کافه هدایت


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Книги


● کافه هدایت ●
فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Книги
Статистика
Фильтр публикаций


کافکا با لحنی گله‌آمیز گفت: «شما شوخی می‌کنید. ولی من جدی گفتم. خوشبختی با تملک به دست نمی‌آید. خوشبختی به‌ دید شخص بستگی دارد. منظورم این‌ است که آدم خوشبخت، طرف تاریک واقعیت را نمی‌بیند. هیاهوی زندگی‌اش صدای موریانه‌ی مرگ را که وجودش را می‌جَوَد، می‌پوشاند. خیال می‌کنیم ایستاده‌ایم، حال آنکه در حال سقوطیم. این است که حال کسی را پرسیدن، یعنی به صراحت به او اهانت کردن. مثل این است که سیبی از سیب دیگر بپرسد: حال کرم‌های وجود مبارک‌تان چطور است؟‌- یا علفی از علف دیگر بپرسد: از پژمردن خود راضی هستید؟ حال پوسیدگی مبارک‌تان چطور است؟ - خوب، چه می‌گوئید؟»

بی‌اختیار گفتم: «چندش‌آور است.»

کافکا گفت: «می‌بینید؟» و چانه‌اش را به حدی بالا گرفت که رگ‌های کشیده گردنش نمایان شد.

«حالِ کسی را پرسیدن، آگاهی از مرگ را در انسان تشدید می‌کند. و من که بیمارم، بی‌دفاع‌تر از دیگران رو در رویش ایستاده‌ام.»


#گوستاو_یانوش
گفتگو با کافکا
ترجمه: فرامرز بهزاد

@Sadegh_Hedayat©


من همان قدر از شرح حال خودم رَم می‌کنم که در مقابل تبلیغات آمریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می‌خورد؟ اگر برای استخراج زایچه‌ام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجّمین مشورت کرده‌ام، اما پیش‌بینی آن‌ها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگان است؛ باید اول مراجعه به آراء عمومی آن‌ها کرد چون اگر خودم پیش‌دستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قائل شده باشم. بعلاوه، خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی می‌کند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آن‌ها مناسب تر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر می‌داند و پینه‌دوز سر گذر هم بهتر می‌داند که کفش من از کدام طرف ساییده می‌شود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می‌اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می‌گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می‌کنند.

از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته‌ای در برندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته‌ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبه‌رو شده‌ام. در اداراتی که کار کرده‌ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و رؤسایم از من دل خونی داشته‌اند به‌طوری‌که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان‌آوری پذیرفته شده‌است. روی‌هم‌رفته موجود وازدهٔ بی‌مصرف قضاوت محیط دربارهٔ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد

#شرح حالی از زبان  خود صادق هدایت به درخواست خانه فرهنگ شوروی .

@Sadegh_Hedayat


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
زندگی #صادق_هدایت به روایت تصویر

۲۸ بهمن ۱۲۸۱ زادروز #صادق_هدایت


@Sadegh_Hedayat©


🦉در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد.
۲۸بهمن زادروز #صادق_هدایت گرامی
#ماهنامه_طنز_کارتون_خط_خطی
کاریکاتوریست : سعید نوروزی
@Sadegh_Hedayat©


دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

#حافظ
#شهرام_ناظری
#شور

@Sadegh_Hedayat©


مسافرت فرنگ برای بچه تاجرها و دزدها و جاسوس‌های مام میهن است. ما از همه چیز محروم مانده‌ایم، این هم یکیش!
وقتی که در اینجا نمی‌توانم زندگی ام را تأمین کنم فرنگ به چه درد من می‌خورد؟!

#صادق_هدایت
#از_میان_نامه_ها_به_شهید_نورایی

@Sadegh_Hedayat©️


خیام فیلسوف ایرانی می گوید:
از دو حالت خارج نیست یا خدا قبلا می داند من چه خواهم کرد و یا نمی داند.اگر نمی داند که در این صورت خدا نیست و در صورتی که می داند چگونه انتظار دارد که من کاری برخلاف دانایی او بکنم و با رعایت این دو نکته چگونه مرا بعد از مرگ مسئول نموده و کیفر خواهد داد؟



#خدا_و_هستی
#موریس_مترلینگ
@Sadegh_Hedayat


بدرود محبوبم, بدرود
بدرود که در قلبمی
جدایی محتوم اینک
نوید دیداری دوباره ست.
سخنی مگو
زاری مکن و اندوهگین نباش
مرگ در این زندگی چیزی تازه نیست
اما، زیستن نیز
از آن تازه تر نبوده.

سرگئی یسنین

@Sadegh_Hedayat©


نمیخواستم بدانم که حقیقتاً خدایی وجود دارد یا اینکه فقط مظهر فرمانروایان روی زمین است که برای استحکام مقام الوهیت و چاپیدن رعایای خود تصور کرده اند-تصویر روی زمین را به آسمان منعکس کرده‌اند.

