بیژن اشتری


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Блоги


نویسنده و مترجم
instagram.com/bijan_ashtari
این کانال غیررسمی تنها پست‌های اینستاگرام جناب اشتری را در تلگرام منتشر می‌کند.
پیام به ادمین (فقط موارد ضروری): jalilon@proton.me

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Блоги
Статистика
Фильтр публикаций


دیکتاتور اجازه داده بود همه بدانند که می‌خواهد موضوع مهمی را به اطلاع آنها برساند.مردم رومانی موظف بودند همیشه با اشتیاق زیاد سخنان رهبر مملکت را بشنوند اما حالا مدتی بود که از دستش خسته شده بودند.سخنان رهبر رومانی معمولا طولانی و همواره حاوی خبرهای بد بود...چائوشسکو عاقبت بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و پیروزمندانه اعلام کرد :« همه بدهی‌های خارجی کشور را پرداخت کرده‌ایم. امروز روز بزرگی برای استقلال ملی رومانیایی‌هاست.»

برای لحظاتی مردم دچار این تصور شدند که رژیم از این پس قفسه‌های خالی فروشگاه‌ها را پر از مواد غذایی خواهد کرد چون تا حالا بخش عمده محصولات کشاورزی به اروپای غربی صادر شده بود تا با پول حاصل از آن بدهی‌های خارجی کشور پرداخت شود.حالا رهبر رومانی می‌گفت بدهی‌ها پرداخت شده پس قاعدتا از حالا به بعد مواد غذایی تولید شده در کشور ،به جای صادر شدن به خارج باید در داخل کشور توزیع می‌شد.اما مردم اشتباه می‌کردند.رهبر رومانی در ادامه بیاناتش گفت:« صادرات محصولات غذایی همچنان ادامه خواهد یافت تا رومانی مستقل بماند.امروز رومانی مستقل‌ترین کشور دنیاست و این مایه افتخار همه ماست.»
با توضیحات تکمیلی رهبر معلوم شد که سهمیه‌بندی سفت و سخت گوشت و تخم مرغ و شیر و آرد و شکر ادامه خواهد یافت.رهبر رومانی گفت حتی احتمال دارد که سهمیه‌بندی مواد غذایی و بنزین در ماه‌های آینده سفت و سخت‌تر هم بشود.این در حالی بود که مردم زمستان سختی را گذرانده بودند.بسیاری از پیرزنان و پیرمردان به دلیل کمبود سوخت ،از سرما در خانه‌هایشان مرده بودند.مردم حتی برای تهیه نان مجبور به ایستادن در صف‌های طولانی بودند.گوشت و میوه و لبنیات کمیاب بود ؛ آن هم در کشوری که حاصلخیزترین خاک اروپا را داشت.حالا رهبر رومانی بر صفحه تلویزیون آمده و گفته بود که مردم نباید توقع هیچ بهبودی را در وضع رفاهی‌شان داشته باشند.به قول یکی از روشنفکران رومانی"این زمان،فلاکت‌بار‌ترین اوقات مردم رومانی بود.مردم از بیانات رهبر فهمیدند که هیچ سودی از فداکاری‌هایی که طی سال‌های گذشته کرده بودند نصیبشان نخواهد شد.ما هم از چائوشسکو نفرت داشتیم هم از خودمان.ما از خودمان متنفر بودیم زیرا ما آنچه را که او با کشورمان کرده بود به عنوان واقعیتی محض پذیرفته بودیم؛ واقعیتی که نمی‌شد عوضش کرد."


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


در این روزها که مصادف با چهل و ششمین سالگرد سقوط حکومت شاهنشاهی است، دارم بخش‌هایی از " شکست شاهانه» نوشته مارتین زوئیس را می‌خوانم که جناب عباس مخبر ترجمه کرده است.
حرف اصلی کتاب این است که سقوط شاه بیشتر به دلیل ضعف خودش و حکومتش بود تا قدرت مخالفان.به نظرم این حرف تا حد زیادی درست است.شاهنشاهی که در اکثر سال های دهه هفتاد میلادی با قدرت هر چه تمام حکومت کرده و از همه امکانات مالی و تسلیحاتی برخوردار بود و حمایت همه قدرت های خارجی را پشت سرش داشت و برای خودش ابرقدرتی بود ناگهان در یک سال پایانی حکومتش دستخوش ضعف و فتور شد؛ فتوری که شاید بخش عمده آن ناشی از بیماری سرطانی بود که شاهنشاه به آن مبتلا شده بود.کتاب سعی کرده دلایل ضعف و فتور یک سال پایانی حکومت شاه فقید را شرح دهد و ثابت کند که اگر وی دچار ضعف و تزلزل نشده بود می‌توانست قدرتش را حفظ کند.در بخشی از کتاب می خوانیم که چگونه شاه از تیمسار اویسی به خاطر خشونتش در سرکوب تظاهرات کنندگان انتقاد می کرده.در واقع ،شاه اراده سرکوب مخالفانش را از دست داده بود و همین عامل اصلی در سقوطش بود.

امروزه اکثر اندیشمندانی که در حوزه علوم سیاسی و نظام های اقتدارگرا تحقیق می کنند نیز به این نتیجه رسیده اند که هیچ جنبش اپوزیسیونی نمی تواند به قدرت برسد مگر این که ابتدا در میان هیئت حاکمه تفرقه و تزلزل ایجاد شده باشد.گایتانو موسکا، اندیشمند ایتالیایی دو سال قبل از مرگش،در هزار و نهصد وسی ونه، در کتاب"طبقه حاکم" به درستی نوشت:

یک جنبش انقلابی به رغم برخوردار بودن از همه امتیازات زمانی و مکانی، باز به تنهایی قادر به برانداختن حکومت نیست زیرا حکومت دارای ارتش عظیم ، تسلیحات گسترده و انواع ابزار جنگی است.چنین حکومتی را نمی توان به زور سرنگون کرد، مگر آن که ابتدا سران این حکومت دچار تزلزل شده،روحیه خود را باخته باشند ،غیر منطقی رفتار کنند و از ترس پذیرش مسئولیت قادر به سرکوب خونین مردم نباشند و در نتیجه توان تصمیم گیری نداشته باشند.در واقع، عوامل پیروزی یک انقلاب را این گونه می توان فهرست کرد:صدور فرمان های حکومتی ضد و نقیض در اوقات پایانی،تزلزل و تردید مسئولین در تصمیم گیری های نهایی و امتیازاتی که حکومت در لحظات آخر به مخالفانش می دهد.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


