مژده میآید دوباره لذت دیدارها
مینشینی روبرویم میکنی اطوارها
عطر گیسویت تمام شعر را سر مست کرد
مهربانا می خرم ناز تو را در بازارها
سهم آغوشت به جانم میخرم ای نازنین
بوسِ نابی گیرم از طعم لبانت بارها
تا که میبینم تو را از خویش بیخود میشوم
می نشینم پای آواز خوش دلدارها
خاطراتت میزند چنگی و اشکم جاری است
باز یاری خواستم از نغمهی گیتارها
قطره قطره میچکد غمها مهیا میشود
واژه واژه شعر نابی بر سر خودکارها
گشته رنگین نام تو دیوار و بام خانه ام
بیتو بیتابم نگاهم در پس اسرارها
مست با یاد توام در باغ یاس و اطلسی
روز روشن در میان باغچه و تالارها
حسرتی در دل بماند از نگاه مست تو
سینه مالامالِ دودی از سر سیگارها
راه را گم کردهام در هجمه های عاشقان
باز یاری خواستم از تو از این آزارها
تا سحر سر میکنم در لابهلای حادثه
از تو خواهم خواست روزی سلسله اقرارها
بیژن_عظیمی
🏵❌
@Todelii ❌🏵