#بوف_کور
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©


یک روز که خوشحال تر بودم ،
می آیم و مینویسم:
این نیز بگذرد! 🍃
 
#مهدی_اخوان‌_ثالث

@Sadegh_Hedayat


حیف است چراغی بدین روشنی خاموش شود... از قول من به او بگویید: دنیا به شما احتیاج دارد.

پیام ژان ریشاربلوک به هدایت


@Sadegh_Hedayat©️


دریغا روزهایی که بی‌دلبستگی بگذرند.
دریغا بیگانگی.
اما آدمیزاد را مگر تاب و توان آن هست که از هر کس و هر چیز ببرد؟
دمی شاید؛ یا روزی و ماهی شاید به اراده چنین کند.
اما سرشت او چنین نیست.
پیوند می‌یابد و می‌پیوندد. جذب می‌شود.
شوق یگانگی. خود را به دیگری بست می‌زند.
خود را به دیگری می‌سپرد.
خود از آن او، او از آن خود. می‌خواهد، پس خواها دارد.
خواها دارد، پس می‌خواهد. هست، پس چنین است.
مگر نباشد تا نپیوندد.مگر بمیرد.

#محمود_دولت_آبادی
#کلیدر

@Sadegh_Hedayat


یكشب صدای مرنو مرنوی همان گربه نر را شنیدم، تا صبح ونگ زد، شب بعد هم به همچنین، ولی صبح صدایش میبرید. شب سوم باز ششلول را برداشتم و سر هوائی به همین درخت كاج جلو پنجره ام خالی كردم. چون برق چشمهایش در تاریكی پیدا بود ناله طویلی كشید و صدایش برید. صبح پائین درخت سه قطره خون چكیده بود، از آنشب تا حالا هر شب میآید و با همان صدا ناله میكشد. آنهای دیگر خوابشان سنگین است نمیشنوند. هر چه بآنها میگویم بمن میخندند ولی من میدانم، مطمئنم كه این صدای همان گربه است كه كشته ام. از آنشب تا كنون خواب بچشمم نیامده، هر جا میروم، هر اطاقی میخوابم، تمام شب این گربه بی انصاف با حنجره ترسناكش ناله میكشد و جفت خودش را صدا میزند.

#سه_قطره_خون
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©


من با آوای درونِ خودم به تاریکی سپرده شده‌ام.

#نامه_به_فلیسه
#فرانتس_کافکا

@Sadegh_Hedayat©


مذهبِ چی؟ مگر به جز چاپیدن و آدمکشی است؟ همه قوانین آن برای یک وجب جلو آدم و یک وجب عقب آدم وضع شده

#با_کاروان_اسلام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat


‏تمام کارهايى که در این خراب شده انجام می‌گیرد به قدری عجیب و غریب است که از حد تصور خارج است. گمان نمی‌کنم در هیچ جای دنیا خلائی به این کثافت و مسخرگی وجود داشته باشد. اما چه می‌شود کرد در اینجا ترکمانمان زده‌اند و راه گریز مسدود است.

#صادق_هدایت
#از_میان_نامه_ها_به_شهید_نورایی

@Sadegh_Hedayat©️


کاش می توانستم به تو بگویم آن روزی که در بهشت حوا سیب را خورد، گناه به وجود نیامد، بلکه فضیلتی به اسم نافرمانی به وجود آمد.

#اوریانا_فالاچی
#به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد

@Sadegh_Hedayat


در آن دنیا به مرد مسلمان فرشته ای می دهند که پایش در مشرق و سرش در مغرب است به اضافه هفتاد هزار شتر و قصری که هفتاد هزار اتاق دارد، من حاضرم اعمال شاقه بکنم و به من این فرشته را ندهند که نمی توانم سر و تهش را جمع کنم‌.

#با_کاروان_اسلام
#صادق_هدایت
صفحه ۱۹

@Sadegh_Hedayat


یک روز غروب که سرمان به بازی گرم بود، دو نفر کاراگاه وارد شدند و طبق رسم آن زمان، از تمام مشتریان ورقه‌ی هویت خواستند. ما سه نفر محصل، مقیم پاریس بودیم و برگ اقامت خودمان را که روی آن قید شده بود "محصل" ارائه دادیم. - هدایت گذرنامه اش را از جیب در آورد. کاراگاه آنرا به دقت بررسی کرد و شغلش را پرسید.
صورت هدایت سرخ شد، مدتی به صورت ما سه نفر نگاه کرد و بعد مثل کسی که گناهی را مرتکب شده باشد زیر لب گفت :
écrivain [نویسنده] -
وقتی از ذکاء و هاکوبیان جدا شدیم علت شرمندگیش را پرسیدم. جواب داد :
- من برای خودم نویسنده ام، وگرنه در باشبورتم قید شده بود...

#صادق_هدایت
آشنایی با صادق هدایت
م.ف.فرزانه
@Sadegh_Hedayat©


و هنوز تنها زندگیِ هيجان انگيز ،زندگی خيالی ست...

#خاطرات_نويسنده
#ويرجينيا_وولف

Показано 20 последних публикаций.