✍ متن ارسالی /
قسمت دوم:
چگونه ملائک، در آزمون پروردگارشان اغوا شدند؟
ادامه از قسمت اول:
... پروردگارشان، به ساده دلی این عده در درون میخندد، ولی به روی خود نمی آورد؛ با این وجود باز هم بطور بسیار فشرده در چند روز، اصول پایه و الفبای مقدماتی راه و عطف به بیرون و...، و در نهایت وظیفه منحصربفرد خود را به مدعیان مالکیت علوم امانتی یادآور می گردد؛ و باز از تماس و حضور مستقیم در بین عموم ایشان، با همان بهانه قبلی(زندان) غایب میشود.
بار دوم(فروردین 1399) و پس از هشت سال فراز و نشیب و آزمون های عملی متنوع و متعدد و جنگ و جدال نمایشی با تضادها و... ، که مفید برای ارتقاء بینش و ضدضربگی و پختگی عزیزان مدعی همراهی بوده، باز هم می آید و ندا میزند:
ملائک(مسترها)، ملائک(مربیان)، ملائک(مالکان عرفان حلقه)...
عیدتان مبارک...
عده بسیار زیادی که حقیقت تعالیم آغاز شده با بی نامی را درک کرده اند، از پایه چنین صدایی را اصلن نمی شنوند و لذا هیچ پاسخی نیز نمی دهند؛ چون در اصل، خود را مالک و صاحب چیزی که امانت بوده و به مشتاقان دیگر داده اند نمیدانند که مخاطب این فراخوان نیز باشند؛
چند نفری هم که در اصل و فیک بودن پرورش دهنده، در شک و تردید و سرگردان مانده اند؛ بطور تخصصی مشغول آزمون راستی سنجی او(رب) می شوند!
ولی عده بسیار اندکی نیز که هنوز حس مالکیت در تعلیم و تعلم و راهبری و فرماندهی و غرور بهرمندی از خیل شاگردان و هواداران و فالورهای پیوست در فضاهای واقعی و مجازی را داشته و از کارنامه ی پر و پیمان خدمات و مبارزات و افتخارات گوناگون ده ساله غیبت، در خبرسازی و رسانه بازی و... هنوز هم دلخوش و از خود کاملا راضی اند، بطور ناخودآگاه برای اظهار وجود و عرض ارادت ویژه، البته به طمع شرکت در دوره دکتری بشریت، صدای فریاد لبیک و بیعت شان بلند می شود!
در اینصورت هر یک ذوق زده و هیجانی و با عجله میگوید:
بله بله بله فدایت شوم، قربانت گردم!!!
در نبود تو چها که بر سر ما و آموزه ها و... نیامد!
دشمنان و معاندان و نفوذیان و... چنین کردند و چنان!
ای داد و بیداد از ظلم و...!
با این وجود پر از پرسشیم!
باز هم بگو تا هدایت شویم!
با این نوع پاسخ و پرسشهای فرافکن، به تداوم حس مالکیت بر علوم اندک دریافتی از رب خود اقرار و بطور خودکار در آزمون خلق نهایی آدم(تن واحده) اغوا میگردند!
پروردگارشان با شنیدن چنین سطح از سوالات و دعواهای زرگری بین ایشان و حیرانی و جو زدگی احساسی و کودکانه ی خیل مقلدین شان برای رقابت (مبارزه با یکدیگر)، باز هم در درون میخندد و صبورانه پاسخ هایی گذرا و فرافکن به پرسش های پرت و پلایشان میدهد؛ و در ضمن به کنایه و تذکر فقط خطاب به #ملائک میگوید:
"اکنون به اندازه هر مربی(ملکی) یک #عرفان_حلقه داریم!"
از اینرو او، جمع بندی داستان خلقت محصول نهایی(تن واحده در وحدت) را در آینده نزدیک، فقط برای اندک ملائک اغوا شده و خیل فالورهایشان، از منظری دیگر بازگو و وعده می دهد...
در اینصورت؛
بدون شک، تنها این عده از ملائک معترض و خوشحال از شناسایی و معرفی فاسد و خونریز و خائن و تحریف کننده و شکنجه گر و نفوذی و مستهجن و... ، با مجیزگویی و خوش خدمتی های خاص خود(نزد رب)، خواهی نخواهی وارد همان آزمون خلقت محصول نهایی، شده اند؛
تا در نهایت، آنان نیز بدانند: پرورش دهنده، چیزی از ملائک میداند که ایشان بنا به مصلحتی همچنان با غرور و تفاخر کاذب و در پوشش تملق و چاپلوسی خود، آن را برای پیروان و مقلدین(سرگردان) تحت فرمان شان، تا وقت معلوم(که فرا رسیده) مخفی می کنند...!
