان فاصله با تو ارتباط برقرار میکند. به همین دلیل است که نمی توان با او به ثبات رسید.
– آدم اشتباهی خودش را دوست ندارد و به همین دلیل تو و بسیاری دیگر را نمی تواند دوست داشته باشد.
– آدم اشتباهی در پی بهتر کردن ارتباط نیست. این آدم در پی تغییر تو از پایه است. می خواهد شغلت را تغییر دهد، و به پایین بکشد. چهره ات را تغییر می دهد. می خواهد روابط اجتماعی ات را آنطور که خودش دوست دارد کنترل کند. این آدم به جای دلسوزی و کمک برای تغییر (بهتر شدن) در تلاش است تا از تو چیزی بسازد که شباهتی با هویت کنونی ات ندارد. و وقتی تنهایت گذاشت تو حتی همان من سابق هم نخواهی بود.
– آدم اشتباهی خودش را برتر از دیگران می بیند.
– هیچ سکوتی از سمت یک شخص اشتباهی نباید با عمیق بودن وی یکسان گرفته شود. هر گردی گردو نیست.
– آدم اشتباهی متوجه نبودنت طی مدتی طولانی نمیشود و در صورت یادآوری این موضوع به او، تلاش می کند تا به سختگیر بودن تو اتکا کند.
– آدم اشتباهی بدی دیگران را جار میزند اما از خوبی های خودش غافل نمی شود. آدم اشتباهی کوهی از ادعاست که به کلیشه های جنسیتی دامن می زند.
– آدم اشتباهی سرکوب می کند. با انواع و اقسام جملات و رفتار ها. او نام این رفتار ها و جملات را دلسوزی می گذارد. این آدم بعد از طی کردن پروسه نفس گیر صمیمیت، همه چیز را از جانب تو خاکستری و همان چیز را از جانب غریبه ها فوق العاده می بیند.
– آدم اشتباهی دروغ را مانند اسمارتیز های رنگارنگ به خوردت می دهد.
– آدم اشتباهی سوء استفاده می کند؛ به هر نحوی.
– آدم اشتباهی چارچوب ندارد. او فرق بی قیدی با آزادی را نمی داند یا اگر می داند به آن اهمیتی نمی دهد.
– آدم اشتباهی یک ریز حرف می زند. زبان او پرکار ترین ماهیچه بدنش است.
– آدم اشتباهی بعد از شنیدن درد دل ها و مشکلات و اتفاقاتی که برای او بازگو می کنی، آن را با چماق بر سرت می کوبد. از آن برای شوخی های به نظر خودش بامزه استفاده می کند.
– آدم اشتباهی بوی امنیت نمیدهد.
✒"حدیث احمدی" از کانالِ @atticc
@cafeparagraph_mag
– آدم های اشتباهی (برای من،ما، تو) در یک گفتگو معمولی هم مشخص اند. گفتگو پیش نمیرود یا اگر برود مسیر خاکی اش را طی می کند. روراستی در آن مطرح نیست یا اگر باشد مثل ایستادن جلوی حقیقت، خودسانسوری، و سرکوب است. گفتگو با آدم اشتباهی در پایان لبخندی روی لبت نمیاندازد و یک حس سرخوردگی در تنت مدام جابجا می شود. با اینکه ممکن است بعد از مدتی آن را فراموش کنی اما در گفتگو بعدی این حس باز هم خودش را جلوه خواهد داد.
– آدم اشتباهی مکان مشخصی را برای تو در نظر نمی گیرد. هربار نزدیک شدن به او احساس شناور بودن روی دریایی را به تو القا می کند که بسیار مواج است. اگر در نظر بگیریم که آدم ها هر کدام یک فاصله، یک حریم خصوصی، یک میزان محبت، و یک میزان اعتماد به یکدیگر دارند که ممکن در اثر زمان کم یا زیاد شود. اما آدم اشتباهی این میزان را برای تو تنظیم نمی کند. هربار تو را در یک فاصله پرت یا بسیار نزدیک به خود قرار می دهد و از همان فاصله با تو ارتباط برقرار میکند. به همین دلیل است که نمی توان با او به ثبات رسید.
– آدم اشتباهی خودش را دوست ندارد و به همین دلیل تو و بسیاری دیگر را نمی تواند دوست داشته باشد.
– آدم اشتباهی در پی بهتر کردن ارتباط نیست. این آدم در پی تغییر تو از پایه است. می خواهد شغلت را تغییر دهد، و به پایین بکشد. چهره ات را تغییر می دهد. می خواهد روابط اجتماعی ات را آنطور که خودش دوست دارد کنترل کند. این آدم به جای دلسوزی و کمک برای تغییر (بهتر شدن) در تلاش است تا از تو چیزی بسازد که شباهتی با هویت کنونی ات ندارد. و وقتی تنهایت گذاشت تو حتی همان من سابق هم نخواهی بود.
– آدم اشتباهی خودش را برتر از دیگران می بیند.
– هیچ سکوتی از سمت یک شخص اشتباهی نباید با عمیق بودن وی یکسان گرفته شود. هر گردی گردو نیست.
– آدم اشتباهی متوجه نبودنت طی مدتی طولانی نمیشود و در صورت یادآوری این موضوع به او، تلاش می کند تا به سختگیر بودن تو اتکا کند.
– آدم اشتباهی بدی دیگران را جار میزند اما از خوبی های خودش غافل نمی شود. آدم اشتباهی کوهی از ادعاست که به کلیشه های جنسیتی دامن می زند.
– آدم اشتباهی سرکوب می کند. با انواع و اقسام جملات و رفتار ها. او نام این رفتار ها و جملات را دلسوزی می گذارد. این آدم بعد از طی کردن پروسه نفس گیر صمیمیت، همه چیز را از جانب تو خاکستری و همان چیز را از جانب غریبه ها فوق العاده می بیند.
– آدم اشتباهی دروغ را مانند اسمارتیز های رنگارنگ به خوردت می دهد.
– آدم اشتباهی سوء استفاده می کند؛ به هر نحوی.
– آدم اشتباهی چارچوب ندارد. او فرق بی قیدی با آزادی را نمی داند یا اگر می داند به آن اهمیتی نمی دهد.
– آدم اشتباهی یک ریز حرف می زند. زبان او پرکار ترین ماهیچه بدنش است.
– آدم اشتباهی بعد از شنیدن درد دل ها و مشکلات و اتفاقاتی که برای او بازگو می کنی، آن را با چماق بر سرت می کوبد. از آن برای شوخی های به نظر خودش بامزه استفاده می کند.
– آدم اشتباهی بوی امنیت نمیدهد.
✒"حدیث احمدی" از کانالِ @atticc
@cafeparagraph_mag