درباره توییت میثم مطیعی
در روزهای اخیر دو توییت از میثم مطیعی، بهانه جدیدی برای حمله به طیف عدالتخواهان شده است. در این بین یک موضوع جالب این است که در هر بزنگاهی که یک گروه خاص در کانون انتقادات قرار میگیرند و توجهها به آنها جلب میشود؛ شاهد طرح چنین مسائل، تردید افکنی و تولید دوگانههایی نظیر عدالت ولایت از سوی افراد موجه هستیم. در این باره گفتنی است:
۱_ این تردید افکنی معمولا از طریق دوگانه سازیهای بیربط و دامن زدن به موهومات صورت میگیرد. به این طریق که با طرح یک مسئله کاملا انحرافی تلاش میشود تا مانع از کنشگری فعال و موثر جامعه هدف شوند.
۲_ طیف مذکور متوجه ناکارآمدی دستگاه پروپاگاندا خود در اقناع جامعه است. این ناکارآمدی در اقناع عموم مردم باعث شده است که این گروه خاص در بسیاری از مسائل، جامعه هدف خود را بر اساس قرابت مبانی عقیدتی و ایدئولوژیک نزدیک به خودشان تعریف کند. به عبارتی وضع این طیف به قدری وخیم است که این روزها تلاششان را بر حفظ آخرین سنگرهای خود متمرکز کردهاند.
۳_ مشخصا در خصوص توییتهای اخیر میثم مطیعی، این گروه خاص با طرح دوگانه موهوم عدالت-ولایت، سعی دارند تا سوالات اذهان کنجکاو و پرسشگر جامعه هدف _که در اینجا جامعه ارزشی تعریف میشود_ را با تمسک به مفاهیمی همچون ولایت پذیری و اطاعت بیچون و چرا پاسخ دهند! طرح دوگانه عدالت-ولایت اولین بار نیست که در فضای سیاسی کشور مطرح میشود و پیشتر توسط از زبان محمدمهدی میرباقری، حامد کاشانی، علی مهدیان و ... بیان شده است. اما چون این موضوع تکراری است و وضع اردوگاه طیف مذکور بسیار آشفته است؛ لذا دست آنان نیز از طرح شبهه افکنی و برچسب زنی جدید خالی است و این بار هنر به خرج دادند و نام دوگانه جدیدشان را به عدالتخواهی جعلی و عدالتخواهی واقعی تغییر دادند!
۴_ اما مگر در روزهای اخیر چه کسی صحبت از رابطه عدالت-ولایت کرده که این بار با محوریت میثم مطیعی به این موضوع دامن زده میشود؟ اصلا چه کسی گفته عدالت و ولایت در عرض هم قرار میگیرند؟ بر اساس چه منطق و متون شرعی؟ مگر نه این که به گفته امام خمینی شرط انتصاب و بقای ولایت، عدالت است؟ پس قرار دادن عدالت در مقابل ولایت و این که عدالت باید موجودیتاش را از ولایت بگیرد، چه معنایی میتواند جز انحراف مطرح کنندگان این موضوع و ترس آنان از یک مطالبه عدالتخواهانه را متبادر کند؟
۵_ همانطور که اول مطلب گفته شد، این گروه خاص سر هر بزنگاهی چنین موضوعاتی را مطرح میکنند، اما این بار چه موضوعی باعث شده این طیف با تمام همت و حمیتش وارد عرصه شده و عدالتخواهان را به ضدیت با ولایت متهم کند؟ به عبارتی چه چیزی باعث وحشت و رنجش این جماعت شده که دهها سایت و خبرگزاری و صدها اکانت فضای مجازی را بسیج کردند تا بین جامعه ارزشی تردید و انشقاق ایجاد کنند که مانع همراهی آنها با یک مطالبه عدالتخواهانه شوند؟ جواب این پرسش را همه ما میدانیم!