این مثال واقعی، در خصوص داستان خلقت تن واحده (هفت شهر عشق یا راز جام)، شاید نقش بسیار مهم امروز هر یک از مدعیان همراهی با عرفان کمال را به روشنی تنها نزد خودمان، آشکار می سازد...
زیرا دانستیم که:
تن واحده بشریت صالح، هرگز یک نفر نیست؛ و دانایان مدعی تصاحب و مالکیت نیز فقط اغوا شدگان در آزمون ملائک(فرضی) هستند؛ و مقلدین از ایشان هم از منظر هستی هوشمند،(تا زمان رهایی از اسارت مالکانشان) تنها سیاهی لشکری صرفا مجازی، تلقی می شوند.
✅ اینک بطور آشکار و در عمل هر عزیز همراه(با مسیر کمال) میتواند از خود بپرسد:
آیا من(نوعی) مدعی همراهی با مسیر هوشمند کمال،
جزو ملائک و اغوا شده هستم؟
و یا از پیروان و مقلدین آن دسته از ملائک صاحب کانال و متولی خبر و رسانه های فرماندهی و سربازگیری و... در محیط های واقعی و مجازی می باشم؟
و یا حل و فنا شده در رب و هر لحظه بطور صالحانه در خدمت تحقق وظیفه منحصربفرد در برنامه فراکل و هوشمند الهی قرار دارم؟
تو خود حدیث مفصل ملائک معترض، بخوان از این مثل، که فعلا واقع شده...
بینهایت شکر و حمد بیکران
آدرس قسمت اول:
https://t.me/aslahane_96/6124
#داستان_سمبلیک_خلقت
#آزمون_راستی_سنجی_ادعا
#به_نام_بی_نام_او
#محمدعلی_طاهری_صالح
@AD1_review
@aslahane_96
قسمت دوم:
چگونه ملائک، در آزمون پروردگارشان اغوا شدند؟
ادامه از قسمت اول:
... پروردگارشان، به ساده دلی این عده در درون میخندد، ولی به روی خود نمی آورد؛ با این وجود باز هم بطور بسیار فشرده در چند روز، اصول پایه و الفبای مقدماتی راه و عطف به بیرون و...، و در نهایت وظیفه منحصربفرد خود را به مدعیان مالکیت علوم امانتی یادآور می گردد؛ و باز از تماس و حضور مستقیم در بین عموم ایشان، با همان بهانه قبلی(زندان) غایب میشود.
بار دوم(فروردین 1399) و پس از هشت سال فراز و نشیب و آزمون های عملی متنوع و متعدد و جنگ و جدال نمایشی با تضادها و... ، که مفید برای ارتقاء بینش و ضدضربگی و پختگی عزیزان مدعی همراهی بوده، باز هم می آید و ندا میزند:
ملائک(مسترها)، ملائک(مربیان)، ملائک(مالکان عرفان حلقه)...
عیدتان مبارک...
عده بسیار زیادی که حقیقت تعالیم آغاز شده با بی نامی را درک کرده اند، از پایه چنین صدایی را اصلن نمی شنوند و لذا هیچ پاسخی نیز نمی دهند؛ چون در اصل، خود را مالک و صاحب چیزی که امانت بوده و به مشتاقان دیگر داده اند نمیدانند که مخاطب این فراخوان نیز باشند؛
چند نفری هم که در اصل و فیک بودن پرورش دهنده، در شک و تردید و سرگردان مانده اند؛ بطور تخصصی مشغول آزمون راستی سنجی او(رب) می شوند!
ولی عده بسیار اندکی نیز که هنوز حس مالکیت در تعلیم و تعلم و راهبری و فرماندهی و غرور بهرمندی از خیل شاگردان و هواداران و فالورهای پیوست در فضاهای واقعی و مجازی را داشته و از کارنامه ی پر و پیمان خدمات و مبارزات و افتخارات گوناگون ده ساله غیبت، در خبرسازی و رسانه بازی و... هنوز هم دلخوش و از خود کاملا راضی اند، بطور ناخودآگاه برای اظهار وجود و عرض ارادت ویژه، البته به طمع شرکت در دوره دکتری بشریت، صدای فریاد لبیک و بیعت شان بلند می شود!
