🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۳۸: #بازیهای_اتاق_مشاوره
منبع: ص ۱۷۴ تا ۱۸۰
@tahlil_raftar_motaghabel
#من_فقط_دارم_کمک_میکنم
قسمت اول:
تز:
یک مددکار، یا درمانگر، یا مسئول هر حرفه، به بیمار یا مشتری اش پیشنهادی ارائه می دهد. مشتری قبول میکند، ولی بعد مراجعت میکند و با کدورت آشکار یا نهفته ادعا میکند که آن پیشنهاد موثر واقع نشده است. شخص حرفه ای ابروها یا شانه هایش را بالا می اندازد و از این عدم موفقیت می گذرد و دوباره سعی میکند. شخصی دقیق، در این موقع می تواند درد عجز را در چهره ی مراجعه کننده ببینند. اما به هر حال مجدداً کوشش خود را می کند. معمولا در این مرحله او لزومی احساس نمیکند که این انگیزش خود را مورد سئوال قرار دهد، چون میداند بسیاری از همکارانِ با تجربه ی او نیز در چنین مواردی همین کار را میکنند، و او صرفاً روال کار عادی را طی کرده و بیشک مسئولان امر و روسای او نیز تاییدش خواهند کرد.
اما او اکنون با بازیگری سفت و سخت تر - مثلا با ستیزه جویی ذاتی - مواجه شود، آن وقت ممکن است این توهم به او دست دهد که آیا در این کار واقعا حاذق بوده است یا نه. بعد دردسر شروع میشود و وضعیت به تدریج رو به وخامت میگذارد. در نهایت او ممکن است با فردی بدگمان برخورد داشته باشد که روزی سراسیمه وارد اتاق می شود و با خشم فریاد میزند: (( بفرمایید، ببینید مجبورم کردید چیکار کنم. )) در این وقت است که احساس خشم ناشی از تلاشهای بیثمر درمانگر نیز با این کلمات آشکارا یا ذهنی به شدت بروز میکند که : (( من فقط میخواستم کمک کرده باشم )) حیرت آن از این ناسپاسی، به وی رنج فراوان می دهد که نشانه ی پیچیدگی انگیزش هایی است که زیربنای رفتار و اخلاق او را تشکیل می دهد. ولی این حیرت ضمناً بُرد اوست.
مددکاران قانونی را نباید با کسانی اشتباه گرفت که بازی (( من فقط دارم کمک می کنم )) را اجرا می کنند. سخنانی از قبیل (( فکر می کنم بشود کاریش کرد ))، (( میدانم چه کار کنیم ... ))، (( به بنده ماموریت داده بودند که به شما کمک کنم ... ))، یا (( حق ویزیت در این مورد می شود فلان قدر ... )) با (( من فقط دارم کمک می کنم )) فردا فرق دارند. چهار شکل اول، چنانچه با حسن نیت کامل انجام گیرند، نمایانگر کوشش هایی در سطح (( بالغ )) هستند که طی آنها خدمات حرفه ای مشخصی در اختیار مراجعانی که ناراحتی خاصی دارند قرار میگیرد، اما (( من دارم کمکم میکنم ... )) انگیزه های نهفته ی دیگری هم دارد که تاثیرش در نتیجه ی کار بارزتر است تا در مهارت حرفهای. این انگیزش بر مبنای این وضعیت روحی است که مردم اصولا ناسپاس و مایوس کننده اند. چشم انداز موفقیت برای (( والد )) انسانی چنین حرفه ای، بد و هشیار دهنده است، و ممکن است دعوتی برای شروع خرابکاری باشد، چون این موفقیت وضعیت روحی او را به هم می زند. بازیگر (( من فقط دارم کمک می کنم. )) نیاز بهاین ضمانت دارد که کمک او، صرف نظر از اینکه با چه درجه از جدیت ارائه شود، پذیرفته نخواهد شد. پاسخ مراجعهکننده ی او نیز چنین مفهومی خواهد داشت: (( ببینید من چقدر سعی کرده ام )) یا (( هیچ کاری نمی توانید بکنید که به من کمک شود )) بازیگرانی که انعطاف پذیرترند، می توانند خود را تا حدی تطبیق دهند. آنها این کمک را سر انجام به نحوی میپذیرند - البته بعد از مدتی اتلاف وقت. از این رو، بسیاری از درمانگران در مورد بیماری که سریعاً به نتیجه ی رضایت بخش می رسد احساس نارضایتی می کنند، و می دانند که همکارانشان نیز پس از شنیدن چنین رویدادی آنها را مورد انتقاد قرار می دهند. در قطب مخالف بازی (( من فقط کمک میکنم ))، کسانی هستند مانند وکلای خوب که به موکلان خود بدون درگیری شخصی یا احساسی کمک می کنند. در اینجاست که مهارت حرفهای جانشین شور و حرارت درونی می شود.
