وبسایت فرهنگی صدانت


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


صدانت؛ صدای اندیشه
آدرس وبسایت:
www.3danet.ir
اینستاگرام صدانت:
instagram.com/3danet
کانال رسمی صدانت:
@Sedanet
صدانت تی‌وی:
@Sedanettv
بایگانی صدانت:
@sedanet1
آگاهی از نشست‌های فرهنگی:
@News_sedanet

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


☺️ نخستین وبینار مجموعهٔ ناقد

⬅️ فراسوی تجربه‌های عجیب؛ نقد و بررسی برنامه زندگی پس از زندگی

👍 به همت موسسه فرهنگی صدانت

👤 ناقد: حسین بیات (کارشناس ارشد منطق و دکترای فلسفه علم، مدرس و پژوهشگر تفکر نقادانه، مدیر موسسه خانه آشنا)


🔗 برای مشاهده فیلم و یا شنیدن صوت این وبینار اینجا کلیک کنید

⬅️متن ویراسته نیز در آینده اضافه خواهد شد

🙂 @Sedanet
@hossein_bayat


😌 نسبت شرط‌بندی پاسکال و دین‌داری سنتی
☺️نوشته‌ی روح الله پورمطهری

در پژوهش حاضر، نسبت میان شرط‌بندی پاسکال و عقلانیت دین‌داری سنتی بررسی می‌شود. در آن، پرسش این است که در صورت صحت شرط‌بندی پاسکال، آیا می‌توان از آن، عقلانیت دین‌داری سنتی را نتیجه گرفت یا خیر؛ یا این‌که به‌عکس، شرط‌بندی پاسکال به‌زیان عقلانیت دین‌داری سنتی هم هست و به‌لحاظ منطقی، با آن ناسازگاری دارد. به این منظور، پس از تقریر شرط‌بندی پاسکال و ارائهٔ تعریفی از دین‌داری سنتی، از رابطهٔ این‌دو، در دو بخش گفت‌وگو شده است. نتیجهٔ این بررسی آن است که شرط‌بندی پاسکال، نه‌تنها عقلانیت دین‌داری سنتی را اثبات نمی‌کند، که این استدلال، بر فرض صحت آن، با دین‌داری سنتی ناسازگار است.

🔗 برای مطالعه متن کامل این مقاله اینجا کلیک کنید

🙂 @Sedanet


☺️ نخستین وبینار مجموعهٔ ناقد
فراسوی تجربه‌های عجیب؛ نقد و بررسی برنامهٔ تلویزیونی زندگی پس از زندگی

🙂 به همت موسسه فرهنگی صدانت

👤 ناقد: حسین بیات (کارشناس ارشد منطق و دکترای فلسفه علم، مدرس و پژوهشگر تفکر نقادانه، مدیر موسسه خانه آشنا)

⏰ جمعه، ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ رأس ساعت ۲۰ از طریق لینک زیر به عنوان «مهمان» وارد شوید:
https://www.skyroom.online/ch/sedanet/nde

✔️ توجه: برای ورود نیازی به یوزر و پسورد نیست‌

🙂 @Sedanet


🎙️ نشستِ بررسیِ کتابِ «زیستن در روزگار سخت»

👤 با حضور #مصطفی_ملکیان و #محمدمهدی_اردبیلی

در این جلسه، مصطفی ملکیان و محمدمهدی اردبیلی ضمن ارائه رویکردی تحلیلی به کتاب زیستن در روزگار سخت، اثر پما چودرون، درباره مفاهیم ذهنی خود، حول این ایده نیز به بحث نشستند.

🔗 برای مشاهده فیلم و دریافت صوت اینجا کلیک کنید

✉️ @Sedanet
✉️ @Mostafamalekian
✉️ @PhilosophicalHalt


✉️ معرفی و بررسی کتاب «فراز و فرود ملت‌ها»

مَنسِر اولسون در سال ۱۹۳۳ در گراند فورکس داکوتای شمالی متولد شد. والدین او کشاورزانی مهاجر از نروژ بودند. طی این دوران، سرمایه‌گذاری‌های عمومی دولت در مؤسسات آموزشی از قبیل دانشگاه داکوتای شمالی در گراند فورکس و کالج کشاورزی داکوتای شمالی (محل تحصیلات کارشناسی اولسون) امکان تحرک اجتماعی را برای همگان فراهم می‌آورد.
دستاوردهای دانشگاهی درخشان اولسون و هیجان جوشانش نسبت به اندیشه‌های نو، او را از گمنامی داکوتای شمالی بیرون کشید. اولسون برنده بورس تحصیلی معروف رودِز برای ادامه تحصیل در دانشگاه آکسفورد شد، در ۱۹۶۳ دکترای اقتصادش را از هاروارد گرفت و در دانشگاه پرینستون استادیار شد. چهار سال بعد او به معاونت و دستیاری وزیر سلامت، آموزش و رفاه آمریکا رسید. او در سال ۱۹۶۷ نخستین شاهکارش کتاب "منطق کنش جمعی" را منتشر کرد. در هجده سال بین انتشار کتاب‌های "منطق کنش جمعی" و "فراز و فرود ملت‌ها" اولسون به دانشگاه مریلند نقل مکان کرد و به شخصیتی مهم در میان اقتصاددانان بدل شد. سرانجام اولسون در فوریه ۱۹۹۸ پس از بنیان نهادنِ رویکردی نو در اقتصاد سیاسی در گذشت.

اینک پس از ۴۰ سال از نگارش کتاب "فراز و فرود ملت‌ها"، این اثر مهم منسر اولسون به زبان فارسی برگردانده شده است. محمد فاضلی و جعفر خیرخواهان، مترجمان این کتاب هستند و انتشارات روزنه آن را عرضه کرده است.
نیمه اسفند ماه ۱۴۰۲ ، هفتاد و چهارمین جلسه از نشست‌های گفتار و اندیشه (شیراز) به همت حزب اتحاد ملت ایران اسلامی (فارس) به معرفی و بررسی این کتاب با حضور دکتر جعفر خیرخواهان (مترجم کتاب) و دکتر علی حسین صمدی (عضو هیات علمی دانشگاه شیراز) اختصاص یافت...