۶_ و اما آیا اتهام ضدیت عدالتخواهان با ولایت مهم است؟ به نظر بنده این موضوع هیچ محلی از اعراب ندارد! مطالبه عدالتخواهی را مساوی ضدیت با ولایت قرار میدهند؟! خب بدهند، گور پدرشان! اصلا مگر برای عدالتخواهی باید برادری را به کسی ثابت کرد و صد قسم خورد که من مسلمانم، انقلاب را قبول دارم، پیرو ولایت فقیه هستم؟
امروز کسانی که باید پاسخگو باشند آنهایی هستند که هزاران میلیارد سرمایه مملکت را غارت کردند؛ با پولهای کثیف در انتخاباتها حضور پیدا کردند؛ نماینده مجلس و شورای شهر را خریدند تا جایگاهشان حفظ شود؛ صدها اکانت شبکه اجتماعی به کار گرفتند و فراتر از همه اینها چند نفر را به خاطر تحقیق راجع به این حتی دزدیها و یا بازی نکردن در پروژههای شومشان کله پا کردند! آخرش هم با وقاحت میگویند در فلان مسیر مقدس خرجش کردیم! میثم مطیعی به جای «بو کشیدن» اگر مرد است به این موضوع اعتراض کنند.
۷_ جالبترین قسمت ماجرا اینجاست که اگر در محیطی صمیمی با اتهام زنندگان به عدالتخواهان بنشینید، هدف خود را از راه انداختن این بازی کثیف رسانهای و تهمت زدن به جریان عدالتخواه، جلوگیری از القای ناامیدی به مردم میخوانند! به عبارتی این جماعت معتقدند که اعتراض و افشای فساد و رانت و باعث دلزدگی مردم از نظام جمهوری اسلامی میشود و خاطر جامعه را مکدر میکند؛ مردم همینطوری هم در سختی هستند و اعصابشان کشش این گونه ماجراها را ندارد! پس بهتر است شما نیز برای حفظ مصلحت نظام و انقلاب و شیعه و راه حاج قاسم و ... سکوت کنید!
دقت کنید! نمیگویند با عدالتخواهی جامعه اصلاح میشود و اعتماد مردم به نظام افزایش مییابد! میگویند سکوت کنید چون این وضع تغییر ناپذیر است!
در روزهای اخیر دو توییت از میثم مطیعی، بهانه جدیدی برای حمله به طیف عدالتخواهان شده است. در این بین یک موضوع جالب این است که در هر بزنگاهی که یک گروه خاص در کانون انتقادات قرار میگیرند و توجهها به آنها جلب میشود؛ شاهد طرح چنین مسائل، تردید افکنی و تولید دوگانههایی نظیر عدالت ولایت از سوی افراد موجه هستیم. در این باره گفتنی است:
۱_ این تردید افکنی معمولا از طریق دوگانه سازیهای بیربط و دامن زدن به موهومات صورت میگیرد. به این طریق که با طرح یک مسئله کاملا انحرافی تلاش میشود تا مانع از کنشگری فعال و موثر جامعه هدف شوند.
۲_ طیف مذکور متوجه ناکارآمدی دستگاه پروپاگاندا خود در اقناع جامعه است. این ناکارآمدی در اقناع عموم مردم باعث شده است که این گروه خاص در بسیاری از مسائل، جامعه هدف خود را بر اساس قرابت مبانی عقیدتی و ایدئولوژیک نزدیک به خودشان تعریف کند. به عبارتی وضع این طیف به قدری وخیم است که این روزها تلاششان را بر حفظ آخرین سنگرهای خود متمرکز کردهاند.
۳_ مشخصا در خصوص توییتهای اخیر میثم مطیعی، این گروه خاص با طرح دوگانه موهوم عدالت-ولایت، سعی دارند تا سوالات اذهان کنجکاو و پرسشگر جامعه هدف _که در اینجا جامعه ارزشی تعریف میشود_ را با تمسک به مفاهیمی همچون ولایت پذیری و اطاعت بیچون و چرا پاسخ دهند! طرح دوگانه عدالت-ولایت اولین بار نیست که در فضای سیاسی کشور مطرح میشود و پیشتر توسط از زبان محمدمهدی میرباقری، حامد کاشانی، علی مهدیان و ... بیان شده است. اما چون این موضوع تکراری است و وضع اردوگاه طیف مذکور بسیار آشفته است؛ لذا دست آنان نیز از طرح شبهه افکنی و برچسب زنی جدید خالی است و این بار هنر به خرج دادند و نام دوگانه جدیدشان را به عدالتخواهی جعلی و عدالتخواهی واقعی تغییر دادند!
