وقتی یه نفر باهام لاس میزنه و با «من توی رابطهم» در طرفو میذارم، پیش خودش فکر میکنه که «سگ بشاشه تو شانس! اگه سینگل بود الان خوابونده بودمش!»
پس چرا به جای «من صاحاب دارم!» از گزینهی «تو اونقدر کسلکننده و کسشری که برای نیم ساعت تحمل کردن کرکتر لیم و لوزرت باید همزمان نیم کیلو قهوه و دیازپام شیاف کنم!» استفاده نمیکنم؟! چون بعدش طرف به واسطهی داشتن خروار خروار نقطه ضعف و شخصیتی که به لعنت خدا نمیارزه و یازده دیقه وقت نذاشته برای ساخت و پرداختش توی این سی سال، و به واسطهی نداشتن فرهنگ و شعور و تربیت، یا با تمام قدرت تلاش میکنه بهم ثابت کنه اشتباه قضاوتش کردم و چه هلویی از کفم رفته، یا شروع میکنه به التیام دادن زخمی که ریجکت شدن سببشه با ریدن به من! بنابراین، همیشهی خدا، سادهترین گزینه «من صاحاب دارم!»ـه؛ حتا وقتی نه صاحاب داری، نه به صاحاب داشتن اعتقاد!