🔗 برای دریافت فیلم، صوت و گزارش مکتوب از این نشست اینجا کلیک کنید

✉️ @Sedanet


✉️ تکثرگرایی حقوقی-فقهی، ثابتات شریعت و نظام تقنینی ایران

👤 نویسندگان:
محسن برهانی (دانشگاه تهران)
الهه لطفعلی زاده (دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)

وجود مؤلفه‌های تاثیرگذار بر نظام حقوقی نقطه عزیمت پلورالیسم حقوقی است؛ نظریه ای که محوریت آن، بررسی تکثر در یک نظام حقوقی است. با توجه به وجود نوعی تعدد و چندگانگی در اغلب نظام‌های حقوقی از قبیل تکثر در مبانی و منابع، ضرورت توجه به این نظریه نمایان می‌گردد؛ امری که در نظام حقوقی ایران نیز قابل بررسی می‌باشد. نظام حقوقی ایران از زمان مشروطه در دوگانه شریعت/قانون قرار گرفته و جایگاه این دو به عنوان منبع هنوز یکی از مسائل اصلی نظام حقوقی ایران است. با تصویب اصل چهارم قانون اساسی و مسئولیت شورای نگهبان در تطبیق مصوبات مجلس با موازین اسلامی، این مسأله پیچیده‌تر شد، چرا که استنباط فقهی امری متکثر است و یافتن یک نظر و جمع آن با اراده عمومی نیازمند تامل می‌باشد. در این مقاله با تبیین مفهومی تکثرگرایی حقوقی و فقهی و توجه به ظرفیت‌های فقه اسلامی به این مهم پرداخته شده است که در صورت تکثر فتاوا، مجلس در انتخاب هر یک از نظرات به عنوان مبنای فقهی، اختیار دارد و شورای نگهبان نمی‌تواند به استناد مغایرت مصوبه با نظر فقهی دیگر، آن مصوبه را خلاف شرع تشخیص دهد.

🔗 برای مطالعه متن کامل این مقاله اینجا کلیک کنید

✉️ @Sedanet
✉️ @m_borhani57




⬅️ گونه‌های معاصر پیامدگرایی
🎙️ شیرزاد پیک حرفه‎

ناتوانی «فایده‌گرایی کلاسیک» در پاسخ‌ به نقدهای مطرح‌شده علیه آن (از سوی فیلسوفانی مانند برنرد ویلیمز، جان رالز، رابرت نوزیک و …) آن‌قدر باعث بدنامی‌اش شد که بیشتر «فایده‌گرایان معاصر» ترجیح دادند خود را «پیامدگرا» بنامند زیرا، همان‌طور که جولیا درایور به‌درستی می‌گوید، دیگر شمار بسیار کمی از فیلسوفان، نگرش «فایده‌گرایان کلاسیک» را صددرصد می‌پذیرند.

«پیامدگرایی واقعیت‌گرا در برابر پیامدگرایی اگرگرا»، «پیامدگرایی عینیت‌گرا در برابر پیامدگرایی ذهنیت‌گرا»، «پیامدگرایی کنش‌گرا در برابر پیامدگرایی منش‌گرا»، «پیامدگرایی مبتنی بر بیشینه‌سازی مطلق خیر در برابر پیامدگرایی مبتنی بر بیشینه‌سازی کافی خیر» و «پیامدگرایی لذت‌گرا در برابر پیامدگرایی ترجیح‌گرا» از جمله گونه‌های گوناگون پیامدگرایی معاصرند که در این درس‌گفتار توضیح داده می‌شوند...

📎 برای مطالعه متن کامل و شنیدن صوت اینجا کلیک کنید

🔵 @Sedanet
🔵 @IranianPhilosophers


✉️ حقوق بشر به‌مثابۀ مشروعیّت سیاسی
👤 حسین هوشمند

گفتگوها و مناقشات جدی و پردامنه‌ای که منجر به تدوین بیانیۀ جهانی حقوق‌ بشر ۱۹۴۸ شد، نشان می‌دهد که هدف اولیۀ این بیانیه ـ که نهایتاً مورد توافق تمام اعضاء قرار گرفت ـ طرح و تأمین تمهیداتی برای جلوگیری از وقوع مجدد نسل‌کشی و قتل‌ عام‌هایی بود که در خلال جنگ جهانی دوم رخ داد. همانطور که ژاک ماریتین (Jacques Maritain)- در مقدمه‌ای بر «بیانیۀ جهانی حقوق بشر» می‌نویسد:«(نکتۀ اساسی که مدّ نظر اعضاء دخیل در تدوین بیانیۀ جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸ قرار داشت) ابتناء [حقوق بشر] بر ایده‌های نظری مشترک نبود بلکه هدف آن‌ها نیل به زمینه‌های مشترک برای اقدام عملی بود (برای جلوگیری از نسل‌کشی/نقص سیستماتیک حقوق بشر). اعضاء به‌دنبال دستیابی به برداشت واحدی از حقیقت جهان، انسان و معرفت نبودند بلکه به دنبال توافق بر مجموعه‌ای از ضوابط و استانداردها به‌منزلۀ رهنمودهایی برای عمل (action) بودند.»