چرا آقای خامنه‌ای اهل عقب‌نشینی نیست؟

این تصور که رهبر نظام جمهوری اسلامی تحت فشار مجبور به عقب‌نشینی از مواضع همیشگی خود خواهد شد و مواضع معتدل‌تری در پیش خواهد گرفت تصور باطلی است.رهبر نظام از زمانی که یک نوجوان بود یک امپریالیسم‌ستیز دو آتشه بود و هنوز هم هست.امپریالیسم‌ستیزی به آقای خامنه‌ای کمک کرد که پایه‌های قدرتش را به ویژه در این سی‌وپنج سال گذشته محکم‌تر کند.تندروی همیشه برای رهبران اقتدارگرا فواید زیادی داشته هر چند برای ملت‌ها هرگز هیچ ثمری نداشته .مواضع تند یک رهبر اقتدارگرا به ویژه علیه یک «دشمن خارجی قدرتمند »باعث می‌شود که مخالفان بالقوه و بالفعل او دست از مخالفت خود بردارند یا مخالفت خود را علنی نکنند یا ابراز آن را به زمانی مناسب‌تر در آینده موکول کنند.وقتی یک رهبر اقتدارگرا درگیر یک منازعه بزرگ با «دشمن» خارجی است طبیعتاً هیچ کس جرات ابراز مخالفت با وی و حکومتش را ندارد و از همه انتظار می‌رود که در پشت سر او بایستند و وی را در رسیدن به هدف «,والا»یش علیه دشمن خارجی کمک کنند.از همین روست که در نظام های اقتدارگرا تندروی یک ضرورت حیاتی برای قوام و دوام حکومت‌ها است.افزون بر این،رهبران اقتدارگرا به ویژه زمانی که به سنین کهنسالی می‌رسند نامنعطف تر از هر زمان دیگری می‌شوند و بسیار بعید است که از مواضع قدیمی خود دست بردارند.آنها سالها به همین شیوه حکومت کرده‌اند و در حفظ اقتدار خود نیز«موفق» بوده‌اند و بنابراین دلیلی نمی‌بینند که خود را به زحمت بیندازند و روشهای تازه‌ای را برای حکم‌رانی‌شان بیازمایند.ان‌ها در واقع در سنین بالای عمر بیشتر به این فکر می‌کنند که میراثی از خود به جا گذارند و میراث آقای خامنه‌ای چیزی جز همین ستیز ابدی و ازلی‌اش با آمریکا و غرب نیست که به نظرم تا آخرین دم حیات در حفظ آن خواهد کوشید.البته باید اذعان کرد که از ایشان انتظاری جز این نمی‌رود.رهبرانی که توانسته‌اند از مواضع قبلی خود برگردند و کشورشان را در مسیر متفاوتی قرار بدهند واقعا انگشت شمارند.انور سادات رهبر مصر یکی از همین معدود رهبران بود که توانست کشورش را از آغوش شوروی کمونیست بیرون بکشد و راه همکاری با غرب را در پیش بگیرد.یا رهبران ویتنام که تصمیم گرفتند پس از پایان جنگ‌ با آمریکا راه مسالمت و دوستی با آمریکا را در پیش بگیرند و نهایتا هم آمریکا را به بزرگترین شریک تجاری خود بدل کردند.اما اینها جزو استثنا‌های تاریخ است و گمان نکنم آقای خامنه‌ای هیچ علاقه‌ای داشته باشد که جزو این استثناها قلمداد شود.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


انقلاب سفید

شش بهمن شصت و دومین سالگرد «انقلاب سفید شاه و ملت » است که باید آن را گرامی داشت .این یک انقلاب واقعی بود که بدون خون و خونریزی رخ داد و ثمرات بسیار مثبتی داشت.ابتدا شش اصل داشت ولی به تدریج بر اصول آن اضافه شد:اصلاحات ارضی و تقسیم زمین‌های ملاکین بین کشاورزان ؛حق شرکت زنان در انتخابات؛سپاه دانش؛ سپاه بهداشت و....
به نظرم مهم‌ترین اصل این انقلاب همان اصل اولش بود :اصلاحات ارضی.تا پیش از انقلاب سفید فقط بیست درصد زمین های کشاورزی در دست روستاییان بود و مابقی در اختیار ملاکین و دولت و روحانیون بزرگ(زیر عنوان اوقاف).بگذارید از تجربه شخصی خانوادگی خودم برایتان بگویم.پدر من در روستای خلج(که حالا شهر شده) زمین‌های بسیاری داشت.مادرم همیشه می‌گفت«نصف زمین‌های خلج مال بابات بود.» بابا به پشتوانه این زمین‌ها هیچ کاری نداشت جز شکار رفتن و خوشگذرانی با رفقا و ولخرجی‌های آنچنانی.اما در اوایل دهه چهل که اصول« انقلاب سفید شاه و ملت» اعلام شد همه زمین‌هایش را گرفتند و دادند به کشاورزان محل.البته قرار بود که کشاورزان هر سال یک بهره مالکانه به مالک سابق بدهند.اما «مش رضا» ( کدخدای ده یا نماینده کشاورزان) هر بار که به خانه‌مان می‌آمد که بهره آن سال را بدهد ، در حالیکه چهارزانو دم در نشسته بود و سرش را پایین انداخته بود به پدرم می‌گفت: «ارباب کشت و کار امسال خیلی بد بود و ما همه ضرر کردیم و پولی برای عرضه به شما نداریم.» خلاصه پدر من در سن حدودا پنجاه سالگی برای گذران زندگی خودش و خانواده‌اش مجبور شد کارمند دولت شود.اینجوری ما کلا از طبقه فئودال پرتاب شدیم به بیرون طبقه، که البته حقمان بود.شاید قرار بود که در طبقه بورژوا ادغام شویم که البته این توفیق نصیبمان نشد و به صف خرده‌بورژوازها پیوستیم (به قول چپ‌ها ) .
باری، همه‌این‌ها را نوشتم که بگویم آن انقلاب واقعی بود و شاه فقید واقعا موفق شد رژیم ارباب و رعیتی(فئودالبیسم)را به شیوه‌ای آرام و متمدنانه الغا کند و این در حالی بود که مراجع دینی آن زمان با تمام قدرت در برابرش ایستاده بودند و کارشکنی می‌کردند و جالب اینکه حزب توده هم که مثل هر حزب کمونیستی قاعدتاً باید موافق تقسیم زمین بین کشاورزان باشد بدترین حملات را به شاه می‌کرد و انقلابش را قلابی و فریبکارانه می‌نامید.انقلاب سفید به تدریج از شش اصل به چهارده اصل رسید(از جمله تغذیه رایگان در مدارس، بیمه درمانی همگانی و....).حیف که طوفان انقلاب خونین پنجاه و هفت از راه رسید و اجازه نداد که اصول مترقی انقلاب سفید شاه و ملت ثمرات بیشتری را نصیب ملت ایران کند.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


