『قـلبـسـرد』


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


_قلب سرد!....
+درد دارمـ
_استامینافون بخور!
+ارومم نمیکنه!
-استامینافون کدئین بخور!
+خوبم نمیکنه!
-بروفن بخور!
+دردامو تسکین نمیکنه!
_ژلوفن بخور خب دورت بگردم!
+میفمی آرومم نمیکنه!
دستاشو باز کردو گفت:
-بیا بغلم هرزه!..
[بآرونِ سرتقِ پسرک زرد](:

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




سین پارت به 40 رسید پارت گذاشته میشه!


بفرستین برا دوستاتون سین بخوره❤


سین پارت بره بالا میزارم
انتظار ندارین که با 18 تا سین بزارم؟


اینم از پارت جدید!🥺
به سختی تونستم برگردم!
مهم ترین لحظات زندگیمه این چند سال و واقعا وقت نمیکردم پارت بزارم..
اما یه خبر خیلی خوب دارم..از الان به بعد همه ی تلاشم و وقتمو میخوام بزارم رو کانال و رمان..💦
شمام لطف کنینو لینک کانالو به دوستاتون بفرستین..
فردا شب بازم پارت داریم
یه پارت خیلی خفن!🥰🥺
منتظره نظرهاتون هستم🍓❤️


.


.
_"خـندش خـیلی دلـبر بـود،دلـبر از نـوع رهـآم!🖤

•|برای ارسال نظر با بآت🕸|•
https://t.me/BiChatBot?start=sc-70017-MmwQRao
خاص تریناشو جواب میدم☁️❄️


『قـلبـسـرد』
#part39
____________________
_" تـو چـجورے بـد شـدے با کسـے که انقـدر دوسـت داره...!

_'بـآرون:
با ضربه های رو لپم چشامو باز کردم..قیافه ترسیده امیرو که دیدم تازه فهمیدم چیشده! امیر با ترس گفت:
_باران؟ باران خوبی؟
خبردار شدم! خبر دار شدم از بغضی که تو گلوم بود! رهام اگه بودی میزدی تو گوش امیر نه؟ سرش داد میزدیو میگفتی چرا بهش دست میزنی! بی اختیار اشکام ریختن که امیر گفت:
_جونه من بگو که حالت خوبه.
با بغض اروم گفتم:
_چجوری دلت اومد؟
با ناراحتی گفت:
_دسته خودم نبود! غلط کردم باران!

