واج


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


هنر | ادبیات | کتاب

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


آیا می‌دانستید که تقریباً همۀ اهل کتاب و دست‌اندرکاران ادب فارسی، کتاب مشهور «حسین کرد» را به اشتباه «حسین کرد شبستری» می‌نامند؟

«حسین كرد» نام شخصیت كتابی است به همین نام و متعلق به ادبیات داستانی طبقات عادی و عامی جامعه. وی شخصیتی است نظیر سمك عیار زرنگ، دلیر، مردم‌دوست، گول‌نخور، نیرومند و باهوش.
متأسفانه این شخصیت در ایران به «حسین كرد شبستری» معروف شده و این ناشی از یك خطای دید است؛ زیرا چاپ نخست این کتاب که به‌صورت سربی منتشر شده بود، توسط ناشری در تهران به نام «شبستری» صورت گرفت و روی جلد این کتاب، كلمۀ «شبستری» با خط درشت در زیر نام کتاب یعنی «حسین كرد» چاپ شده بود و بدین‌ترتیب مردم آن را «حسین كرد شبستری» خواندند.
جالب اینکه حتی مؤلفان کتاب درسی دوم دبیرستان نیز از نام «حسین كرد شبستری» استفاده کرده‌اند، بی‌آنکه بدانند «شبستری» نام ناشری است كه در خیابان ناصرخسرو تهران انتشاراتی داشته است.


@Vaajpub


روایت #مسعود_کیمیایی از دزدیدن صفحه موسیقی بتهون



[به‌خاطر بی‌پولی] مجبور مي‌شوم در 19 سالگي براي داشتن يك صفحه از گرامافون بتهوون دست به دزدي بزنم. از فروشگاه فردوسي كه فروشگاه بزرگي بود و پله برقي داشت مردم مي‌آمدند براي تماشا. بتهوون دو تا اورتور داشت به نام‌هاي «اگمونت» و «كريولان».

زير فروشگاه فردوسي يك دكه بزرگ بود كه صفحه مي‌فروخت. من براي نخستين بار در زندگي‌ام صفحه اورتور بتهوون را دزديدم. اما از آنجا كه اينكاره نبودم، لو رفتم. دم در من را گرفتند؛ بردند جايي كه رخت عوض مي‌كنند و پر از آيينه است و تو خودت را صد تا دزد مي‌بيني.

يارو گفت تو براي چي اين را برداشتي. اين به چه درد تو مي‌خورد. اينكه فلاني نيست، فلاني نيست. گفتم مي‌دانم اين چيست. فلان چيز است و كم است چون اجراي ادوارد فيليپس است.

يك خورده نگاه كرد رفت با آن‌ها پچ‌پچ كرد و ولم كردند. وقتي از فروشگاه بيرون آمدم، همان آقايي كه مچم را گرفته بود آمد دم در و صفحه را به من داد. سال‌ها بعد كه فيلم «قيصر» را ساختم و باز با بيژن بودم. داشتم پلان‌هاي «رضا موتوري» را مي‌گرفتم. چسبيده به سينما «نياگارا» يك فروشگاه صفحه فروشي بود.

به بيژن الهی گفتم برويم ببينيم موسيقي چي داره، آمديم داخل همان آقا بود. خيلي گرم بود به بيژن گفت چه مي‌خواهي، بيژن گفت ما با هم هستيم. رو به من كرد و گفت من را مي‌شناسي آقاي كيميايي. گفتم معذرت مي‌خواهم به جا نمي‌آورم. گفت من همانم كه صفحه بتهوون را به شما دادم. حال من بد شد. بغلش كردم. يكي از شعرهاي بيژن درباره همين اتفاقه كه البته اصلا شبيه اين اتفاق نيست.


@Vaajpub


Репост из: بوف گاردن
🔘 نشر واج 🔘 ناشر تخصصی ادبیات 🔘

🖋 شعر
🖋 داستان کوتاه
🖋 رمان
🖋 نمایشنامه
🖋 ترجمه
🖋 پژوهش
🖋 نقد ادبی و...

