روشنک آرامش


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


اينستاگرام روشنک آرامش؛
Instagram.com/roshanak_aramesh
وبسایت روشنک آرامش:
https://roshanakaramesh.com/
ارتباط با ادمین
@roshanakaramesh
با احترام به شعر های باران خورده:
http://m-bibak.blogfa.com/

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


... که تازیانه‌ی شوق است هر پیام از تو

#صائب‌تبریزی


من می‌روم که کشته‌ی بی‌رحمی‌اش شوم
گر زنده بازگردم از آن‌جا؛ گناهِ اوست..

#ذهنی‌_کاشانی


سایه ای در انتظار سایه ای دیگر
چشم در راه بلوغ ظهر دیدار است

گرچه می‌دانیم ـ هم من ،هم تو ،هم سایه ـ
چون تو این جا نیستی، خورشید بیماراست

#حسین_منزوی



گفتم بهار،
خنده زد و گفت ای دریغ،
دیگر بهار رفته نمی‌آید.
گفتم پرنده؟
گفت اینجا پرنده نیست،
اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست.
گفتم درون چشم تو دیگر...؟
گفت دیگر نشان ز بادهٔ مستی‌دهنده نیست؛
اینجا به جز سکوت،
سکوتی گزنده نیست...


#حمید_مصدق


صبر بـر هجرانِ آن آرامِ جان باشد گناه
زنده‌ بودن در فراقِ او گناهی دیگر است


#فیض_کاشانی


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


عشق آن قدر از موی تو زنجیر به هم بافت
تا ساخت کمندی که کشانید به بندم

#حسین‌منزوی


تو می روی و دل ز دست می رود

مرو که با تو هر چه هست می رود


#هوشنگ_ابتهاج


ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم!

#حسین_منزوی
#روزتون_بخیر


همه‌ی آنهایی که مرا می‌شناسند
می‌دانند چه آدم حسودی هستم؛
و همه‌ی آنهایی که تو را می‌شناسند
لعنت به همه آنهایی که تو را می‌شناسند!

#نزارقبانی
#بخوابیم


دردت به جانِ بی‌قرارِ ‌پرگریه‌ام...

#سیدعلی‌صالحی


کافی نبود و نیست هزاران هزار سال

تا بازگو کند
آن لحظه یِ گریخته یِ جاودانه را،

آن لحظه را که تنگ در آغوشم آمدی
آن لحظه را که تنگ در آغوشت آمدم ..


#نادرنادرپور


هنوز دیر نیست
هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست
عزیز همزبان
تو در کدام کهکشان نشسته‌ای؟

#هوشنگ‌ابتهاج


من آبروی عاشقان جهانم
هشدار! تا به خاک نریزی
من پاسدار حرمت دردم


#نصرت‌رحمانی


من از ميان همه‌ی شما
منتظر کسی بودم ... که نيامد!

به گمانم دريا
چشمی برای گريستن نداشت
ورنه آن پرنده‌ی بی‌جُفت
به جای نَم‌نَمِ يکی قطره‌ی باران
چشمْ به راهِ دو ديده‌ی من
از دريا نمی‌گريخت.

#سیدعلی_صالحی


و من گاهی
نه صورتت
نه چشمانت
که دلم می‌خواهد
صدایت را ببینم!

#ناظم‌حکمت


عهد کردیم که جان در سر کار تو کنیم

#سعدی




در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

#حافظ


می ترسم رویایم به شاخه ها گیر کند،
می ترسم بیدار شوم و ببینم
انسانی هستم در ایران
که افسردگی ام طبیعی است...
آن روز کجای خانه نشسته بودم
که می توانستم آن همه شعر بگویم؟
کدام چراغ روشن بود؟
کاش پاییز تمام شود...

#الهام‌اسلامی
#روزتون_بخیر

Показано 20 последних публикаций.