ایمان، محصول ساحت احساسات یا ساحت عقل؟
ویلیام جیمز
این واقعیت که اگر کسی به خدا اعتقاد داشته باشد، استدلالها و براهین دال بر اثبات وجود خدا، اعتقاد او را محکم میکند و اگر کسی به خدا اعتقاد نداشته باشد، این براهین نمیتوانند او را قانع کنند؛ نشان از تقدم احساس دینی بر الهیات و مباحث عقلی و کلامی دارد.
دین امری شخصی و باطنی است و اگرچه انسان سعی دارد که محتویات دین را در قالب فلسفه بریزد اما این تلاشها، فرآیندهای ثانویهای هستند که به هیچ وجه چیزی به اعتبار و صحت و صدق این احساسات نمیافزایند.
من واقعا معتقدم که سرچشمهی عمیقتر دین همان احساس است و قوانین و احکام فلسفی و کلامی مانند ترجمههایی از یک متن به زبان دیگر محصولی ثانوی محسوب میشوند.
وقتی اصول الهیات را محصول ثانوی مینامم منظورم این است در جهانی که اصلا احساس دینی وجود نداشته باشد،تردید دارم الهیات فلسفی نیز تدوین شود. گمان نمیکنم تفکرات سرد عقلانی دربارهی عالم هستی، جدای از درد و حرمان درونی و روحی و نیاز به رهایی و آزادی از یکسو و عواطف عرفانی از سوی دیگر، منتج به فلسفههای دینی موجود شده باشد.
@Tafakkor
ویلیام جیمز
این واقعیت که اگر کسی به خدا اعتقاد داشته باشد، استدلالها و براهین دال بر اثبات وجود خدا، اعتقاد او را محکم میکند و اگر کسی به خدا اعتقاد نداشته باشد، این براهین نمیتوانند او را قانع کنند؛ نشان از تقدم احساس دینی بر الهیات و مباحث عقلی و کلامی دارد.
دین امری شخصی و باطنی است و اگرچه انسان سعی دارد که محتویات دین را در قالب فلسفه بریزد اما این تلاشها، فرآیندهای ثانویهای هستند که به هیچ وجه چیزی به اعتبار و صحت و صدق این احساسات نمیافزایند.
من واقعا معتقدم که سرچشمهی عمیقتر دین همان احساس است و قوانین و احکام فلسفی و کلامی مانند ترجمههایی از یک متن به زبان دیگر محصولی ثانوی محسوب میشوند.
وقتی اصول الهیات را محصول ثانوی مینامم منظورم این است در جهانی که اصلا احساس دینی وجود نداشته باشد،تردید دارم الهیات فلسفی نیز تدوین شود. گمان نمیکنم تفکرات سرد عقلانی دربارهی عالم هستی، جدای از درد و حرمان درونی و روحی و نیاز به رهایی و آزادی از یکسو و عواطف عرفانی از سوی دیگر، منتج به فلسفههای دینی موجود شده باشد.
@Tafakkor