☎️ ارتباط با ما:

🔘 تلفن: 09123151251
🔘 ایمیل: vaajpub@gmail.com
🔘 سایت: vaajpup.cm || @vaajpub.ir
🔘 کانال تلگرام: @vaajpub
🔘 اینستاگرام: https://instagram.com/vaajpub
🔘 ارتباط در تلگرام: @Vajpub


دیوید لینچ، نویسنده و کارگردان افسانه‌ای سینما و تلویزیون در ۷۸ سالگی درگذشت. فیلم‌ساز صاحب‌سبکی که تا ابد با آثاری همچون سریال «تویین پیکس»، «بزرگراه گم‌شده»، Blue Velvet و «مالهالند درایو» در یاد و خاطره‌ی سینمادوست‌ها و علاقه‌مندان به آثار سوررئال خواهد ماند.
خالق برخی از مهم‌ترین و بهترین فیلم‌های تاریخ سینما، پادشاه تخیل محض و کارگردانی که تمام قواعد و چهارچوب‌های موجود را شکست و قاعده شخصی خودش را ساخت. یک عمر چنان که خواست زیست، و به گواه خودش با رضایت تاوان یک عمر لذت بردن بی‌حدوحصر از تندی تنباکو و عطر توتون را داد.
در مقام آرتیست و فیلسوف هنر تقریباً نمونه هم‌سنگی ندارد. مرزهای حرفه‌اش را جابه‌جا کرد. فیلم ساخت، بازی کرد، نقاشی کشید، موسیقی نواخت، نمایشگاه برگزار کرد، قطعات زیبا تصنیف کرد و...

@Vaajpub


#ایرج_جنتی‌عطایی و #صادق_صبا
بازخوانی قتل #فریدون_فرخزاد

@Vaajpub


- می‌توان میان دیگران تنها زیست...
ـ عجالتاً این دیگرانند که وسط تنهایی من زندگی می‌کنند



#رضا_قاسمی
- وردی که بره‌ها می‌خوانند

@Vaajpub


مارا شكار كرد و
بيفكند و
بر نداشت...


#خاقانی

@Vaajpub


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
مصاحبه با #فروغ_فرخزاد

@Vaajpub


شصت‌سال پیش که جوان بودم، با زن جوانی آشنا شدم. او مرا دوست داشت، من هم دوستش داشتم. هشت‌ماه گذشت و بعد، خانه‌اش را عوض کرد.
حالا که شصت سال گذشته، هنوز به یادش هستم.
به او گفتم فراموشت نمی‌کنم. و سال‌ها گذشت و فراموشش نکردم.

گاهی اوقات ترس برم می‌داشت. چون هنوز زندگیِ درازی در پیش داشتم، و چطور می‌توانستم به خودم، به خودِ بی‌چاره‌ام اطمینان بدهم که فراموشش نمی‌کنم، درحالی‌که مداد پاک‌کن دست خداست؟

اما حالا آرامم. دیگر جمیله را فراموش نمی‌کنم. وقت زیادی باقی نمانده، و پیش از اینکه فراموشش کنم
می‌میرم.


#رومن_گاری
- زندگی در پیش‌رو -

@Vaajpub


دیگر حتی فرصت دروغ برایم نمانده است
وگرنه چشمانم را می‌بستم و به آوازی گوش می‌دادم
که در آن دلی می‌خواند
من تو را
او را
کسی را دوست می‌دارم



#حسین_پناهی

@Vaajpub


شب را در کرمانشاه بیتوته کردیم. جماعت کثیری آمده بودند به تظلم‌خواهی. گویا والیِ آنجا ظلم را از حد گذرانده بود. سرِ خُلق نبودیم. دادیم همه را چوبِ مفصل زدند.


