.
فقراتی از مقالۀ « هستۀ پنهان تماشا: تاملی در انواع نیایش» که دو سال و نیم پیش منتشر گشت و در کتاب « از خیام تا یالوم» گنحانده شده:
«نیایش معنوی»، پس از «نیایشِ مخاطبه محور» و «نیایش عرفانی» در میرسد. این نوع نیایش، مراقبه محور است و در آن نیایش کننده از پیش خود راه میافتد و پس از خودکاوی، خودپالایی، زیر و زبر شدن و در نوردیدنِ قلعهٔ هزارتوی روان، مجدداً به پیش خود میرسد؛ نیایشی که با «توجهآگاهی»، مراقبه، تماشاگری، سکوت، رصد کردنِ بدن و مزه مزه کردنِ لحظات و «چشیدنِ طعم وقت» در میرسد.
هر چند فرد نیایش کننده میتواند به نحوی از انحاء قائل به ساحت قدسیِ هستی باشد؛ در عین حال، چون این نوع نیایش معطوف به «خود» و «خویشتن» است؛ سالکان مدرنِ ندانمانگاری نظیر یالوم نیز از آن بیبهره نیستند. این روان درمانگر و قصهگوی مشهور، در زندگی نامهٔ خودنوشت خویش، از سفر به هند و شرکت در دورهٔ مراقبهٔ ویپاسانا در این سرزمین پرده بر گرفته است. میتوان، آنچه یالوم تجربه کرده را مصداقی از نیایشِ معنوی بحساب آورد:
« پس از چند روز درسهای بی وقفهٔ گونکا، به بینشی ناگهانی رسیدم … شروع به روییدن کردم. حس کردم انگار ظرفی از عسل روی سرم میریزد و به آرامی پایین میآید تا تمامی تنم را در برگیرد. حس دلپذیری بود، انگار بدنم پچ پچ میکرد یا مرتعش میشد…نه نگرانیای در کار بود، نه اضطرابی و نه هیچ حسی از خویشتن یا جدایی، تنها پچپچی آسمانی و گرمایی که تن را میروبید و پایین میآمد.»
ذهن شلوغ و پر سر و صدایی که مشحون از قیل و قال است و میمونوار از این شاخه به آن شاخه میپرد؛ آمادگیِ نیایش معنوی را ندارد. این نوع نیایش، با خودآگاهی و مزه مزه کردنِ اینجا و اکنون و لمس کردن لحظات و چشیدنِ «وزنِ بودن» و نصیب بردنِ «غفلت پاک» و پای نهادنِ در «حریم علفهای قربت» عجین میگردد.
نیایش معنوی با سپاسگزاریِ از خود، طبیعت و هستی که در عداد «هیجانات مثبت» است، در میرسد و با «شفقت بر خود» عجین میگردد؛ قدردانیای که تا عمق جان و روان نفوذ میکند، صلحِ با خود و آرامشی ژرف را برای نیایش کننده به ارمغان میآورد. میتوان نیایش معنوی را در فعالیتهای روزمره نظیر ظرف شستن و راه رفتن و دراز کشیدن نیز سراغ گرفت و تجربه کرد. به تعبیر تیک نات هان:
«هنگام شستن ظرف، فقط باید ظرف شست. یعنی حین ظرف شستن، شخص باید کاملاً از این حقیقت آگاه باشد که او در حال ظرف شستن است… این حقیقت که من اینجا ایستادهام و این کاسهها را میشویم، واقعیتی شگفت انگیز است. کاملاً خودم هستم، تنفسم را دنبال میکنم، از حضور خودم و افکار و اعمالم آگاه ام. امکان ندارد با حواس پرت، مانند بطریِ رها شده بر امواج، این طرف و آن طرف پرت شوم… هنگام راه رفتن، سالک باید هشیار باشد که در حال راه رفتن است. هنگام نشستن، سالک باید هشیار باشد که نشسته است. هنگام دراز کشیدن، سالک باید هشیار باشد که دراز کشیده است».
در یکی از سخنان خود، انواع روزه داری را از یکدیگر تفکیک کردهام: «روزهٔ بدن»، «روزهٔ زبان» و «روزهٔ روان». از روزهٔ بدن که متضمنِ امساک در خوردن و آشامیدن است که در گذریم، به روزهٔ زبان میرسیم که با خویشتن داری و توجه و تفطن در بکار بستن زبان و پرهیز از دروغ گفتن و بهتان بستن و آزار و اذیت خلایق عجین میگردد. پس از آن، روزهٔ روان سر بر میآورد. روزهٔ روان با «اطفای تموجات ذهنی» و خاموشی ذهن و روان و به محاق رفتنِ قیل و قالها و پاشانی ها و پریشانیها در میرسد. روزهٔ روان، مصداقی از نیایش معنوی است و طمأنینهٔ روح نوازی را به سمتِ نیایشکننده میکوچاند."
https://www.instagram.com/p/DGoMWUDy1al/?igsh=MXFpYjg3Y2dqaDY5dg==