(( من فقط دارم کمک میکنم )) و انواع مربوط ی آن، در زندگی روزمره نیز یافت میشود. دوستان یا بستگان اغلب آن را بازی می کنند ( مثلاً (( من میتوانم آن را برایتان از تهیه کنندهاش، یا از کارخانه اش، یا رفیقم چارلی، با نصف قیمت بگیرم. )) ) و همچنین بزرگسالانی که در امور اجتماعی بچه ها اشتغال دارند. این بازی همچنین در میان پدر و مادرها محبوبیت دارد که نتیجه اش در میان بچه ها معمولا به شکل (( ببین مجبورم کردی چیکار کنم )) است. از لحاظ اجتماعی این بازی ممکن است شبیه (( #شلمیل )) باشد، که در آن کثافت کاری یا خرابکاری به خاطر (( کمک کردن )) به وجود میآید و نه در اثر جبر روحی (( شلمیل )). در اینجا قربانی به صورت شخصی نشان داده میشود که مشغول بازی (( چرا همیشه هر چه کاسه کوزه است باید سر من بشکند )) یا یکی از انواع آن است.
@tahlil_raftar_motaghabel
کتاب: #بازیها روانشناسی روابط انسانی
نویسنده: #اریک_برن
مترجم: #اسماعیل_فصیح
بازنویسی: #فریبرز_پیشداد
موضوع فصل آموزشی: #بخش_دوم: #فرهنگ_بازیها
#موضوع_۳۸: #بازیهای_اتاق_مشاوره
منبع: ص ۱۷۴ تا ۱۸۰
@tahlil_raftar_motaghabel
#من_فقط_دارم_کمک_میکنم
قسمت اول:
تز:
یک مددکار، یا درمانگر، یا مسئول هر حرفه، به بیمار یا مشتری اش پیشنهادی ارائه می دهد. مشتری قبول میکند، ولی بعد مراجعت میکند و با کدورت آشکار یا نهفته ادعا میکند که آن پیشنهاد موثر واقع نشده است. شخص حرفه ای ابروها یا شانه هایش را بالا می اندازد و از این عدم موفقیت می گذرد و دوباره سعی میکند. شخصی دقیق، در این موقع می تواند درد عجز را در چهره ی مراجعه کننده ببینند. اما به هر حال مجدداً کوشش خود را می کند. معمولا در این مرحله او لزومی احساس نمیکند که این انگیزش خود را مورد سئوال قرار دهد، چون میداند بسیاری از همکارانِ با تجربه ی او نیز در چنین مواردی همین کار را میکنند، و او صرفاً روال کار عادی را طی کرده و بیشک مسئولان امر و روسای او نیز تاییدش خواهند کرد.
اما او اکنون با بازیگری سفت و سخت تر - مثلا با ستیزه جویی ذاتی - مواجه شود، آن وقت ممکن است این توهم به او دست دهد که آیا در این کار واقعا حاذق بوده است یا نه. بعد دردسر شروع میشود و وضعیت به تدریج رو به وخامت میگذارد. در نهایت او ممکن است با فردی بدگمان برخورد داشته باشد که روزی سراسیمه وارد اتاق می شود و با خشم فریاد میزند: (( بفرمایید، ببینید مجبورم کردید چیکار کنم. )) در این وقت است که احساس خشم ناشی از تلاشهای بیثمر درمانگر نیز با این کلمات آشکارا یا ذهنی به شدت بروز میکند که : (( من فقط میخواستم کمک کرده باشم )) حیرت آن از این ناسپاسی، به وی رنج فراوان می دهد که نشانه ی پیچیدگی انگیزش هایی است که زیربنای رفتار و اخلاق او را تشکیل می دهد. ولی این حیرت ضمناً بُرد اوست.