نگاهی به نظام قضایی جمهوری اسلامی


در علم حقوق شاخصی داریم زیر عنوان «نرخ تبرئه » در برابر «نرخ محکومیت.»به زبان ساده هر متهمی در نظام قضایی یک کشور یا تبرئه می‌شود یا محکوم.چند سال قبل از یک پژوهشگری که به زحمت توانسته بود در این زمینه تحقیق کند شنیدم که نرخ تبرئه در نظام قضایی ایران بسیار پایین است به ویژه در قیاس با نظام قضایی قبل از انقلاب.به عبارت دیگر ، فرد متهم در نظام قضایی جمهوری اسلامی (منظورم متهم معمولی است نه متهم پارتی‌دار)شانس چندانی برای گرفتن حکم تبرئه ندارد.تا جایی که می‌دانم این شاخص(نرخ تبرئه) ارتباط مستقیمی دارد با میزان دموکراتیک بودن یک حکومت.هر کشوری که دموکراتیک‌تر باشد نرخ تبرئه در نظام قضایی‌اش نیز بالاتر است.اگر اشتباه نکنم در کشورهای غربی این عدد بین هفت تا ده درصد است.هر کشوری که مستبد‌تر باشد نرخ تبرئه‌اش هم پایین‌تر است(برای مثال در روسیه زیر دو درصد است).پژوهشگری که من با او چند سال پیش صحبت کردم گمانه‌زنی می‌کرد که نرخ تبرئه در نظام قضایی ایران کسر کوچکی از یک درصد باشد.این گمانه زنی به نظرم صحیح است.نظام قضایی ایران با این ذهنیت شکل گرفته که قاضی هر چقدر قاطع‌تر و محکم‌تر حکم بدهد متهمین بالقوه و بالفعل ماست‌ها را کیسه خواهند کرد و جامعه از شر آنها خلاص خواهد شد.یادم هست اوایل دهه هفتاد که کار روزنامه‌نگاری می‌کردم برای مصاحبه رفته بودم منزل دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه اسبق.ایشان در بخشی از صحبت هایش که به اصطلاح افتر رکورد بود درباره خلخالی به من گفت«من در همان ابتدای شکل‌گیری دادگاه های فله ای خلخالی از حضرت......پرسیدم چرا این فرد خشن را به این سمت مهم منصوب فرمودید که ایشان در حالی که دستانشان را پشت کمرشان حلقه کرده بودند و طول و عرض اتاق را طی می‌کردند به من گفتند:ابراهیم ،هر انقلابی به یک شمر نیاز دارد.» این را نقل کردم که بگویم این ذهنیت همچنان بر نظام قضایی ما حاکم است.قاضی «خوب» در این نظام قاضی‌ای است که همه از او بترسند.قضات هم از همان ابتدا یاد گرفته‌اند که هر چه احکام شدیدتری علیه متهمان صادر کنند راه پیشرفتشان در مناصب اداری هموارتر می‌شود.
در کشورهای دموکراتیک قاضی هرگز به متهم فحش و ناسزا نمی‌گوید و او را با حرف هایش نمی‌ترساند و قیافه میرغضب به خودش نمی‌گیرد.به متهم اجازه داده می‌شود که با بهترین ظاهر خودش(کت و شلوار کراوات) در دادگاه حضور بیابد تا از حیث ظاهر بهترین تاثیر را بر هیئت منصفه بگذارد.دادگاه علنی است و متهم وکیل دارد و قاضی مرد یا زن محترم و تحصیل‌کرده‌ای است که صرفا بر اساس تحصیلات حقوقی خودش و اصول حرفه‌ای حکم می‌دهد و غیره.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


مل گیبسون ستاره سینمای آمریکا که در بین همکارانش تندترین مواضع را علیه اسرائیل گرفته و به طرفداری از حماس و مردم غزه توئیت‌ها زده بود خانه چند میلیون دلاری اش در جریان آتش‌سوزی اخیر لس آنجلس سوخت‌‌ و خاکستر شد. انصافا ستارگان هالیوودی لس آنجلس نشین در این یک سال گذشته تا توانستند علیه اسرائیل و به طرفداری از فلسطینی‌ها کار تبلیغاتی کرده بودند اما من نفهمیدم چرا این بندگان مصلح خدا باید این طوری،با سوختن خانه‌هایشان، «تقاص» پس بدهند؟کسی از حساب و کتاب ‌های خداوند متعال خبر دارد که بتواند ذهن ما را نیز روشن کند؟


Instagram
@bijan_ashtari


گستره آزادی بیان روشنفکران چپگرا در زمان شاه


دوست سینمایی‌نویس چپگرای عزیز من جناب پرویز جاهد در کامنت پست قبلی من سوال کرده«بسیاری از همان روشنفکران مارکسیست (در زمان شاه) به خاطر یک کتاب داستان ساده،نه یک کتاب تئوریک مارکسیستی به زندان افتادند.اصلا چند تا کتاب فلسفی مارکس ترجمه شد و آزادانه در دسترس بود؟» آقای جاهد از من پرسیده تو خودت با چه کتابی مارکسیست شدی؟