پیش از تصویب بیانیۀ جهانی حقوق ‌بشر در سال ۱۹۴۸، دولت‌ها با قوه قهریۀ محض با شهروندان خود رفتار می‌کردند اما پس از تصویب بیانیه مذکور، تأمین حقوق‌ اساسی شهروندان به‌عنوان یکی از مبانی ضروری برای مشروعیّت نظام‌های سیاسی قلمداد شد. اکنون هر نظام سیاسی، مکلّف است تا حقوق اساسی تمام شهروندانش – فارغ از منزلت اجتماعی، نژادی، قومی و دینی – را تأمین کند. این مشروعیّت اخلاقی و سیاسی دولت، تنها به‌واسطۀ نقص سیستماتیک حقوق بشر از آن سلب خواهد شد. در چارچوب استانداردهای حاکم بر روابط بین‌الملل، هنگامی که یک رژیم سیاسی فاقد مشروعیّت شد، مصونیّت نیز نخواهد داشت. از این‌رو، دولت‌های واجد مشروعیّت سیاسی با صلاحدید سازمان ملل، این امکان را خواهند یافت که به‌منظور احیای حقوق از دست‌رفته، به نحو مشروط و محدود در امور داخلی آن رژیم به مداخله (تحریم دیپلماتیک و اقتصادی یا مداخلۀ نظامی) اقدام کنند (بحث پرمناقشۀ مداخلات بشردوستانه که موضوع مستقلی است و بررسی آن مجال دیگری می‌طلبد).

بدین ترتیب، پس از پایان جنگ جهانی دوم، حقوق بشر به اساسی‌ترین اصول در اخلاق و روابط بین‌المللی تبدیل شده است. پاره‌ای از صاحب‌نظران، این دگردیسی را «انقلاب حقوق بشر» خوانده‌اند. انقلاب حقوق بشر، به‌رغم تأثیر فزاینده و غیرقابل انکارش در جهان جدید، از بدفهمی‌ها و تفسیرهای ناروا مصون نمانده است. این امر که هر فرد انسانی واجد یک دسته از حقوق اساسی است، اکنون مورد توافق جهانی قرار گرفته است؛ اما درباب اینکه این حقوق کدامند یا ماهیّت آن‌ها چیست و بر کدام مبانی نظری و معرفتی توجیه‌پذیر استوار هستند، مناقشات گسترده و فیصله‌ناپذیری جریان دارد.

📎 برای دریافت صوت و مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید

🔵 @Sedanet


⬅️ نگاهی سنجش‌گرانه درباره‌ی نگرش‌ها و پیش‌فرض‌های دکتر محمد راسخ در خصوص مفهوم حق و ارتباط آن با مفاهیم موجود در سپهر اخلاق‌پژوهی

👤 سید محمد حسینی

دغدغه‌ی نقد نگرش‌های حقوق‌دان محترم، استاد محمد راسخ، به چند سال قبل بازمی‌گردد؛ زمانی که دانشجوی ارشد حقوق عمومیِ دانشگاه بهشتی بودم و با آثار و تألیفات ایشان به مرور آشنا شدم و به واسطه‌ی علاقه‌ای که به مباحث فلسفه‌ی حقوق و اخلاق داشتم، بارها آثار ایشان را خواندم و ضمن اذعان به اینکه از آثار ایشان بسیار آموختم، اما به واسطه‌ی آشناییِ نسبی‌ای که با حقوق بشر و همچنین فلسفه‌ی اخلاق (به ویژه فلسفه‌ی اخلاقِ کانت) داشتم، همیشه این سؤال برایم وجود داشت که محمد راسخ بنا به چه دلیل و/ یا دلایلی، با استناد به نظام فکریِ کانت در حوزه‌ی اخلاق – که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد – مفهوم ”حق“ را جدای از ”اخلاق“ می‌داند و معتقد است ”حق“ نسبت به ”اخلاق“ لااقتضاء و بی‌طرف است- یعنی ربط و نسبتی میان این دو مفهوم در نظام فکری کانت وجود ندارد. برای طرح ادعاهایم مبنی بر اینکه پیش‌فرض ایشان از نظام اخلاقیِ کانت نادرست است، مایلم نگاهی ”سنجش‌گرانه“ نسبت به آراء ایشان داشته باشم. بر این اساس، می‌کوشم با نگاهی به آراء ایشان در خصوص ارتباط و/ یا عدم ارتباط دو مفهوم ”حق“ و ”اخلاق“ در منظومه‌ی فکریِ کانت و، همچنین تقریرات و مدعیات ایشان در سایر حوزه‌های سپهر اخلاق، پیش‌فرض‌های نادرست ایشان را نقد کنم. به طور خلاصه استدلال خواهم کرد که برخلاف پیش‌فرض‌های ایشان، ”حق مدرن“ دارای مبنایی ”اخلاقی“ است و، به تعبیری، حق مفهومی ”غیراخلاقی“/ ”اخلاق‌گریز“ نیست. در این مجال می‌کوشم پاره‌ای از مهمترین پیش‌فرض‌های نادرست ایشان را هم در حوزه‌ی ”اخلاق“ و هم در حوزه‌ی ”فرااخلاق“ نشان دهم و، بر همین اساس، به طرح مدعیات مطرح‌شده از سوی ایشان خواهم پرداخت. دست آخر و، از همه مهمتر، دلایلی را به سود اخلاقی‌بودن مفهوم ”حق“ – حتی از منظر ”فایده‌گرایان“ – اقامه خواهم کرد و، اجمالاً، آسیب‌های نگرش و پیش‌فرض‌های این حقوق‌دان را به بحث خواهم گذاشت.

