خلاصه بگم زهره هستم قدم ۱۷۸ بدن سفید و توپر و سینههای سفید و سفت ۸۰ رفتم حموم و ترو تمیز کردم و یه لباس یقه باز تاپ مانند و یه دامن پوشیدم و بالخره رسید
وارد خونه شد یکم حرف زدیم بعد گفت میشه دستمو بکنم تو سینه هات و من گفتم اجازه نمیخواد…چهرش سرخ شده بود از شهوت و سینه های منو آورد از یقه لباسم بالا و شروع کرد به خوردن … داشتم ازحال میرفتم که بهش گفتم بریم تو اتاقا رو تخت…
رو تخت تا دراز کشیدم افتاد روم و شروع کرد به خوردن گردنم خیلی حشری شده بودم که دیدم سینه هامو درآورد و شروع کرد به خوردن چه کیفی میداد…لباسمو در اورد و دامنم درآورد و فقط با یه شرت مشکی توری موند دیگه بدجور حشری شده بودیم تا اینکه شورتمو درآورد و شروع
کرد...ادامه داستان