من به قول علما با این که سنم کم بود اما زمان شاه را درک کردم.بچه کتابخوانی بودم و بیشتر هم کتاب‌های چپی‌ها را می‌خواندم.من با خواندن کتاب «زمینه جامعه‌شناسی» امیر حسین آریانپور در اواسط دهه پنجاه به مارکسیسم علاقه پیدا کردم.اقای جاهد نمی دانم آریانپور را می‌شناسی با نه‌.ایشان در اواخر دهه چهل در دانشگاه تهران و دانشسرای عالی رشته مارکسیسم را تدریس می‌کرد.البته بدون اینکه اسم مارکس را بیاورد..به مارکس می‌گفت«آن متفکر واقع‌گرای قرن نوزده» یا «آن متفکر بزرگ علمی» یا به مارکس و انگلس می‌گفت«دو دانشمند بزرگ المانی» .به سرمایه‌داری می‌گفت «سوداگری»، به سوسیالیسم می‌گفت«جامعه‌گرایی» یا «اقتصاد برنامه ریزی» ، به دیالکتیک می‌گفت «منطق پویا»‌ و به مارکسیسم می‌گفت «فلسفه علمی».خلاصه دانشجویان و مخاطبانش به خوبی منظورش را می‌فهمیدند. یک تحقیق علمی خواندم که آریانپور در دهه پنجاه بیشترین تاثیر را در مارکسیست شدن دانشجویان و جوانان ایرانی داشته .محقق از این جریان به عنوان«سونامی کمونیستی شدن دانشجویان ایرانی » نام برده.
آریانپور کتاب‌های مارکسیستی می‌نوشت و ترجمه می‌کرد بدون اینکه نامی از مارکسیسم روی جلد بیاورد چون به حساسیت ساواک به این نوع کلمات آگاه بود.در عرصه ادبیات و کتاب هم در زمان شاه به وفور کتاب‌های چپی موجود بود ‌منتهی همه نویسندگان و شعرا به زبان استعاره و نماد می‌نوشتند و می‌سرودند..ساعدی در عرصه نمایشنامه نویسی این مهارت را به اوج رساند و شاملو در عرصه شعر.همین جناب شاملو پس از اعلام اصول مترقی انقلاب سفید شاه و ملت ، همزمان با اعتراض خمینی به این انقلاب، آن شعر معروف را سرود و به چاپ رساند:«آفتاب مفهموم بی‌دریغ عدالت بود و اکنون با آفتاب گونه‌ئی آنان را این گونه‌ دل فریفته بودند.ای کاش می‌توانستم خون رگان خود را بگریم تا باورم کنند.......» خب همه ما می‌دانستیم که منظور شاملو از «آفتاب» انقلاب مارکسیستی است و منظورش از «آفتاب‌گونه» انقلاب سفید شاه و ملت.بله‌، روشنفکران چپ‌گرا به رغم فشارهای ساواک فعال بودند و حرف خود را می‌زدند.و نفوذشان به قدری بود که حتی به حجره‌های حوزه‌های علمیه کشور هم راه‌ پیدا کرده بود.باز هم در این باره خواهم نوشت.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


دکتر جواد مجابی، روشنفکر چپ‌گرای قدیمی ما بعد از پنجاه سال هنوز نمی‌خواهد اعتراف کند که او و همفکران دهه پنجاهی‌اش اشتباه می‌کردند(مصاحبه با روزنامه اعتماد ، هفده دی).او از روشنفکران آن زمان به عنوان«نو اندیشانی» نام می‌برد که در فکر یک «تحول اساسی» برای «آزادی و رفاه مردم» بودند اما دکتر مجابی عزیز نمی‌گوید که «فکر» آنها برای این «تحول اساسی» آموزه‌های مارکسیستی و کمونیستی بود.او نمی‌گوید اما من از زبان ریمون آرون‌ در مواجهه قلمی‌اش با سارتر چپ‌گرا به شما می‌گویم که مارکسیسم همواره افیون روشنفکران بوده است و این گزاره بیشترین مصداقش را شاید در ایران دهه چهل و پنجاه شمسی داشت.در فرانسه شصت سال پیش که تب کمونیسم تند بود و روشنفکرانی مثل ژان پل سارتر و لویی آلتوسر محبوب جوانان و دانشجویان بودند حداقل یک ریمون آرونی هم وجود داشت که با کتاب «افیون روشنفکران»‌اش و با سی سال کار ممتد مقاله نویسی‌اش دست به روشنگری بزند و از جذابیت خطرناک و فریبکارانه ایدئولوژی‌گرایی و جزم‌اندیشی ذهنی سخن بگوید و برای مخاطبانش روشن کند که چگونه روشنفکران چپ‌گرا حاضر شده‌اند روح خود را به شیطان بفروشند و با گرایشات استبدادی حاکم بر نظام‌های مارکسیستی سازش کنند.عالیجناب ارون به ما آموخت که یک روشنفکر واقعی،چگونه باید، اگر نه در راه عینیت ، حداقل در مسیر انصاف و عدم‌تعصب فکری تلاش کند.

افسوس و هزار افسوس که سرزمین نفرینی من در برابر لشکر بی‌انتهای روشنفکران چپ‌گرایش یک نیمچه ریمون آرون هم نداشت که دریچه‌ای به روشنایی برای ما بچه‌های آن نسل باز کند.افسوس.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


روشنفکر چپ ایرانی ،به غلط گمان می‌کرد و هنوز هم گمان می‌کند که ایدئولوژی همان تک‌فرمول نجات‌بخشی است که با آن می توان همه مسائل جامعه را ،از اقتصاد و سیاست تا اجتماع و فرهنگ،حل کرد. از نظر آنها دوره انقلاب دوره‌ای است که می‌توان با اسلحه از تاریخ جلو زد و .......

نمونه می‌خواهید؟ به این مصاحبه جناب مسعود کیمیایی (فیلمسازی که جایگاه هنری‌اش برایم محفوظ و محترم است اما برای عقاید سیاسی‌اش هیچ ارزشی قائل نیستم) توجه کنید که چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی با روزنامه میزان انجام داده است.من با دقت این مصاحبه را خواندم و هیچ نشانی از دموکراسی‌خواهی و مدنیت‌خواهی در آن ندیدم.باز هم هدف اول روشنفکر آن زمانی ما صرفا مبارزه با امپریالیسم و تقدیس خشونت چریکی بود. بعد جناب جواد مجابی در مصاحبه امروزش با روزنامه اعتماد از این شاکی است که چرا مردم ایران روشنفکر ستیز شده‌اند؟خوب اخوی ،این ستیز به خاطر اشتباهات فاحش سیاسی روشنفکران آن زمان بوده
.باری، به این فرازها از مصاحبه جناب کیمیایی،که می دانم امروز نظرات کاملا متفاوتی دارند،توجه کنید:

"فیلم اگر دست کم فرهنگساز نیست ،نباید در نفی فرهنگ جهان سومی باشد،یا نباید گرایش های امپریالیستی در حیطه اندیشه فیلمساز باشد..."

"کشورهایی مثل ما که همیشه زیر نفوذ چپاول سرمایه و امپریالیسم بوده اند،به هیچ کیفیتی نمی توانند آرام باشند و آرام نبودن یعنی هنر ایدئولوژیکی داشتن."

"سینمای هنر محض ،سینمای هنر خاص،سینمایی از این دست،و فرهنگی از این دست ،مال کشورهای استثمارگر است،کشورهایی که ترجیح می دهم به آن ها کشورهای مهاجم بگویم."

چنین بود اندیشه‌های روشنفکرانی که در آن سال‌ها ،خواسته و ناخواسته ،به الگوهای فکری و ذهنی ما بدل شده بودند. سال‌ها باید می‌‌گذشت تا فاجعه ایدئولوژی‌گرایی و ژدانف‌گرایی را با پوست و گوشت و استخوانمان بفهمیم.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


نمی‌دانم فیلم‌های خبری مربوط به مراسم پنجمین سالگرد سردار سلیمانی را دیده‌اید یا نه.من در کانال تلگرامی خبرگزاری فارس این فیلم‌ها را دیدم و تعجب کردم از تعداد کم شرکت‌کنندگان در این مراسم.اوج مراسم قرار بود در گلزار شهدای کرمان و مسیر منتهی به مزار سردار باشد.قبلا اعلام شده بود دویست پنجاه موکب در دو طرف مسیر برپا خواهد شد که معنایش این بود که به شرکت‌کنندگان در مراسم انواع خدمات رایگان(غذای مجانی و غیره) ارایه خواهد شد.با این حال ، حداکثر جمعیتی که در فیلم‌های خبری فارس دیدم به هزار نفر هم نمی‌رسید.این را مقایسه کنید با جمعیت‌های چند صد هزار نفری در خیابان های شهرهای بزرگ ایران در پنج سال قبل به همین مناسبت.البته کاهش جمعیت پس از پنج سال طبیعی است اما نه در این حد.حضور فقط ششصد هفتصد نفر در مراسم کرمان، به رغم انواع موکب‌ها و به رغم سازماندهی مراسم توسط حکومت ، نشانه روشن دیگری است از این که جمهوری اسلامی تقریبا همه سرمایه‌ی اجتماعی خود را طی سال‌های اخیر و به ویژه پس از سرکوب‌ جنبش ژینا/مهسا از دست داده و ماشین پروپاگاندایش بد جوری به گل نشسته است.آن مفسرانی که همچنان معتقدند جمهوری اسلامی حداقل هشت میلیون نیروی «پای کار» دارد خوب است فیلم‌های خبری مربوط به مراسم پنجمین سالگرد سردار سلیمانی را با دقت ببینند تا متوجه شوند که انبان این نظام خالی‌تر از هر زمان دیگری است.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


این کتابی بود که در یک دوره‌ای خیلی‌ها را بیچاره کرد."اصول مقدماتی فلسفه"نوشته ژرژ پولیتسر ،در دهه پنجاه شمسی در حکم انجیل کمونیست‌ها بود.نویسنده که از استالینیست‌های معروف فرانسوی و از مدرسین دانشکده کارگری پاریس(یا در واقع «مدرسه حزب کمونیست فرانسه» )بود، در این کتاب کوشیده اصول پایه‌ای کمونیسم را به زبانی ساده شرح دهد و از تز و آنتی‌تز و سنتز و از این جور مزخرفات مثلا فلسفی سخن بگوید.برای جوان ایرانی آن دوره کفایت می‌کرد که این کتاب جیبی دویست و دوازده صفحه‌ای را بخواند تا علامه دهر شود و خیال کند که برای همه مشکلات عالم و آدم راه حل واحدی پیدا کرده است..نام مترجم کتاب معلوم نیست.کتابهای« جلد سفید» در آن دوران بنا به دلیل امنیتی از ذکر نام مترجم خودداری می‌کردند؛هر چند این یکی جلدش قرمز است اما در رده همان جلدسفیدها قرار می‌گیرد.حروفچینی کتاب خیلی خوب و صفحه‌بندی‌اش هم حرفه‌ای است که نشانه‌ای است از تهیه کتاب در خارج ایران .خلاصه خیلی‌ها در کشورمان با خواندن همین یک کتاب کمونیست شدند و چه بسا جان خود را هم در مبارزات چریکی از دست دادند.امان‌ از این همه جهل و نادانی.


Instagram
@bijan_ashtari


چهار سخنرانی آقای خامنه‌ای


آقای خامنه‌ای پس از سقوط بشار اسد و نمایان شدن شکست محور مقاومت تا کنون چهار سخنرانی کرده است:اولی برای «جمعی از مردم» ، دومی برای «جمعی از بانوان به مناسبت ولادت حضرت زهرا » ، سومی برای «مداحان» و چهارمی برای «جمعی از خانواده شهدا به مناسبت پنجمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی.»
نکته‌ای که توجه را جلب می کند این است که چرا ایشان در این دوره زمانی هیچ سخنرانی‌ای برای مسئولان و فرماندهان نظامی نکرده است.در حالی که منطقا اولین سخنرانی باید برای فرماندهان نظامی و مسئولان کشوری می‌بود.من حدس می‌زنم که نارضایتی ایشان از عملکرد نظامیان در حوادث اخیر منطقه‌ای چنان بالا بوده که ایشان ترجیح داده سخنان خود را در جمع بانوان و مداحان و خانواده شهدا بزند و نه در جمع فرماندهان و مسئولان نظامی.
دیر‌وز هم‌ با پیام تند و نامعمول آقای خامنه‌ای به همایش مدیران صدا و سیما معلوم شد که ایشان به شدت از عملکرد صدا و سیما در بازتاب حوادث منطقه شاکی است.من یادم نمی‌آید آقای خامنه‌ای تا کنون در یک پیام مکتوب خطاب به منصوبان حکومتی خودش با چنین لحن تندی حرف زده باشد.
گرچه درسخنرانی های اخیر ایشان باز هم شعارهای قدیمی درباره ادامه راه مقاومت و شهادت تکرار شده اما غیبت فرماندهان نظامی در این جلسات حتی به عنوان مستمع گویای نکته های فراوانی است.ظاهرا نظامیان و رسانه‌چی‌های حکومتی بیش از همه در معرض خشم رهبر قرار گرفته‌اند.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


"زمانه‌ای می‌رسد که مردن در رختخواب ،مردن به مرگ طبیعی ، تبدیل به آرزویی دست نیافتنی برای همه‌ی ما می‌شود.این سرنوشتی است که همه‌ی رژیم‌های توتالیتر برای اتباع خویش به ارمغان می‌آورند."

جوزف برودسکی،شاعر و اندیشمند روس برنده ی جایزه‌ی نوبل ادبیات.