۴_ اما مگر در روزهای اخیر چه کسی صحبت از رابطه عدالت-ولایت کرده که این بار با محوریت میثم مطیعی به این موضوع دامن زده میشود؟ اصلا چه کسی گفته عدالت و ولایت در عرض هم قرار میگیرند؟ بر اساس چه منطق و متون شرعی؟ مگر نه این که به گفته امام خمینی شرط انتصاب و بقای ولایت، عدالت است؟ پس قرار دادن عدالت در مقابل ولایت و این که عدالت باید موجودیتاش را از ولایت بگیرد، چه معنایی میتواند جز انحراف مطرح کنندگان این موضوع و ترس آنان از یک مطالبه عدالتخواهانه را متبادر کند؟
۵_ همانطور که اول مطلب گفته شد، این گروه خاص سر هر بزنگاهی چنین موضوعاتی را مطرح میکنند، اما این بار چه موضوعی باعث شده این طیف با تمام همت و حمیتش وارد عرصه شده و عدالتخواهان را به ضدیت با ولایت متهم کند؟ به عبارتی چه چیزی باعث وحشت و رنجش این جماعت شده که دهها سایت و خبرگزاری و صدها اکانت فضای مجازی را بسیج کردند تا بین جامعه ارزشی تردید و انشقاق ایجاد کنند که مانع همراهی آنها با یک مطالبه عدالتخواهانه شوند؟ جواب این پرسش را همه ما میدانیم!
۶_ و اما آیا اتهام ضدیت عدالتخواهان با ولایت مهم است؟ به نظر بنده این موضوع هیچ محلی از اعراب ندارد! مطالبه عدالتخواهی را مساوی ضدیت با ولایت قرار میدهند؟! خب بدهند، گور پدرشان! اصلا مگر برای عدالتخواهی باید برادری را به کسی ثابت کرد و صد قسم خورد که من مسلمانم، انقلاب را قبول دارم، پیرو ولایت فقیه هستم؟
امروز کسانی که باید پاسخگو باشند آنهایی هستند که هزاران میلیارد سرمایه مملکت را غارت کردند؛ با پولهای کثیف در انتخاباتها حضور پیدا کردند؛ نماینده مجلس و شورای شهر را خریدند تا جایگاهشان حفظ شود؛ صدها اکانت شبکه اجتماعی به کار گرفتند و فراتر از همه اینها چند نفر را به خاطر تحقیق راجع به این حتی دزدیها و یا بازی نکردن در پروژههای شومشان کله پا کردند! آخرش هم با وقاحت میگویند در فلان مسیر مقدس خرجش کردیم! میثم مطیعی به جای «بو کشیدن» اگر مرد است به این موضوع اعتراض کنند.
۷_ جالبترین قسمت ماجرا اینجاست که اگر در محیطی صمیمی با اتهام زنندگان به عدالتخواهان بنشینید، هدف خود را از راه انداختن این بازی کثیف رسانهای و تهمت زدن به جریان عدالتخواه، جلوگیری از القای ناامیدی به مردم میخوانند! به عبارتی این جماعت معتقدند که اعتراض و افشای فساد و رانت و باعث دلزدگی مردم از نظام جمهوری اسلامی میشود و خاطر جامعه را مکدر میکند؛ مردم همینطوری هم در سختی هستند و اعصابشان کشش این گونه ماجراها را ندارد! پس بهتر است شما نیز برای حفظ مصلحت نظام و انقلاب و شیعه و راه حاج قاسم و ... سکوت کنید!
دقت کنید! نمیگویند با عدالتخواهی جامعه اصلاح میشود و اعتماد مردم به نظام افزایش مییابد! میگویند سکوت کنید چون این وضع تغییر ناپذیر است!