فارغ از ذکر مطالب فوق، که در ادامه به آن‌ها خواهم پرداخت، گفتنی است دکتر محمد راسخ از استادان برجسته‌ی حقوق و یکی از تأثیرگذارترین حقوق‌دانان ایرانی است که آثار ارزشمند ایشان، مورد توجه بسیاری از دانشجویان و حقوق‌دانان دیگر بوده و کمتر کسی است که با نام ایشان، که با فلسفه‌ی حقوق، حقوق عمومی و حقوق بشر عجین شده، آشنا نباشد. اما اعتبار و آثار گرانسنگِ ایشان مانع از آن نمی‌شود که تحلیل‌های مورد مناقشه‌ی وی، مورد نقد و ارزیابی قرار نگیرد. بی‌تردید نقد و تضارب آراء فضیلتی است که به پویاییِ هر اندیشه‌ای کمک خواهد کرد، و اگر کورکورانه و از روی سوگیری‌های شخصی و علاقمندی به اندیشه‌های فلان شخص، بدون اینکه ذره‌ای در آراء فلان دانشور و معلم تردید کنیم و بدون هیچ نگرش سنجش‌گرانه‌ای، قوه‌ی اندیشه‌ورزی‌مان را به دست آراء اندیشمندان بسپاریم و فقط مقلد آنان، به واسطه‌ی هرچه می‌گویند و استدلال می‌کنند، باشیم، یقیناً نه اندیشه‌ای که دارای صدق حقیقی است پدید خواهد آمد و نه راه را برای اصلاح و تعدیل اندیشه‌های نادرست که نیاز مبرم هر فعالیت آکادمیک است، هموار خواهد کرد. متأسفانه باید گفت فرهنگ نقد در کشور ما شدیداً مهجور مانده و به گمانم یکی از اصلی‌ترین دلایل آن این است که با نقد فلان اندیشه، تصور می‌شود خصومتی شخصی با صاحب فلان اندیشه وجود دارد. این در حالی است که اگر به برخی از آثار فیلسوفان بزرگ مغرب‌زمین نگاهی داشته باشیم، از تمام منتقدانِ خود بابت پیشنهادهایی که ارائه می‌کنند تقدیر و، حتی، پیشنهادهای متقن و مستدلِ منتقدان را، با ذکر نام‌شان، در آثارشان ذکر می‌کنند. متأسفانه چنین امری در فعالیت‌های آکادمیک ما کمتر به چشم می‌خورد...

🔗 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید

🔵 @Sedanet


⬅️ در دفاع از موجودیت حقوقی-سیاسیِ حق: در پی نظریۀ عدالت

عدالت‌پژوهی تحلیلی؛ ارمغان کمترقدردیده دکتر محمد راسخ برای آکادمی حقوق و فلسفه ایران

✍️علی مختاری

ما ایرانیان می‌توانیم افتخار کنیم که در میراث تمدنی خود بسیار پیش و بیش از اروپاییان به حق گرویده ایم.

در منشور معروف کوروش فرمان هایی بوده که با حقوق بشر امروز قابل انطباق است، رسالۀ حقوق امام چهارم شیعیان مشحون از دستوراتی است که بر حق دیگران استوار شده است؛ اما با این همه، اگر با خود صادق باشیم نمی‌توانیم جامعه‌مان را حتی نزدیک به معنای «حق‌مدار» به سیاق امروزی، یعنی حق‌داشتن نه حق‌بودن، بدانیم.

در سطور آتی بررسی می‌کنیم چرا «حق اخلاقی» -به معنای توجیه مضمونِ حق‌ها- با وجود دستاویز شدن به عقلانیتِ جهان‌شمول، افزون بر آن که از گذشته به امروز تسری نیافت، امروز نیز نمی‌تواند برای برقراری حق به معنای جدید کافی باشد اجمالاً زیرا در تحصل تاریخی دولت مدرن به مثابه واقعیتی عینی جایابی نمی‌شود؛ با قدرت سیاسی به وسیله کنش ارتباطی زبان یعنی مبتنی بر دعوی صدق و اعتبار سخن می‌گوید و در نتیجه حمایت مقتدرانه و عنصر تضمینِ ادعا فارغ از محتوا را که همان سویه نوپدید حق است، فراهم نمی‌کند.

در مقابل تلاش شد نشان داده شود: حق مدرن در پدیدار نهایی خود به عنوان اجزاء تشکیل دهنده یک "نظم نهادیِ سیاسیِ عادلانه" فهمیده می‌شود، فارغ از این که در نظام حقوقی بر آمده از نظم سیاسی موجود مندرج باشد یا نه. حق موجودیتی سیاسی است که اجزای نظام حقوقی‌ای را تشکیل می‌دهد که مبتنی بر عدالت، تبعیت سیاسی شهروندان از دولت را -متناظراً به تعبیر وبر، امکان مشروع و استثنایی اعمال زور یا نقض آزادی فرد را – در ازای محافظت از عنصر «داشتن» در معنای جدید حق فراهم آورَد، نظام حقوقی در این بیان فرا تر از قاعده شناسایی(وضع و قانون موضوعه) فهم می‌شود.