Instagram
@bijan_ashtari


نظریه‌پرداز استبداد و ارتجاع

این آقای بیژن عبدالکریمی ظاهراً این روزها تبدیل شده به شاخص‌ترین سخنگو و نظریه‌پرداز نظام جمهوری اسلامی.در مناظره اخیر ایشان با دکتر حاتم قادری به قدری حرف‌های نامربوط از دهان این مرد شنیدم که نتوانستم ساکت بمانم.عبدالکریمی می‌گوید چون در ایران امروز هیچ حزبی وجود ندارد و بورژوازی و طبقه متوسط هم نیست و نابود شده و اپوزیسون هم هیچ نیرویی نیست لذا تغییر حکومت به دموکراسی ختم نخواهد شد.او تنها« نیروی تاریخی ریشه دار و قدرتمند» در کشور را روحانیت و طلاب و پیروان آن‌ها می‌داند. او دعوت خودش به تلویزیون ایران برای حضور در برنامه یازده قسمتی «جهت» را که درباره ابعاد قهرمانی سردار سلیمانی است(به مدیریت و مجری‌گری یامین‌پور) نشانه‌ای از تحول جامعه ایران عنوان می‌کند و می‌گوید کتاب‌هایش در حوزه مورد توجه طلاب قرار گرفته است و غیره.ترجیع‌بندش در همه مناظره‌ها این است که« نیروی اجتماعی تاریخی لازم برای دموکراسی در کشور وجود ندارد.» او گناه نبودن احزاب را به گردن ضعف مردم و جامعه می‌اندازد و عامدانه چهل و پنج سال سرکوب وحشیانه احزاب و گروه‌های سیاسی و مدنی توسط حکومت را فراموش می‌کند.ای کاش این آقا به تجربه های اخیر تاریخی در جهان کمی توجه می‌کرد.اروپای شرقی سی‌وپنج سال پیش تجربه انقلاب‌های آرام و مخملی را از سر گذراند.همه این کشورها تک‌حزبی بودند، بورژوازی و طبقه متوسط نداشتند، همه مردم حقوق‌بگیر دولت کمونیستی بودند، هیچ اپوزیسیونی هم نداشتند(نه در داخل نه در خارج)اما وقتی سیل تحول‌خواهی از راه رسید، همه مردم به آن ملحق شدند و رهبران مردمی انقلاب ناگهان از میان توده‌های مردم پدیدار شدند و نیروی واقعی مردم نمایان شد و سرانجام استبداد گورش را گم کرد و دموکراسی برقرار شد.

عبدالکریمی‌ها بنده قدرت حکومتی و مرعوب و مجیزگوی آن هستند . آنها قدرت توده‌های مردم را هرگز باور نکرده‌اند.جناب«فیلسوف» ما حتی آنقدر فهم و شعور ندارد که بفهمد حضور در تلویزیون‌ حکومتی در این روزها جز رسوایی نزد مردم و خریدن نفرت آن‌ها ثمر دیگری برایش ندارد.کسی که صلاح و مصلحت شخصی خود را نمی‌فهمد قطعا هرگز نخواهد فهمید که ایرانیان امروز همه شرایط لازم برای برقرار کردن یک حکومت دموکراتیک را در کشورشان دارند.این مردمی که من می‌بینم حتی اگر به فرض محال «جامعه شان آماده دموکراسی هم نباشد »باز تصمیم خود را گرفته‌اند که خود را از شر ستم فعلی آزاد کنند و برای حرف عبدالکریمی ها هم پشیزی ارزش قائل نیستند.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


دیگه برای امتیاز دادن خیلی دیر شده

اریش هونکر ،رهبر کمونیست آلمان شرقی،موقعی که با اولین موج مخالفت‌های عمومی در کشورش روبرو شد ،به همکارانش در کادر رهبری حزب کمونیست گفت"فقط کافی است یک اینچ عقب‌نشینی کنیم تا کار همگی‌مان ساخته شود."کاملا درست می‌گفت.رژیم‌های مستبد کمونیستی مثل دوچرخه سوارانی بودند که برای سقوط نکردن مدام باید رکاب می‌زدند.آنها مدام باید سیاست‌های تندروانه‌تری اتخاذ می‌کردند وگرنه سقوط می‌کردند.این رژیم‌ها پایه‌هایشان سست شده بود و دیگر هیچ اقدام اصلاحی‌ای برایشان سودمند نبود.آنها زمانی را برای اصلاحات انتخاب کردند که دیگر خیلی دیر شده بود.مردم به درستی اقدامات اصلاحی آنها را به حساب ضعف آنها گذاشتند و در نتیجه با جسارت و اعتماد به نفس بیشتری به مخالفت علیه آنها رو آوردند و عاقبت نیز کلک آنها را کندند.. برای نمونه مردم شوروی سیاست تنش زدایی گورباچف با آمریکا و دیگر سیاست های اصلاحی او را به حساب ضعف کلی رژیم شوروی گذاشتند ، بر شدت مخالفت های خود علیه کلیت رژیم افزودند و عاقبت نیز رژیم را ساقط کردند.اما دنگ شیائو پینگ در چین به موقع ،در زمانی که رژیمش در موضع ضعف قرار نداشت،اقدامات اصلاحی را آغاز کرد و در نتیجه هم باعث استحکام رژیم چین شد و هم رفاه و آزادی های نسبتا بیشتری برای مردم کشورش به ارمغان آورد.رژیم کمونیستی ویتنام هم در زمانی که قدرتمند بود دست به اصلاحات اقتصادی و سیاسی زد و نتایج بسیار مثبتی هم گرفت.پس بی دلیل نیست که می‌گویند بدترین زمان برای اصلاحات در یک رژیم مستبد موقعی است که آن رژیم در موضع ضعف قرار دارد.با این حال رکاب زدن دائمی هم نتوانست بقای یک رژیم در معرض ضعف را تضمین کند.نمونه‌اش چائوشسکو در رومانی که تا لحظه آخر رکاب زد و البته سرنوشت پایانی او را هم دیدیم.رژیم هایی مثل رژیم چائوشسکو چه رکاب می‌زدند چه نمی‌زدند، در هر حال محکوم به سقوط بودند ،تفاوت فقط در شیوه سقوطشان بود. رهبران آن رژیم‌های کمونیستی‌ای که داوطلبانه به رکاب زدنشان خاتمه دادند از خشم ملت هایشان رهیدند و یک بازنشستگی آرام و محترمانه را تجربه کردند اما آنهایی که تا به آخر به رکاب زدن ادامه دادند آماج خشم ملت هایشان قرار گرفتند و سرنوشت‌های ناگواری پیدا کردند.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


