- بزرگترین حُسن زندگی در غرب
اگر از من بپرسند که بزرگترین حُسن زندگی در غرب چیست بیدرنگ میگویم که در این کشورها برای اخلاقیزیستن نیاز به تلاش فراوانی نیست.
در کشورهای دموکراتیک شما به عنوان یک «فرد» میتوانید خودتان باشید، بدون اینکه آسیب ببینید و متحمل رنج بسیار شوید و این زندگی را لذتبخش میکند.
یک جامعهٔ اخلاقی، جامعهای است که شما برای اینکه اخلاقی زندگی کنید - دروغ نگویید، سر دیگران کلاه نگذارید، پاچهخاری نکنید و برای بالارفتن از پلههای رشد، دغلکاری نکنید و دنبال آشنا و پارتی نگردید و … - نیاز به جد و جهد زیاد نداشته باشید.
جامعهای که در آن یک فرد برای اینکه اخلاقی زیست کند باید از بام تا شام تلاش کند و شبهنگام وقتی سر بر بالین میگذارد تازه نداند که آیا موفق بوده یا نه، یک جامعهٔ غیراخلاقی و معوج است.
تجربهٔ نزدیک به یک دهه زندگی در غرب به من نشان داده که در این جوامع برای پیشبُرد و پیشرفت کارها نیاز نیست که دروغ بگویی و پشت هماندازی کنی. آدمها دروغ نمیگویند نه چون قدیس هستند و یا شیوههای تربیتیشان چنین و چنان است بلکه دروغ نمیگویند چون نیازی به آن ندارند.
وقتی کارها بسامان باشد و روال انجام هر کاری مشخص باشد و قانون مملکت پشت فردی باشد که حقش ضایع شده است چه نیازی وجود دارد که فرد دروغ بگوید یا چاپلوسی کند و یا دنبال پارتی بگردد؟
یک جامعهٔ اخلاقی جامعهای نیست که افراد آن قهرمانان اخلاقی باشند بلکه جامعهای است که در آن یک فرد برای زندگی اخلاقی نیازمند مبارزه نفسگیر با نفْس خود نباشد.
وقتی جامعهای چنین باشد افراد در گذر زمان به دروغ نگفتن هم عادت میکنند و اگر جایی - به ندرت - نیازمند آن باشند سعی میکنند از آن اجتناب ورزند.
در یک دستگاه معیوب اگر پیچ و مهرهٔ سالمی بخواهد به کار خود ادامه بدهد در نهایت میشکند و از بین میرود و در یک دستگاه سالم، یک پیچ و مهرهٔ معیوب از کار میافتد تا اینکه تعویض بشود.
در یک سیستم معیوب مانند یک نظام تمامیتخواه و غیردموکراتیک، فردی که میخواهد اخلاقی و انسانی زندگی کند دچار تلخترین و رنجبارترین سرنوشتها میشود چرا که زندگی اخلاقی در چنین جوامعی به غایت دشوار است.
بهزاد مهرانی،
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
اگر از من بپرسند که بزرگترین حُسن زندگی در غرب چیست بیدرنگ میگویم که در این کشورها برای اخلاقیزیستن نیاز به تلاش فراوانی نیست.
در کشورهای دموکراتیک شما به عنوان یک «فرد» میتوانید خودتان باشید، بدون اینکه آسیب ببینید و متحمل رنج بسیار شوید و این زندگی را لذتبخش میکند.
یک جامعهٔ اخلاقی، جامعهای است که شما برای اینکه اخلاقی زندگی کنید - دروغ نگویید، سر دیگران کلاه نگذارید، پاچهخاری نکنید و برای بالارفتن از پلههای رشد، دغلکاری نکنید و دنبال آشنا و پارتی نگردید و … - نیاز به جد و جهد زیاد نداشته باشید.
جامعهای که در آن یک فرد برای اینکه اخلاقی زیست کند باید از بام تا شام تلاش کند و شبهنگام وقتی سر بر بالین میگذارد تازه نداند که آیا موفق بوده یا نه، یک جامعهٔ غیراخلاقی و معوج است.
تجربهٔ نزدیک به یک دهه زندگی در غرب به من نشان داده که در این جوامع برای پیشبُرد و پیشرفت کارها نیاز نیست که دروغ بگویی و پشت هماندازی کنی. آدمها دروغ نمیگویند نه چون قدیس هستند و یا شیوههای تربیتیشان چنین و چنان است بلکه دروغ نمیگویند چون نیازی به آن ندارند.
وقتی کارها بسامان باشد و روال انجام هر کاری مشخص باشد و قانون مملکت پشت فردی باشد که حقش ضایع شده است چه نیازی وجود دارد که فرد دروغ بگوید یا چاپلوسی کند و یا دنبال پارتی بگردد؟
یک جامعهٔ اخلاقی جامعهای نیست که افراد آن قهرمانان اخلاقی باشند بلکه جامعهای است که در آن یک فرد برای زندگی اخلاقی نیازمند مبارزه نفسگیر با نفْس خود نباشد.
وقتی جامعهای چنین باشد افراد در گذر زمان به دروغ نگفتن هم عادت میکنند و اگر جایی - به ندرت - نیازمند آن باشند سعی میکنند از آن اجتناب ورزند.
در یک دستگاه معیوب اگر پیچ و مهرهٔ سالمی بخواهد به کار خود ادامه بدهد در نهایت میشکند و از بین میرود و در یک دستگاه سالم، یک پیچ و مهرهٔ معیوب از کار میافتد تا اینکه تعویض بشود.
در یک سیستم معیوب مانند یک نظام تمامیتخواه و غیردموکراتیک، فردی که میخواهد اخلاقی و انسانی زندگی کند دچار تلخترین و رنجبارترین سرنوشتها میشود چرا که زندگی اخلاقی در چنین جوامعی به غایت دشوار است.
بهزاد مهرانی،
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe