🎼"یه دیواره..."
یه روز یه خونهای بود که تابستونا
روی پشتبومش ولو میشد خورشید
درخت انجیر پیری که تو باغ بود
همه کودکیهای مرا میدید
یه آوازه که تو سینم شده انبار
یه اشکیه که میچکه روی گیتار
به اینها عاقبت کی گیرد این کار؟
یه مردابه توی تن از فراموشی
یه چراغی که میره رو به خاموشی
نگردد شعلهور بیهوده میکوشی...
گیتار و آواز: استاد فرامرز اصلانی
#mood
#night
#music
@Renaissancetranslate