تو فروغ ماهتابی به دل رمیده اما
چه کنم که چشم خیسم هوس دیار دارد
تو همیشه ای بهاری که به نقش گل نشستی
قفس دلم بیادت به تنش حصار دارد
به فریب چشمهایت ، دلم از قفا در آمد
که دو ابروی کمانت سر ذوالفقار دارد
به لبت هزار مِهر و به دلت طلای نابی
دل آسمان شعرم گل نو بهار دارد
#ستاره_سکوت
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳
چه کنم که چشم خیسم هوس دیار دارد
تو همیشه ای بهاری که به نقش گل نشستی
قفس دلم بیادت به تنش حصار دارد
به فریب چشمهایت ، دلم از قفا در آمد
که دو ابروی کمانت سر ذوالفقار دارد
به لبت هزار مِهر و به دلت طلای نابی
دل آسمان شعرم گل نو بهار دارد
#ستاره_سکوت
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