در گام پایانی، مفهومی تحلیلی از عدالت به مثابه اصل ماهوی فلسفه سیاسی با هدف توجیه شرایط تبعیت سیاسی و هم‌هنگام، از جمله مبنای موجهۀ حق، پیش گذاشته شد: «اصل عدالت یا آزادیِ برابر همانند اصل جهان‌شمولی یک قاعده کاملا شکلی در گفتمان ارزشی نیست. عدالت یک "قاعده ماهوی رفتار است که منطقا منحصر به فرد است".تفاوت منطقی اصل عدالت با قواعد اخلاقی در این حقیقت نهفته است که نقیض آن معنا ندارد، حال آن‌که نقیض قواعد اخلاقی با معناست. برای نمونه، می‌توان به شکل معنادار یک عمل خیرخواهانه را به دلیل غیرخیرخواهانه بودن تایید کرد، یعنی می‌توان به یک نظام اخلاقی اعتقاد داشت که آن عمل را تایید کند، اما نمی‌توان یک عمل ناعادلانه را به دلیل ناعادلانه بودن تایید کرد زیرا (برای نمونه) صرف نظر از این که ارزش‌های اخلاقی فرد چیست، معنا ندارد میزان بیشتری از آزادی را نسبت به دیگران برای خود ادعا کند که هم‌هنگام ادعای خودداریِ متناسب با آن آزادی برای دیگری است؛ چرا که ادعای آزادی برای خود و، در نتیجه، ترک فعل از جانب دیگران منطقاً متضمن اختلاف اشخاص بر سر ارزش‌ها یا اصول اخلاقی است.» که این اختلاف منتفی است؛ به دلیل بی‌طرفیِ ارزشیِ سلب‌ناشدنی از مفهومِ منفی آزادی که عبارت دیگری از اصل برابری ارزشی انسان ها است.
باری، عدالت به این امر اشاره دارد که افرادِ تحت حاکمیت، اعمال قدرت را فقط در صورتی می‌پذیرند که آن قدرت مبتنی بر عدالت موجه باشد از جمله یعنی حق داشتن افراد مبتنی بر مالکیتِ خود را تضمین کند؛ عدالت این واقعیت را نیز نادیده نمی‌گیرد که
حق داشتن افراد، تابعی از فرصت ها و منابع حیات و امکانات فیزیکی عمل در کل قلمرو دولت-ملت است و از این رو؛ این خوانش از عدالت ضمن رد نکردن روش های متناسب و موجه بازتوزیع منابع(خط‌مشی گذاری)، به همان اندازه یا بیش‌تر، افزایش این منابع(ثروت) در مقیاس کل و هر فرد را تجویز می‌کند؛ این فهم از عدالت که آزادی‌خواه و برابری‌گرا است از جمله مبنای «توسعه»‌خواهی نیز است.

🔗 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید

❤️ @Sedanet


◀️ درس‌گفتارهای «مکاتب ادبی»
👤 #رضا_صمیم

مکاتب ادبی در نزد دوستداران ادبیات، محقّقان و پژوهشگران آن از اهمیّت خاصی برخوردار است. اگر نگاهی اجمالی به آثار ادبی در طی قرون گذشته بیندازیم، خواه یا ناخواه متوجّۀ تفاوت یک اثر با اثری دیگر می‌شویم؛ این تفاوت می‌تواند از جنبۀ تاریخی، اجتماعی، فکری-فلسفی و همچنین جنبه‌های دیگر در یک اثر نمود پیدا کند. مضاف بر عنوان درس‌گفتار برای دوستداران ادبیات، اطّلاعات این جلسات برای دغدغه‌مندان فرهنگ و جامعه نیز می‌تواند مفید واقع شود. دکتر رضا صمیم در این سلسله از جلسات، به چیستی مکاتب ادبی با رویکردی تاریخی می‌پردازد. بسترها و زمینه‌های شکل‌گیری هر مکتب باتوجّه به شرایط فکری، اجتماعی و همچنین وقایع تاریخی آن ارزیابی می‌شود و در امتداد آن به یک درک کلّی از حضور هر مکتب تا زمان رئالیسم می‌رسد.

🔗 برای دریافت صوت جلسات اینجا کلیک کنید
🔵 @Sedanet


❄️ جهان‌بینی فلاسفه‌ی پیش‌سقراطی و میراث آن
👤 #رضا_یعقوبی

فلاسفه‌ی پیش‌سقراطی اهمیت ویژه‌ای در تاریخ اندیشه دارند. اندیشه آزاد بشر و تفکر عقلانی مستقل نخستین بار در افکار این فلاسفه تجلی یافت و سنگ‌بنای هزاره‌های پرشکوه فکری آینده در این دوره نهاده شد. میراث فلاسفة‌ پیش‌سقراطی تنها فلسفه نیست بلکه علم و پیجویی دانش به صورت مدون و جستجوی دانایی برای دانایی در این دوره شکل گرفت. به تعبیری می‌توان گفت «می‌دانم که هیچ نمی‌دانم» سقراط، شعاری برای پیجویی بی‌پایان دانش بود و اعلام اینکه فلاسفه پیش‌سقراطی راهی را آغاز کرده‌اند که پایانی برای آن متصور نیست و توهم دانایی سدی در برابر بیشتر شدن دانایی خواهد شد.

با اینکه در اندیشه پیش‌سقراطی هنوز تمایز دقیق و صریحی بین علم و فلسفه و اسطوره پدید نیامده اما خطوط کلی رشته‌هایی که در دوره‌های بعد راه جداگانه خود را در پیش گرفتند، مشخص شد. آن‌ها همچنین الهام‌بخش ارسطو در تمایز گذاشتن بین علل چهارگانه بودند. نقد ارسطو بر آنان، بیش از ارسطو مدیون خود آنان بود. هر یک از آن‌ها علتی را برجسته کردند که ارسطو توانست بعدا با یک دسته‌بندی چهارگانه، نظام علت و معلول خود را سامان دهد. فلاسفه بزرگی هم از جمله هیوم، هگل و.. تحت تاثیر اندیشه‌های آنان قرار گرفتند که در زمرة میراث فلاسفه پیش‌سقراطی نقل می‌شود.

آنچه در این جلسه (که به همت انجمن علمی دانشجویان فلسفه دانشگاه تبریز برگزار شده) خواهید شنید مروری بر جهان‌بینی برخی از این فلاسفه و نیز میراث فکری و علمی آن‌ها برای سده‌ها و هزاره‌های بعدی است.

🌐 برای شنیدن صوت این جلسه و دریافت توضیحات بیشتر اینجا را کلیک کنید

🌾 @Sedanet
🌾 @rezayaghoubipublic


🤔 نادرستی تروریسم از منظر تامس نیگل
✅ #جواد_حیدری

🔢 تروریسم چه عیب و ایرادی دارد؟ به لحاظ اخلاقی چه ایرادی می‌توان بر آن گرفت. چه چیزی قتل عام تروریستی را در مقایسه با سایر شکل‌های قتل، مثل قتل خانوادگی یا طایفه‌ای، سزاوار محکومیت بیشتری می‌کند.

