روشنک آرامش


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


اينستاگرام روشنک آرامش؛
Instagram.com/roshanak_aramesh
وبسایت روشنک آرامش:
https://roshanakaramesh.com/
ارتباط با ادمین
@roshanakaramesh
با احترام به شعر های باران خورده:
http://m-bibak.blogfa.com/

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




آدمی گاهی به نقطه ای می رسد
که دیگر درد ندارد، اندوه ندارد
هول ندارد، هراس ندارد.
(نمی دانم تجربه کرده اید یا نه...)
وقتی آدمی به این نقطه می رسد
دست از دار و ندارِ دنیا می شوید
رُخ به رُخ دوزخِ بی دلیل
می ایستد،
می گوید:
از این همه سایهْ سارِ خُنَک
من هم سهمی دارم،
من هم انسانم
مرا نه از خاک و نه از آتش
مرا نه از درد و نه از دروغ
مرا نه از ناروا و نه از نومیدی...
مرا
از پیروزیِ بی امانِ زندگی آفریده اند.

و این نقطه... همان نقطۀ موعود است
نقطه ای که سرآغازِ هزاران خطِ روشن است!

#سیدعلی‌صالحی


بنگر به روی زرد من، وز سینه بنشان گرد من
تا چند باشی درد من؟ درمان من شو ساعتی

#نظامی‌گنجوی


احتیاجی به در و دشت نداریم،اگر
رو به هم باز شود پنجره‌های خودمان

#مهدی‌فرجی
#روزتون‌بخیر


زل می‌زنی به پوچی فرداهات
آواره‌ای و خسته شده پاهات
لبخند می‌زنی و دلت خون است
می‌ترسی از درون و هیولاهات
در خواب نیز راه نجاتی نیست
وقتی که در تمامی رؤیاهات ↓

مخروبه‌ای شبیه وطن باشد

#سیدمهدی‌موسوی

#شبتون‌ماه


کمی نخند، کمی دور شو، کمی بد باش
که هرچه می کشم از دست مهربانی توست

#یاسرقنبرلو


آخر به چه درد می خورد آفتاب اسفند
این که جای پای تو را آب کرده است

#شمس‌لنگرودی


کاش می‌توانستم دردتان را دَوا کنم.
همین دردِ دور بودن‌ها،
دیر دیدن‌ها،
دیگر ندیدن‌ها…
همین که جِسم‌مان بهاران است و جان‌ِمان پاییز…‌

#محمدصالح‌عل


خون میچکد از دیده در این کنجِ صبوری
این صبر که من می‌کنم افشردنِ جان است

#هوشنگ‌ابتهاج


اتفاقی رسید از راه و
دست بر شانه‌ی من و تو نهاد
ابر دیوانه‌ای به چشم من و
کاسه‌ای خون به چشم‌های تو داد
 
گریه کردم که مهربان بشوی
-من به تأثیر گریه معتقدم-
گریه کردم چنان که چشمانم
گریه ام را نمی‌برد از یاد

#حسین‌صفا


ما در خور او نه‌ایم، لیکن
با این همه هم امیدواریم

#عراقی




زمان گذشت
دَریغا
برایِ بوسِه‌ها بهانِه نداشتیم
برای ان همه اِلتیام
زَخم نداشتیم

#معین‌دهاز
#روزتون‌بخیر


با آنکه نیاوردی، یک بار ز ما یاد
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟

#حزین‌لاهیجی

#شبتون‌بی‌غم




با هم که قدم می زنیم؛
حسودی‌اش میشود آفتاب!
نه که هیچ گاه،
قدم نزده است با ماه ...

#رضاکاظمی


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


‍ از کجا آمده بودم
که اشک‌های تو در چشم‌های من بود
و واژه‌های دریا را
بر برج‌های باد می‌نوشتم
و در چشم‌های تو
گم‌-راه می‌رفتم
وقتی برای شب
فقط دو ستاره داشتم و یک آه
از کجا آمده بودم به باروی برج
با اشک‌های تو
در چشم‌های من.

#شاپوربنیاد


کنار تو، وسط تختم
هزار بغضم و خوشبختم
تضادی‌ام که تناقض نیست
که تلخ هستم و شیرینم

مرا بگیر از آدم‌ها...

#سیدمهدی‌موسوی


تقریبا صبح است. توکاها روی کابل تلفن منتظرند و من امروز ساندویچ فراموش شده‌ی دیروز را می‌خورم.
صبح آرام روز جمعه، یک لنگه کفشم
یک گوشه‌ی اتاق راست ایستاده
و لنگه‌ی دیگر به پهلو افتاده است.
بله، بعضی زندگی‌ها برای هدر دادن
آفریده شده‌اند.


#چارلزبوكوفسكى

Показано 20 последних публикаций.