به سختی از جام بلند شدمو بلند زدم زیر گریه!
رهام حتی دلش نمیومد منو راحت بغل کنه،ولی امیر...!
دوست داشتم یکی با تفنگ بزنه تو حلقم!یا با یه چاقو لبمو پاره کنه! یا با اسید همه ی تنمو بشوره تا نجسی لب امیر از روم پاک شه! حالم از خودم به هم میخوره!وقتی تنها میشم به هر کسی اعتماد میکنم!
خواستم ازش دور بشم که دستامو گرفت و تو صورتم غرید:
_گفتم که غلط کردم!
دستامو از دستای مردونش به سختی دراوردمو با صدای به شدت گرفته داد زدم:
_حالم ازت به هم میخوره!
دستشو برد بالا که بزنه تو صورتم!
چشامو بستم! نه از رو ترس، از رو تنفر!
برخلاف انتظارم محکم بغلم کرد!
لبخندی کنج لم نشست....شاید دوسم داشت!
دستامو گرفت و باهم سوار ماشین شدیم.
حرکت کرد وشروع کرد با گوشیش با یه مردی حرف زدن:
_اقای عامری من پوله هر چی که سفارش دادیمو میریزم به حسابتون، یه مشکلی پیش اومده نمیتونیم برگردیم!
مطمئن بودم قرارمون تو کافه رو کنسل کرده..هوف..حیف اون همه مارشمالو!
امیر تماس و قطع کرد و به داشبورد اشاره کرد و گفت دستمال بردارمو خونه لبمو پاک کنم..
آینمو از کیفم در اوردمو نگاهی به لبم انداختم! خون خشک شده بود رو لبم..به معنای واقعی پاره شده بود!
جیغی زدمو یه چند تا فحش باره امیر کردم که بلند خندید..
خندش خیلی دلبر بود!دلبر از نوع رهامش!
حواسم به مقصدمون نبود که امیر گفت پیاده شو..یه خونه توی جای عجیب! پرنده ام پر نمیزد..خدا رحم کنه بهم!
دنباله امیر راه افتادم و جلوی خونه ایستادیم کفشمو در اوردم و خواستم وارد خونه بشم که امیر یهو دستمو کشید که پرت شدم تو توخونه!.. درو بست و منو محکم کوبوند به دیوار.. لباشو چفت لبام کرد جوری لبمو گاز میگرفت که بازم طعم خونو حس کردم! بهش گفتم دوس ندارم اینکارو ولی بازم نتونست هوسشو کنار بزاره!.. راه دیگه ای جز همراهی نداشتم!
نفس کم اوردم..خدایا التماست میکنم کاری کن تمومش کنه!
انگار خدا حرفه دلمو شنید! گوشیه امیر زنگ خورد ازم جدا شد و با عصبانیت گفت:
_اههه! لعنت بهت!
هر کی که بود واقعا ازش ممنونم!اگه چند دقیقه دیر تر زنگ میزد خفه میشدم!
دستامو رو گلوم گذاشته بودمو سرفه میکردم که دیدم امیر باز اومد طرفم..وای دیگه تحمل ندارم!
با التماس گفتم:
_امیر تو رو خدا حالم خوب نیست!
انقدر خمار بود که اهمیتی به حرفم نداد!
بغلم کرد و رفت طرفه اتاق..پرتم کرد رو تخت و خودشم اومد روم..لباشو دوباره گذاشت رو لبام..هم داشتم خفه میشدم و هم کمرم درحال شکستن بود!
امیر چشاشو بسته بود و معلوم بود کاراش دسته خودش نیست..دیگه داشتم بیهوش میشدم که ازم جدا شد.. با دست گلومو گرفته بودم و بلند سرفه میکردم..
وایسادو تیشترتشو از تنش در اورد.. دستش رفت سمت ....
___________________________________
_'قلب سرد!
#روژان


Репост из: @BChatBot
سلام Hedieh S هستم ✋️

لینک زیر رو لمس کن و هر حرفی که تو دلت هست یا هر انتقادی که نسبت به من داری رو با خیال راحت بنویس و بفرست. بدون اینکه از اسمت باخبر بشم پیامت به من می‌رسه. خودتم می‌تونی امتحان کنی و از بقیه بخوای راحت و ناشناس بهت پیام بفرستن، حرفای خیلی جالبی می‌شنوی! 😉

👇👇
https://t.me/BChatBot?start=sc-86669-27yYRNk


خب قضیه از این قراره که من میخوام فعالیت کنم
اما چه فعالیتی؟😂
بات ناشناسمو میذارم
بگید لطفا


روژان گلی
خواهرم اعلام حضور کن


Репост из: @harfbemanbot
#پیام_ناشناس
چرا روژان دیگ توی چنل قلبسرد نیس ؟

@HarfBeManBot


فردا پارت میزارم


سوالی داشتین بپرسین بات ناشناسم


امنیت پیجتون رو بالا ببرید




Репост из: Regram
#️⃣ #rohamhadian_official
📆 1399/03/31 21:56:51
📃 :
حتی فکر این که خسته بشی از جنگیدن واسه خواسته هات ، یه شکست بزرگه.
.
photography by @majidrezaee._
.
رهام عاشقتونه زیاااااااد
شمس باشید ❤❤❤❤❤❤❤
▫️




Репост из: Macan Band
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


Репост из: Macan Band

Показано 20 последних публикаций.

14

подписчиков
Статистика канала