🔢 تروریسم ابزاری دارد و غایتی. ابزار تروریسم حمله به غیرنظامیان است و غایات تروریسم هم می‌تواند مثلاً دولت مستقل بوسنیایی باشد یا تحت فشار قرار دادن دولت خاصی یا عقب‌نشینی امریکا از خاورمیانه. در این‌جا محکومیت تروریسم به خاطر ابزاری است که استفاده می‌کند یعنی هدف قرار دادن انسان‌های بی‌گناه و غیرنظامیان، نه اهدافی است که می‌خواهد به آن‌ها دست یابد.

🔢 غایت هرچقدر والا باشد، نمی‌توان برای رسیدن به آن غایات ابزار‌های تروریستی را انتخاب کرد. حتی اگر هیچ راهی باقی نمانده باشد که بتوانیم به آن غایات برسیم باز هم سبک و سنگین کردن سود و زیان در این‌جا جایز نیست.

🔢چرا برای رسیدن به غایات ارزشمند نمی‌توان انسان‌های بی‌گناه را مورد هدف قرار داد؟ چون ما یک اصل اخلاقی کلی داریم که می‌گوید نباید انسان‌های بی‌گناه را مورد هدف قرار دهیم. گوهر‌ اندیشه‌ی اخلاقی همانا ممنوعیت هدف قرار دادن مرگ اشخاص بی‌گناه است. فرض بر این است که هر شخصی مصون از تعرض است مگر تا زمانی که خود آن شخص تبدیل به خطری برای دیگران شود. اما مادام که هیچ آزار و آسیبی به دیگران نرساندیم هیچ کسی نباید ما را بکشد صرفاً به این دلیل که کشتن ما مفید است و می‌تواند به اهداف ولو ارزشمند یاری برساند.

🔢 این اصل اخلاق کلی که می‌گوید نباید انسان‌های بی‌گناه را مورد هدف قرار دهیم دو استثنا دارد. استثنا اول این است که ما در مقام دفاع از خود مجازیم که انسان‌هایی را بکشیم که به ما حمله می‌کنند. استثنا دوم وقتی است که ما در جنگ به یک هدف نظامی مشروعی (مانند زاغه‌ی عظیم مهمات دشمن که در صورتی نابودی او را فلج می‌کند) حمله می‌بریم، اما در حین این حمله لاجرم انسان‌های بی‌گناهی کشته خواهند شد.

🔢 پس دو استثنا بر اصل حرمت زندگی وجود دارد یکی دفاع از جان و ناموس خود است و دیگری وقتی که در حین جنگ و دفاع از خود چاره‌ای نداریم که اشخاص بی‌گناه را به‌عنوان اثر جانبی بکشیم. این سخن نه تنها در مورد اقدام نظامی و پلیسی صادق است، بلکه در موارد دیگر مثل این مورد زیر هم صادق است: مثلاً خلبان یک هواپیمای در حال سقوطی را در نظر بگیرید که مجبور است یا هواپیما را در یک محله پرجمیعت فرود بیاورد یا در یک محله کم‌جمعیت. خلبان در نهایت هواپیما را در یک محله کم جمعیت فرود می‌آورد اما در حین این کار اشخاص بی‌گناهی کشته می‌شوند. این کار به لحاظ اخلاقی ممنوع نیست به شرط آن‌که مراقبت‌های لازم برای به حداقل رساندن مرگ اشخاص بی‌گناه صورت بگیرد.

🔢 ما هم در مقام دفاع از خود و هم در مقام اثر جانبی ملزم هستیم که به بهترین نحوی عمل کنیم تا از تلفات غیرنظامیان در جنگ اجتناب کنیم یا آن را به حداقل برسانیم، حتی اگر بدانیم که نمی‌توان کاملاً از آن تلفات اجتناب کرد. البته عاقبت امر مرگ افراد بی‌گناه است، اما شهود اخلاقی ما بین این دو تفاوت عظیمی قائل است: الف) انسان‌های بی‌گناهی که به صورت تعمدانه توسط یک تروریست کشته شوند؛ ب) انسان‌های بی‌گناهی که به‌صورت رقت‌باری به‌عنوان اثر جانبی تصمیم یک خلبان به فرود اضطراری هواپیما در یک محله کم‌جمعیت به جای محله پرجمعیت.

🔢 مادام که تفاوت عظیمی بین ضعفا و اقویا وجود داشته باشد و مادام که ضعفا ابزار‌های مؤثری در اختیار داشته باشند تا بر دشمنان قوی خود اعمال فشار کنند تروریسم محو و نابود نخواهد شد. اما بااین‌همه باید‌ امیدوار باشیم که شکل‌های خاصی از تحقیر انسانیت، بازشناسی خواهد شد، نه این‌که درنتیجه موفقیت‌های اخیر تروریسم این بازشناسی از دست برود.

🔗 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید

🔵 @Sedanet




🍁 به سرِ عقل آمدنِ عقلانیت؛ روایتی از «در ستایش عقل»
👤 #یاسر_میردامادی

🍂 متن پیش‌رو، متن سخنان یاسر میردامادی (مترجم کتاب) در جلسه «رونمایی و بررسی کتاب در ستایش عقل» به همت «حلقه دیدگاه نو» است.

«در ستایش عقل» با زیر عنوان «چرا دموکراسی وامدار عقلانیت است» اثر مایکل پاتریک لینچ (متولد ١٩۶۶ میلادى)، استاد فلسفه‌ی دانشگاه کِنِتیکِت در آمریکا، به سال ۲۰۱۲ میلادی از سوی انتشارات دانشگاه اِم‌آی‌تی در آمریکا منتشر شد و ترجمه‌ی فارسی آن اواخر ۲۰۲۳ / نیمه‌ی ۱۴۰۲ خورشیدی به ترجمه‌ی نگارنده، یاسر میردامادی، از سوی نشر نو در تهران منتشر شد.