#ناصرالدین‌شاه قاجار
- سفرنامهء عتبات عالیات -

@Vaajpub


Репост из: لیلا کردبچه
من دلم برای تو تنگ است
و برای آن خیابان بلند
که قول داده با زنان دلتنگ
مهربان باشد

من دلم برای آن زنِ دیوانه تنگ است
که از ابرها قول می‌گرفت
ردّپایش را از آن خیابان نشویند،
همان پرندهٔ تنها که آرزو می‌کرد
صدای بال‌هایش از حافظهٔ آسمانِ شهرِ تو پاک نشود


#لیلا_کردبچه

@leila_kordbacheh


این عکس واقعی است و کورتزیو مالاپارته در کتاب «قربانی»، ماجرای یخ‌زدن این اسب‌ها در رودخانه‌ای در مرز فنلاند و شوروی در جریان جنگ جهانی دوم را روایت کرده است؛ در فصل «اسب‌های یخی، صفحات ۷۳ به‌بعد.

«قربانی» را محمد قاضی ترجمه و نشر ماهی تجدیدچاپ کرده در ۵۳۰ صفحه.


@Vaajpub


سابقهء فیلترینگ تلگراف در ایران


میرزا ملکم‌خان از رجال عصر قاجار نقل می‌کند:

من برای آوردن تلگراف به ایران جنگیدم.
درحالی‌که شهرها و دهات‌های اروپا دارای خطوط ارتباطی بودند،
عین‌الدوله، صدراعظم ناصرالدین‌شاه اجازه نمی‌داد در شهرهای ایران، خطوط تلگراف احداث کنم.
عین‌الدوله معتقد بود: اگر رعایا دارای تلگراف شوند، در ولایات و ایالات مملکت محروسه ایران، در جلوی تلگرافخانه تجمع می‌کنند و از احوال یک‌دیگر باخبر می‌شوند
و علیه سلطنت آشوب می‌کنند.

من برای احداث تلگراف با عین‌الدوله جنگیدم.




#فریدون_آدمیت
- فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت -

@Vaajpub


- می‌دونی چطور می‌شه فهمید واقعا کی داری پیر می‌شی؟
- چطوری؟
- هیچ‌کس دیگه کلمهء "مرگ" رو دور و برت به‌کار نمی‌بره...




🎬 Calvary

@Vaajpub


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
توی تنهاییِ یه دشت بزرگ
که مثِ غربتِ شب بی‌انتهاست
یه درختِ تن‌سیاهِ سربلند
آخرین درختِ سبزِ سرِ پاست...


#ایرج_جنتی‌عطایی

@Vaajpub




homeira - piretbesoozeasheghi


Репост из: واج
دورهٔ جدید کارگاه شعر

توضیحات:

- این دوره، در ادامهٔ دورهٔ قبلی است که در هشت جلسهٔ دوساعته برگزار می‌شد و ۱۰ دوره به‌طول انجامید.

- بنابراین عزیزانی که در دوره قبل شرکت داشتند، می‌توانند در دورهٔ جدید همراه باشند.

- برای عزیزانی که دورهٔ قبل را نگذرانده‌اند، دو جلسهٔ دو ساعتی رایگان برگزار می‌شود تا به سایر عزیزان برسند.

- دورهٔ جدید در ۱۰ جلسهٔ ۴ ساعتی برگزار می‌شود.

- شروع دوره اواسط بهمن‌ماه است و روزهای جمعه برگزار می‌شود.

- غیرحضوری است و در محیط تلگرام.

- در هر جلسه یک اثر از شرکت‌کنندگان تحلیل و بررسی می‌شود.

- در پایان دوره، آثار شرکت‌کنندگان بررسی و جهت انتشار در انتشارات واج، و با شرایط ویژه انتخاب می‌شوند.

- برای ثبت‌نام با شمارهٔ 09195710795 ازطریق پیامک، واتساپ، یا تلگرام در تماس باشید.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
شعرخوانی #ایرج_جنتی‌عطایی
ترانه‌های «خونه» و «تو مثل من نباش»

برلین ٢٠٠٩

@Vaajpub

Показано 20 последних публикаций.