🔴
هویدا مردی که بعد از اعدام اموالی برای مصادره نداشت.نیمه شبی بود خسته خانه آمد لیلا همسرش گفته بود به دلیل خستگی از تشریفات در همه بخش های زندگی خواهان جدایی است. اشک در چشمانش حلقه بست و سکوت کرد...دو چمدان کتاب و یک چمدان لباس هایش را بست و به دفتر نخست وزیری نقل مکان کرد.
در اتاقی از دفتر نخست وزیری تا مدتی ساکن شد.
روزی شاه با او تماس گرفت و پرسید: چه شده که پس از لیلا دفتر نخست وزیری را خانه کرده ای؟
هویدا پاسخ داد: خانه مان را لیلا پیش از عروسی خریده بود.
در واقع من در خانه او زندگی میکردم و اگر به خانه مادرم هم بروم از جدایی ما سخت آزرده خواهد شد.
پس از آن بود که شاه فهمید نخست وزیر خانه ای از خود ندارد. دستور داد زود یکی از کاخ ها را خریداری و از آن به بعد آنجا را "سرای نخست وزیری" کردند.
کتاب معمای هویدا
@ProxyMelat