هدف اصلی کتاب، نقد شکاکیت است، به ویژه شکاکیت نسبت به عقلانیت. بدون اغراق می‌توان گفت در فلسفه، از یونان باستان تا کنون، شکاکیت مسأله‌ی مسأله‌ها بوده است. اما آن‌چه این کتاب را متمایز می‌کند این است که این اثر از بررسی متعارف شکاکیت فرا می‌رود و نشان می‌دهد که شکاکیت نه تنها خطایی فلسفی که خطایی سیاسی است. نظر به اهمیت این موضوع بگذارید در این باب سه نقل قول بیاورم: «این اندیشه که هر چیزی دلبخواهی است اصلی از اصول جامعه‌ی مدنی را از پای‌بست ویران می‌کند؛ آن اصل این است: ما موظفیم درباره‌ی کارهای‌مان به دیگر شهروندان توضیح بدهیم» (ص ۳). در جای دیگر می‌گوید «وقتی از دولت دموکراتیک سخن می‌گوییم منظورمان تا حدودی این است که چنین دولتی دست‌کم در مقام نظر با عقل اداره می‌شود» (ص ۵۳). و نیز:

«تعامل سیاسی دموکراتیک مستلزم آن است که به هموطنان خویش به چشم عاملانی عقلانی و خودبنیاد بنگریم که، تحت سیطره قانون، شایسته احترام مساوی ‌‌اند. […] اگر من ادعایی علیه شما مطرح کنم و شما از من مطالبه دلیل کنید و من از ارائه دلیل خودداری کنم، واضح است که به شما به چشم داوری همتراز احترام نگذاشته‌ام. به همین ترتیب، اگر حکومتْ استفاده‌اش از قدرت سیاسی را توضیح ندهد، به شما احترام نگذاشته است.» (ص ۹۲)...

🌐 برای شنیدن صوت این جلسه و مطالعه متن آن اینجا را کلیک کنید

🌾 @Sedanet
🌾 @YMirdamadi
🌾 @Didgahenochannel


🍁 مجموعه جلسات «توسعه»
«توسعه در ایران، در پرتو تجربیات جهانی»

منبع جلسات: آرشیو جلسات کتابخوانی (گروه فراگیری)
با مدیریت: فریدون پرهام

🍂 غایت یک جامعه سیاسی، رفاه مادی اعضای جامعه، آزادی و امنیت سیاسی، برابری افراد در برابر قانون، برخورداری از حقوق طبیعی و بهروزی اعضای جامعه است. طبعا تحقق چنین غایتی مستلزم حرکت به سوی «توسعه» است.

🍂 در مجموعه جلسات «توسعه»، از یک سو کوشش شده است تا تعاریف و دعاوی متفاوتی از توسعه و مراحل آن عرضه شود و از سوی دیگر، تجربیات گوناگون کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته آسیایی و آمریکای جنوبی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند.

جلسه ۱: توسعه در ایران در پرتو تجربه جهانی
جلسه ۲: چهار موج توسعه
جلسه ۳: شاخص‌های حکمرانی خوب
جلسه ۴: مطالعه موردی کشور «ژاپن»
جلسه ۵: مطالعه موردی کشور «کره جنوبی»
جلسه ۶: مطالعه موردی کشور «سنگاپور»
جلسه ۷: مطالعه موردی کشور «مالزی»
جلسه ۸: مطالعه موردی کشور «تایوان»
جلسه ۹: مطالعه موردی کشور «هند»
جلسه ۱۰: مطالعه موردی کشور «ترکیه»
جلسه ۱۱: مطالعه موردی کشور «امارات»
جلسه ۱۲: مطالعه موردی کشور «آرژانتین»
جلسه ۱۳: «گروه‌بندی نظریات توسعه»؛ بخش مقدماتی
جلسه ۱۴: گروه‌بندی نظریات توسعه»؛ بخش دوم
جلسه ۱۵: شیوه‌های ملت‌سازی به تعریف فوکویاما
جلسه ۱۶: فدرالیسم و مرکزگرایی
جلسه ۱۷: مفاهیم توسعه انسانی آمارتیاسن
جلسه ۱۸: مقایسه هند فدرال با ژاپن دارای حکمرانی غیرمتمرکز
جلسه ۱۹: ادامه بحث توسعه انسانی از منظر آمارتیاسن

ادامه دارد...

🌐 برای دریافت صوت جلسات اینجا کلیک کنید

🌾 @Sedanet
🌾 @ArchiveOfLiberalism


🍁 درس‌گفتارهای «جامعه شناسی هنر و ادبیات»
👤 #مصطفی_مهرآیین

جامعه شناسی هنر و ادبیات، شاخه‌ای از علم جامعه شناسی است که ساخت و کار کرد اجتماعی هنر و ادبیات و رابطه میان جامعه و هنر و قوانین حاکم بر آنها را بررسی می‌کند. مصطفی مهرآیین در درس‌گفتارهای «جامعه شناسی هنر و ادبیات» که در بهار ۱۴۰۲ شروع شده است به این شاخه از علم جامعه شناسی می‌پردازد.