در اینصورت هر یک ذوق زده و هیجانی و با عجله میگوید:
بله بله بله فدایت شوم، قربانت گردم!!!
در نبود تو چها که بر سر ما و آموزه ها و... نیامد!
دشمنان و معاندان و نفوذیان و... چنین کردند و چنان!
ای داد و بیداد از ظلم و...!
با این وجود پر از پرسشیم!
باز هم بگو تا هدایت شویم!
با این نوع پاسخ و پرسشهای فرافکن، به تداوم حس مالکیت بر علوم اندک دریافتی از رب خود اقرار و بطور خودکار در آزمون خلق نهایی آدم(تن واحده) اغوا میگردند!
پروردگارشان با شنیدن چنین سطح از سوالات و دعواهای زرگری بین ایشان و حیرانی و جو زدگی احساسی و کودکانه ی خیل مقلدین شان برای رقابت (مبارزه با یکدیگر)، باز هم در درون میخندد و صبورانه پاسخ هایی گذرا و فرافکن به پرسش های پرت و پلایشان میدهد؛ و در ضمن به کنایه و تذکر فقط خطاب به #ملائک میگوید:
"اکنون به اندازه هر مربی(ملکی) یک #عرفان_حلقه داریم!"
از اینرو او، جمع بندی داستان خلقت محصول نهایی(تن واحده در وحدت) را در آینده نزدیک، فقط برای اندک ملائک اغوا شده و خیل فالورهایشان، از منظری دیگر بازگو و وعده می دهد...
در اینصورت؛
بدون شک، تنها این عده از ملائک معترض و خوشحال از شناسایی و معرفی فاسد و خونریز و خائن و تحریف کننده و شکنجه گر و نفوذی و مستهجن و... ، با مجیزگویی و خوش خدمتی های خاص خود(نزد رب)، خواهی نخواهی وارد همان آزمون خلقت محصول نهایی، شده اند؛
تا در نهایت، آنان نیز بدانند: پرورش دهنده، چیزی از ملائک میداند که ایشان بنا به مصلحتی همچنان با غرور و تفاخر کاذب و در پوشش تملق و چاپلوسی خود، آن را برای پیروان و مقلدین(سرگردان) تحت فرمان شان، تا وقت معلوم(که فرا رسیده) مخفی می کنند...!
این مثال واقعی، در خصوص داستان خلقت تن واحده (هفت شهر عشق یا راز جام)، شاید نقش بسیار مهم امروز هر یک از مدعیان همراهی با عرفان کمال را به روشنی تنها نزد خودمان، آشکار می سازد...
زیرا دانستیم که:
تن واحده بشریت صالح، هرگز یک نفر نیست؛ و دانایان مدعی تصاحب و مالکیت نیز فقط اغوا شدگان در آزمون ملائک(فرضی) هستند؛ و مقلدین از ایشان هم از منظر هستی هوشمند،(تا زمان رهایی از اسارت مالکانشان) تنها سیاهی لشکری صرفا مجازی، تلقی می شوند.
✅ اینک بطور آشکار و در عمل هر عزیز همراه(با مسیر کمال) میتواند از خود بپرسد:
آیا من(نوعی) مدعی همراهی با مسیر هوشمند کمال،
جزو ملائک و اغوا شده هستم؟
و یا از پیروان و مقلدین آن دسته از ملائک صاحب کانال و متولی خبر و رسانه های فرماندهی و سربازگیری و... در محیط های واقعی و مجازی می باشم؟
و یا حل و فنا شده در رب و هر لحظه بطور صالحانه در خدمت تحقق وظیفه منحصربفرد در برنامه فراکل و هوشمند الهی قرار دارم؟
تو خود حدیث مفصل ملائک معترض، بخوان از این مثل، که فعلا واقع شده...
بینهایت شکر و حمد بیکران
آدرس قسمت اول:
https://t.me/aslahane_96/6124
#داستان_سمبلیک_خلقت
#آزمون_راستی_سنجی_ادعا
#به_نام_بی_نام_او
#محمدعلی_طاهری_صالح
@AD1_review
@aslahane_96