مددکاران قانونی را نباید با کسانی اشتباه گرفت که بازی (( من فقط دارم کمک می کنم )) را اجرا می کنند. سخنانی از قبیل (( فکر می کنم بشود کاریش کرد ))، (( میدانم چه کار کنیم ... ))، (( به بنده ماموریت داده بودند که به شما کمک کنم ... ))، یا (( حق ویزیت در این مورد می شود فلان قدر ... )) با (( من فقط دارم کمک می کنم )) فردا فرق دارند. چهار شکل اول، چنانچه با حسن نیت کامل انجام گیرند، نمایانگر کوشش هایی در سطح (( بالغ )) هستند که طی آنها خدمات حرفه ای مشخصی در اختیار مراجعانی که ناراحتی خاصی دارند قرار میگیرد، اما (( من دارم کمکم میکنم ... )) انگیزه های نهفته ی دیگری هم دارد که تاثیرش در نتیجه ی کار بارزتر است تا در مهارت حرفهای. این انگیزش بر مبنای این وضعیت روحی است که مردم اصولا ناسپاس و مایوس کننده اند. چشم انداز موفقیت برای (( والد )) انسانی چنین حرفه ای، بد و هشیار دهنده است، و ممکن است دعوتی برای شروع خرابکاری باشد، چون این موفقیت وضعیت روحی او را به هم می زند. بازیگر (( من فقط دارم کمک می کنم. )) نیاز بهاین ضمانت دارد که کمک او، صرف نظر از اینکه با چه درجه از جدیت ارائه شود، پذیرفته نخواهد شد. پاسخ مراجعهکننده ی او نیز چنین مفهومی خواهد داشت: (( ببینید من چقدر سعی کرده ام )) یا (( هیچ کاری نمی توانید بکنید که به من کمک شود )) بازیگرانی که انعطاف پذیرترند، می توانند خود را تا حدی تطبیق دهند. آنها این کمک را سر انجام به نحوی میپذیرند - البته بعد از مدتی اتلاف وقت. از این رو، بسیاری از درمانگران در مورد بیماری که سریعاً به نتیجه ی رضایت بخش می رسد احساس نارضایتی می کنند، و می دانند که همکارانشان نیز پس از شنیدن چنین رویدادی آنها را مورد انتقاد قرار می دهند. در قطب مخالف بازی (( من فقط کمک میکنم ))، کسانی هستند مانند وکلای خوب که به موکلان خود بدون درگیری شخصی یا احساسی کمک می کنند. در اینجاست که مهارت حرفهای جانشین شور و حرارت درونی می شود.
(( من فقط دارم کمک میکنم )) و انواع مربوط ی آن، در زندگی روزمره نیز یافت میشود. دوستان یا بستگان اغلب آن را بازی می کنند ( مثلاً (( من میتوانم آن را برایتان از تهیه کنندهاش، یا از کارخانه اش، یا رفیقم چارلی، با نصف قیمت بگیرم. )) ) و همچنین بزرگسالانی که در امور اجتماعی بچه ها اشتغال دارند. این بازی همچنین در میان پدر و مادرها محبوبیت دارد که نتیجه اش در میان بچه ها معمولا به شکل (( ببین مجبورم کردی چیکار کنم )) است. از لحاظ اجتماعی این بازی ممکن است شبیه (( #شلمیل )) باشد، که در آن کثافت کاری یا خرابکاری به خاطر (( کمک کردن )) به وجود میآید و نه در اثر جبر روحی (( شلمیل )). در اینجا قربانی به صورت شخصی نشان داده میشود که مشغول بازی (( چرا همیشه هر چه کاسه کوزه است باید سر من بشکند )) یا یکی از انواع آن است.
@tahlil_raftar_motaghabel