روزی در کلاس استاد دانشجویی پرسید استاد شما چرا همیشه کراوات میزنید؟ استاد گفت از روزی که در فرانسه دانشگاه رفتم. آنروزها در ایران به کراوات میگفتند افسار اما میدانید کراوات چه تغییری در زندگی من داد؟
کسی که کراوات میزند باید یقه پیراهنش تمیز باشد... پس باید پیراهن او تمیز باشد. کسی که کراوات میزند و پیراهنش تمیز است. باید کت و شلوارش تمیز باشد. کسی که کراوات میزند پیراهن کت و شلوارش تمیز است. باید کفش او واکس زده باشد. کسی که کراوات میزند و لباس تمیز میپوشد و کفش او واکس زده است در خیابان درست راه میرود
زیرا اگر لباس او کثیف باشد کراوات به گردن او گریه میکند ....
چقدر سخت بود اما از فردا همه در دانشگاه کراوات زدیم. راست گفت؛ درست راه میرفتیم به یکدیگر احترام میگذاشتیم. کسی که کراوات نمیزد دخترها نگاهش هم نمیکردند. در نهار خوری تنها می نشست. کم کم همه کراوات زدند عکس کارت دانشجویی
ما دیگر با کراوات بود. من یاد ندارم بدون کراوات جایی رفته باشم
در اداره در مهمانی در سخنرانی و کم کم در زندگی
تا اینکه اوضاع عوض شد...
در دانشگاه کراواتی ها را اخراج کردند
در ادارات کراواتی ها را راه ندادند
در خیابان کراواتی ها را میگرفتند.
کم کم ترسیدم کراوات بزنم اول کت و شلوارم عوض شد
بعد بدون اتو شد بعد من ماندم با یک پیراهن چروک و لباس نامرتب...
نظم و ترتیبم را کم کم از دست دادم، حتی خلق و خویم نیز عوض شد و احساس میکردم دیگر آن عزت و احترام را ندارم! براستی خودم هم نمیدانم اون همه احترام و ادب بخاطر کراوات من بود
یا در جامعه ای زندگی میکردم که همه یاد گرفته بودیم، برای پیشرفت در هر جامعه ای ابتدا باید کراوات زد... اینگونه بود که ترجیح دادم دوباره کراوات ببندم و هیچوقت بدون کراوات جایی نروم...
@ancient
کسی که کراوات میزند باید یقه پیراهنش تمیز باشد... پس باید پیراهن او تمیز باشد. کسی که کراوات میزند و پیراهنش تمیز است. باید کت و شلوارش تمیز باشد. کسی که کراوات میزند پیراهن کت و شلوارش تمیز است. باید کفش او واکس زده باشد. کسی که کراوات میزند و لباس تمیز میپوشد و کفش او واکس زده است در خیابان درست راه میرود
زیرا اگر لباس او کثیف باشد کراوات به گردن او گریه میکند ....
چقدر سخت بود اما از فردا همه در دانشگاه کراوات زدیم. راست گفت؛ درست راه میرفتیم به یکدیگر احترام میگذاشتیم. کسی که کراوات نمیزد دخترها نگاهش هم نمیکردند. در نهار خوری تنها می نشست. کم کم همه کراوات زدند عکس کارت دانشجویی
ما دیگر با کراوات بود. من یاد ندارم بدون کراوات جایی رفته باشم
در اداره در مهمانی در سخنرانی و کم کم در زندگی
تا اینکه اوضاع عوض شد...
در دانشگاه کراواتی ها را اخراج کردند
در ادارات کراواتی ها را راه ندادند
در خیابان کراواتی ها را میگرفتند.
کم کم ترسیدم کراوات بزنم اول کت و شلوارم عوض شد
بعد بدون اتو شد بعد من ماندم با یک پیراهن چروک و لباس نامرتب...
نظم و ترتیبم را کم کم از دست دادم، حتی خلق و خویم نیز عوض شد و احساس میکردم دیگر آن عزت و احترام را ندارم! براستی خودم هم نمیدانم اون همه احترام و ادب بخاطر کراوات من بود
یا در جامعه ای زندگی میکردم که همه یاد گرفته بودیم، برای پیشرفت در هر جامعه ای ابتدا باید کراوات زد... اینگونه بود که ترجیح دادم دوباره کراوات ببندم و هیچوقت بدون کراوات جایی نروم...
@ancient