سی و دومین سالگرد فروپاشی شوروی خجسته باد

سی و دو سال پیش در چنین روزهایی اتحاد شوروی رسما فروپاشی خود را اعلام کرد.ثمره این فروپاشی ایجاد پانزده کشور مستقل بود.نظام‌های سیاسی به شیوه‌های گوناگون فرو می‌پاشند.شیوه فروپاشی شوروی از درون بود هر چند عامل خارجی به صورت غیر مستقیم اثرگذار بود.دلایل فروپاشی را می‌توانم فهرست‌وار برایتان ذکر کنم:
یک)سوق یافتن بخش اعظم بودجه و منابع کشور به سمت تولیدات نظامی و برنامه های فضایی و غفلت از تامین نیازهای ضروری مردم از قبیل غذا ، مسکن و غیره.
دو)صرف بودجه های هنگفت برای ادامه جنگ افغانستان و حفظ پایگاه‌های نظامی در کشورهای اقماری و کمک‌های بلاعوض اقتصادی به کشورهای کمونیستی در اروپا و سایر نقاط جهان که در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد.
سه)سربرآوردن قشر فاسدی از سیاستمداران که جز حفظ مناصب و امتیازات مادی انحصاری‌شان به چیز دیگری فکر نمی‌کردند
چهار)فرسودگی ایدئولوژی حکومتی و بی ‌اثر شدن ماشین پروپاگاندا.
پنج)نفی اقدامات اصلاحی از سوی نظامیان و هسته سخت قدرت.گورباچف و یاران اصلاح طلبش تلاش زیادی کردند که با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی نظام را از فروپاشی نجات دهند اما سران ارتش و اعضای گارد قدیم حاضر به پذیرش این اصلاحات نشدند و بر روش‌های سرکوبگرانه پیشین اصرار کردند.
شش)شکاف بین حکومت و مردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملا از بین رفت.این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد به طوری‌که نه حاکمان می‌توانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم می‌خواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند
هفت)بی‌اثر شدن ماشین سرکوب به‌نحوی که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود.

من نمی‌توانم خوشحالی خودم را از فروپاشی کمونیسم بین‌الملل در سی و دو سال پیش ابراز نکنم.هر چه می‌گذرد مطمئن‌تر می‌شوم که کمونیسم چیزی جز شرارت مطلق نبوده و نیست.کمونیست‌ها حداقل باعث مرگ صد میلیون نفر در قرن بیستم شدند.خطر کمونیسم البته همچنان باقی‌ست.امروزه کمونیست‌ها خود را سوسیالیست یا ترقی‌خواه یا پراگرسیو یا‌ حتی لیبرال می‌نامند بس که واژه کمونیست منفور شده .این نئوکمونیست‌ها چه بسا جنایت‌های استالین و پل پوت را هم محکوم کنند اما نباید فریب‌شان را خورد.امروزه کمونیست ها در صحنه های نبرد تازه‌ای مشغول فعالیت هستند و هوادار حقوق اقلیت‌های جنسی و قومیتی و نژادی و غیره شده‌اند.پس باید حواسمان جمع باشد که در دام آنها نیفتیم.ما ایرانی‌ها یک‌بار گول کمونیست‌های وطنی را خورده‌ایم و همین یکبار باید بار آخر باشد.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

23k 2 475 417

کارمندان سربازان گمنام براندازی؟

یکی دو ماه پیش برای کاری به یک اداره دولتی (بیمه) مراجعه کردم. هشت و نیم صبح بود و کارمندان مشغول خوردن صبحانه بودند.یکی نان و انگور و چای می‌خورد و آن دیگری نان و کره و مربا.دفعه بعد ساعت یازده مراجعه کردم .همه سرهای کارمندان توی گوشی‌هایشان بود و مشغول انجام کارهای شخصی بودند.دفعه بعد ساعت دوازده مراجعه کردم .کارمندی که پرونده من زیر دستش بود با جوانکی مشغول گفتگو درباره این موضوع بود که دلار بخرد سود بیشتری می‌برد یا طلا‌.پنج شش نفر ارباب رجوع مثل من جلو میزش صف کشیده بودند تا نوبتشان شود.طاقتم طاق شد نشستم روی زمین.ظاهرا نوعی حرکت اعتراضی تلقی شد.کارمندی آمد گفت مشکلتان چیست.گفتم می‌خوام رییس اداره رو ببینم.گفت بفرمایید شما را راهنمایی کنم به اتاقشون.رضایت دادم پاشم و دنبالش برم. وارد اتاق رییس شدم.گفت مشکل شما چیست.گفتم« سامانه اینترنتی درست کردید که کار مردم بدون مراجعه حضوری انجام شود.من به هزار بدبختی مدارک درخواستی شما را بارگذاری کردم اما هیچ نتیجه‌ای نگرفتم.تلفن های اداره شما اصلا جواب نمی‌ده و مجبورم مدام مراجعه کنم به اداره شما که در اینجا هم هیچ کارمندی پاسخگو نیست.باز صد رحمت به زمان شاه که حداکثر به ارباب رجوع می‌گفتند امروز برو فردا بیا، حالا شده امروز برو یک ماه دیگه بیا.» آقای رییس یک کمی تحت تاثیر قرار گرفت و گفت:«اسمتون رو بگید تا پیگیری کنم»گفتم اسمم بیژن اشتری. با تعجب گفت«ااااا همون بیژن اشتری که کانال و پیج دارید و مطالب انتقادی می‌نویسید؟»گفتم «بله همون بیژن اشتری.» آقای رئیس با عجله بلند شد و در اتاق را بست و با اشتیاق خاصی به من گفت:«من فالوور شما هستم و نمی‌دونید چقدر مطالب شما رو دوست دارم.» و بعد وارد بحث‌های سیاسی همدلانه با یکدیگر شدیم و سرانجام با سه سوت دستور داد کار من راه بیفتد.از در اداره که خارج شدم سرم سوت می‌کشید.به خودم گفتم این پزشکیان رو باش که با این بوروکراسی ضد انقلابی و ضد حکومتی می‌خواد مشکلات مملکت را حل بکنه.حالا صبحانه خوردن کارمندان و پیچوندن ارباب رجوع توسط اون‌ها معنای تازه‌ای برام پیدا کرده بود.به خودم گفتم ناراضی‌تر از کارمند توی این مملکت پیدا نمیشه.میلیون‌ها کارمند با حقوق‌های اندک‌ در ادارات دولتی تجمع کرده‌اند و خیلی بی‌سر و صدا مشغول ناراضی کردن هموطنانشون از حکومت هستند.هموطنانی که البته هزار دلیل دیگر برای نارضایتی دارند.خلاصه به این نتیجه رسیدم که این کارمندان عزیز،به راستی سربازان گمنام براندازی‌اند و به شیوه زیرپوستی خودشان مشغول مبارزه با رژیم هستند.
بازم حرف داشتم اینستا نذاشت.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


نقاط ضعف نظام‌های استبدادی سالخورده و رو به زوال


یکی از مهم‌ترین ضعف‌های یک نظام‌ مستبد سالخورده این است که حقوق بگیران و منابع انسانی که برای انجام وظایف جاری خودش اختصاص داده کارآیی مناسبی برای انجام وظایف تازه ندارند و به سختی از پس چنین وظایفی برمی‌آیند.مرئوسین و حقوق بگیران نظام معمولا از ترس ناخشنود کردن مقامات مافوق گزارش‌های کامل و موثقی درباره حوزه تحت نظر خود ارایه نمی‌کنند و این در حالیست که حاکمان برای ادامه حکومت خود نیاز مبرمی به اطلاعات موثق و کامل دارند.اکثریت حقوق بگیران جزو اقشار ناراضی جامعه هستند و دستورات مافوق را یا انجام نمی‌دهند یا به شکل تحریف شده‌ای انجام می‌دهند.عملا رابطه میان بدنه بوروکراسی و راس بوروکراسی قطع است. در نظام استبدادی سالخورده تصمیمات وزیران در همان اتاق تصمیم‌گیری‌شان باقی می‌ماند و خاک می‌خورد و ایضا دایره نفوذ سخنرانی‌های حاکمان حداکثر به همان سالن سخنرانی‌‌هایشان محدود می‌ماند زیرا ایدئولوژی‌پردازی هایشان که رکن رکین هر نظام استبدادی است به مرور زمان رنگ باخته و حالا دیگر قدرت تأثیرگذاری سابق خود را از دست داده است.بوروکراسی وقتی سر ناسازگاری با حاکمان را بردارد روزگار را بر آنها تیره و تباه خواهد کرد.تصمیم‌گیری‌های اساسی در یک نظام مستبد توسط افراد معدودی انجام می‌شود که زمام قدرت را در دست دارند‌ و اگر بوروکراسی سر ناسازگاری بردارد،با توجه به قدرت عظیمی که در دست دارد به راحتی می‌تواند حاکمان را به سمت محاسبات و تصمیم‌گیری‌های نادرست و فاجعه‌بار برای نظام سوق دهد.اگر نظام به این فراست بیفتد که از این خطرات حذر کند و سیاست تمرکززدایی در پیش بگیرد ،به ناگزیر تسلط خود را بر لایه های مرکزی قدرت از دست خواهد داد و ناخواسته روند فروپاشی خود را تسریع خواهد کرد.این بوروکراسی عظیم ناراضی پاشنه آشیل هر نظام مستبد سالخورده ای است.
دیدم آقای پزشکیان گفته« حتی اگر یک سوم ادارات دولتی را هم تعطیل کنیم هیچ خللی در اداره مملکت رخ نمی‌دهد.» به نظرم ایشان فقط نوک کوه یخ را دیده است و تازه دارد دوزاری اش میفتد که با چه هیولایی روبروست.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari


شب دیکتاتورها هر چقدر طولانی باشد عاقبت به پایان خواهد رسید.پیشاپیش یلدای ایرانی شما خجسته باد.


Instagram
@bijan_ashtari


صدام حسین حاکم عراق فاصله چندانی با حمله نظامی آمریکا (جنگ دوم خلیج فارس) نداشت.جرج بوش پسر،رئیس جمهوری آمریکا، تهدید کرده بود که به زودی به خاک عراق لشکرکشی خواهد کرد.صدام در پی جدی شدن این تهدید ،وزرا و مسئولین بلندپایه رژیمش را به حضور خوانده بود تا در این باره با یکدیگر تبادل نظر کنند.صدام جلسه را با محکوم کردن تهدید آمریکا آغاز کرد و سپس از وزرایش خواست در این باره نظر بدهند.اول از همه،علی حسن المجید وزیر دفاع صحبت کرد.او گفت:"آمریکایی ها آدم های احمق و خودبزرگ بینی هستند.ما نبرد با آمریکا را به داخل خاک آمریکا خواهیم برد".سپس طاها یاسین رمضان ،معاون رئیس جمهور،گفت:"قهرمانان واقعی عراق هزاران جوانی هستند که به خودشان بمب می‌بندند و آمریکا را منفجر خواهند کرد" سپس نوبت به قصی، پسر صدام حسین(که در عکس دیده می شود )رسید.قصی که مدیر تولید سلاح های نامتعارف عراق بود ،خطاب به پدرش گفت:"ما می‌دانیم، و همه برادران حاضر در اینجا می‌دانند ،که ما ،به یاری خداوند،از همه ظرفیت‌ها و توانایی‌های لازم برخورداریم.ما صرفا با یک اشاره ساده از جانب حضرتعالی می‌توانیم خواب را از سر مردم آمریکا بپرانیم و جنگ را به خیابان های آمریکا ببریم....قربان،من فقط از شما می خواهم که یک اشاره کوچک به من بکنید.قسم به سر مبارکتان ،که اگر شب آمریکایی ها را به روز و روزشان را به جهنم تبدیل نکردم ،از شما خواهم خواست که همینجا در حضور برادران حاضر در این اتاق سرم را از بدنم جدا کنید.اگر آن طور که می‌گویند بن لادن توانسته حملات یازده سپتامبر را انجام بدهد پس ، خدا به سر شاهد است ، ما ثابت خواهیم کرد آنچه که در یازده سپتامبر رخ داد در قیاس با بلایی که خشم و غضب صدام حسین بر سر آمریکایی‌ها خواهد آورد چیزی جز یک پیک نیک نبوده است.آمریکایی ها عراق را،رهبر عراق را،بچه های عراق را نشناخته اند"پس از پایان جلسه،صدام پسرش را مسئول دفاع از بغداد کرد و....

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

21k 0 401 365
Показано 20 последних публикаций.