🌐 برای دریافت صوت این درس‌گفتار اینجا کلیک کنید

🌾 @Sedanet
🌾 @mostafamehraeen


🍁 مبنای روانکاوانه‌ی عشق
✍️ حمیدرضا یزدانی

سخن گفتن از عشق کار چندان ساده ای نیست اما نوشتن از آن اگر محال نباشد کمینه بسیار دشوار است.  عشق ملموس ترین واژه ایست که انسان شنیده و با آن زیسته است اما حقیقتا عشق چیست؟  در کدامین نقطه انسان عاشق می شود؟ کدامین عامل سبب می شود انسان در وجودش گرمای عشق را احساس کند؟ و مهمتر از آن کدام خط باریک، بین عاشق بودن و دوست داشتن مرزبندی ایجاد می کند؟

در این مقاله بر مبنای آرای فروید و آناکاویِ او از مفاهیمِ "ماتم و ماخولیا" و همچنین تفسیری که ژیژک از آرای فروید و این مفاهیم بدست می دهد، در پی آنیم که درباره چراییِ عشق و نقطه آغاز آن تدقیق دقیق نماییم. در حقیقت در پی یافتن پاسخی برای این سوال هستیم که  چگونه یک فرد نیمه گمشده انسان می‌شود و مهمتر اینکه چگونه می توان این امر را تشخیص داد.  پس از این مهم و با نظر به اینکه ربط وثیقِ عشق با حیات دینی انسان انکارناپذیر بوده و می‌توان رابطه‌ی انسان با خدای خویش را بارزترین و زیباترین جلوه گاه عشق دانست که انسان را از فرش به عرش می برد و بال پرواز او را فراهم میکند، عاملی که سبب ایجاد شکاف بین عشق الهی و عشق زمینی می شود را مورد واکاوی قرار می‌دهیم. از این رهگذر پرتویی بر منشا اختلاف عشق زمینی و الهی انداخته و معناداری زندگی انسانی را بررسی می نماییم...

🌐 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید

🌾 @Sedanet


🍁 درس‌گفتارهای عدالت اجتماعی و منتقدان آن
👤 #مصطفی_زالی

🍂 موضوع این درس بازخوانی سه دسته از مهم‌ترین انتقادهای وارد شده به اثرگذارترین و بحث برانگیزترین مسأله‌ی فلسفه‌ی سیاسی معاصر است: نظریه‌ی عدالت رالز (عدالت به مثابه‌ی انصاف). رالز در مجموعه‌ی آثار خود می‌کوشد تا بر مبنایی کانتی (پذیرش آزادی و برابری به عنوان ارزش های پایه)، بر اصول عدالت ناظر به نهادهای اصلی اجتماعی و سیاسی استدلال نماید. در این درس، پس از مروری اجمالی بر چهارچوب نظریه‌ی عدالت رالز، بازخوانی سه انتقاد کلاسیک وارد بر نظریه‌ی عدالت بر مبنای متون منتقدان او پیگیری می‌شود: انتقادات برآمده از سه جریان جامعه‌گرایی (مایکل سندل)، لیبرتاریانیسم (رابرت نوزیک) و لیبرالیسم چپ (جرالد کوهن).

🍂 مایکل سندل در کتاب کلاسیک خود با عنوان «لیبرالیسم و محدویت‌های عدالت»، از نقطه نظر جامعه‌گرایانه چهارچوب لیبرال رالز را برای استننتاج اصول عدالت ناکافی می‌داند. جامعه‌گرایان مدرن، ملهم از ارسطو و هگل، پاره‌ای مفروضات نظریه‌ی عدالت رالز را به چالش می‌کشند. مفروضاتی که بر اساس آن‌ها، وظیفه‌ی اصلی دولت تضمین و توزیع منصفانه‌ی آزادی‌ها و منابع اقتصادی مورد نیاز افراد برای گزینش آزاد شیوه‌ی زندگی است. رابرت نوزیک در کتاب «دولت، بی‌دولتی و آرمانشهر» از زاویه‌ای دیگر به مسأله پرداخته و هرگونه مداخله‌ی دولت را برای کاهش نابرابری اقتصادی مستلزم دخالت در آزادی انسان‌ها و نامشروع تلقی می‌کند. نوزیک بر خلاف رالز مدعی است که وضع هرگونه مداخله بر مایملک افراد به منظور تحقق امری موسوم به خیر اجتماعی -حتی در دریافت‌هایی که خیر اجتماعی را به منابع اقتصادی منحصر می‌کنند- در نهایت نمی‌تواند ارزش انسان را به عنوان غایت فی‌نفسه به رسمیت شناخته و در تعارض با ارزش‌های کانتی قرار می‌گیرد. جرالد کوهن در کتاب خود با عنوان «نجات عدالت و برابری» مسأله را از زاویه‌ای دیگر مورد بحث قرار می‌دهد. او در بخش اول کتاب خود به نقد درونی عدالت به مثابه‌ی انصاف می‌پردازد و استدلال می‌کند که تبیین رالز از عدالت توزیعی از دو انگیزه‌ی رقیب تأثیر پذیرفته است: کارایی و برابری، و رالز در آشتی دادن این دو شکست خورده است. بخش دوم کتاب کوهن به رد این ادعای رالز اختصاص دارد که هر دریافتی از عدالت باید بر مبنای شرایط واقعی زندگی اجتماعی توجیه شود. در نگاه کوهن، کوشش برای اثبات پایداری جامعه‌ی به سامان (جامعه‌ای که اصول عدالت بر آن حاکم است) با سرشت ایده‌آل‌گرایانه‌ی فلسفه‌ی سیاسی در تعارض است (مشابه این انتقاد از جانب هابرماس نیز مطرح می‌شود که خارج از موضوع بحث ترم جاری است).

🍂 در این درس و در ذیل عناوین فوق، پاره‌ای از مهم‌ترین مسائل فلسفه‌ی سیاسی مانند نسبت میان خیر و حق، توجیه مشروعیت دولت و محدوده‌ی دخالت آن، نابرابری و ایدئالیسم و رئالیسم در فلسفه‌ی سیاسی مورد بحث قرار خواهد گرفت.

🌐 برای دریافت صوت ۱۵ جلسه این درس‌گفتارها اینجا را کلیک کنید

🌾 @Sedanet

Показано 20 последних публикаций.