🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
✍در ادامه نقد دیدگاههای دکتر محدثی، میتوان گفت او همچون اثباتگرایان قرن ۲۰ام موسوم به حلقه وین، گویی یگانه معرفت معتبر را منحصر در شیوه تجربی و آماری میداند. خودشان هم در این مسیر حرکت میکنند و در پژوهشهای کیفی و فلسفی-استدلالی هم چندان قوتی ندارند و به یادداشتنویسیهای تلگرامی شتابزده و ناروشمند، اکتفا میکنند.
اما بدترین ویژگی کار ایشان، گزینشگری است. هر آنچه پیشفرض ایشان را تایید کند گزینش میکنند و شواهد دیگر را دور میریزند. مثلا، ایشان در یک گزاره کلی، مدام مدعی میشود که شریعتی از علی اسطوره سازی کرده! و برای اثبات آن به سخنرانی 'علی، حقیقتی بر گونه اساطیر' استناد میکنند اما وقتی برایش سند میآوری که پس چرا شریعتی بطور مستمر در آثارش میگوید 'علی، انسان مافوق است نه مافوق انسان' حرفی برای گفتن ندارد و دست به فرار یا تمسخر میزند یا وقتی میگویی شریعتی در تشیع علوی و صفوی، مفهوم معصومیت را به چالش کشیده و آن را ناقض اصل الگوپذیری رفتاری برای پیروان دانسته، سخنی برای گفتن ندارد!!!
تخصص محدثی، کلیگویی، مطلق گویی و گزینشگری است. او توان این را ندارد یا شاید نمیخواهد که تفکیک کند و بگوید مثلا، شریعتی در برخی آثارش اسطوره سازی کرده و در برخی آثارش اسطورهزدایی کرده. این را نمیتواند ببیند یا بگوید. یا نمیتواند تشخیص دهد که مسیر حرکت شریعتی در فهم مذهب، غالبا اسطوره زدایی بوده و گاهی اسطوره سازی. این تنوع و نوسان را نمیتواند ببیند و ریشه آن را نیز تشخیص نمیدهد. بعلاوه، محدثی نمیتواند نشان دهد که چرا اسطوره سازی همواره و در همهجا امر ناپسند و نامطلوب و مضری است! به عبارتی، سوال دیگر این است: آیا اسطورهها همواره کارکرد منفی و مخرب دارند؟!
در عین حال، محدثی نمیتواند قدرتمندان حاکم و بنیانگذاران جمهوری اسلامی را نقد کند و اسطورهسازی های آنها را به چالش بگیرد لذا از دیوار کوتاه شریعتی بالا رفته تا با گزینشگری، تحریف و تخریب او، پیام خویش را منتقل کند و این، خدشه بر اخلاق علمی است!
از سوی دیگر، محدثی، علل استفاده مستمر از زبان استعاره توسط نویسندگان را نمیفهمد. محدثی نمیداند که نویسندگان گاه برای مخاطبان خاص یا برای اثرگذاری خاص و انتقال معنای خاص، از فن استعاره استفاده میکنند. این استعارهها همچون 'سوسیالیست خداپرست' کارکرد سبکی، معنایی و اجتماعی دارند. و محدثی پوزیتیویست، این ادبیات را نمیشناسد!!
اساسا استفاده از یک عنوان مطلق و اغراقشده همچون 'شریعتی، اسطوره پرداز بزرگ اسلامگرایی' نشاندهنده خوانش ناقص و فهم سوءگیرانه او از آثار نویسندهی مورد نظر خود است چرا که وقتی نویسندهای را با یک عنوان مطلق و کلی، اسطورهپرداز بزرگ اسلامگرایی مینامیم یعنی تمام یا اغلب آثار آن نویسنده، اسطورهپردازی بوده و مستند به منابع تاریخی نیست!!!! در حالی که نمیتواند چنین ادعای کلی و گزافی را ثابت نماید!
https://t.me/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls
🔸محدثی: نويسنده یک شریعتیست با تاخیر است و در حال مقاومت در برابر نقدهای من به دکتر علیی شریعتی است. جملهی توهینآمیز زیر در برابر نقد ام به شریعتی نمایشگر شریعتیست بودن او است و بهخوبی حاکی از برانگیختهگیی عاطفیی او در برابر نقد ناقد است:
"شمشیرت را شجاعانه بر روی خودکامگی و خودکامگان برکش نه بزدلانه بر روی بزرگان اندیشه و فرهنگ و ادب" (حکیم شفایی، https://t.me/c/1469226622/95016).
او نمیتواند دریابد که این جملهی شریعتی که فلانی انسان مافوق است نه مافوق انسان، نوعی اسطورهپردازی است و در حقیقت، نوسازیی اسطورههای قدیمی است. نگاه غیر اسطورهای و البته دانشپژوهانه، عملکرد کنشگر تاریخی را با دقت وسواسآمیز بررسی میکند نه اینکه پیشاپیش او را انسان مافوق تلقی کند! باقیی موارد نمودهایی از مقاومت در برابر نقد است.
#علی_شریعتی
#حکیم_شفایی
#شریعتیست_با_تاخیر
@NewHasanMohaddesi
✍در ادامه نقد دیدگاههای دکتر محدثی، میتوان گفت او همچون اثباتگرایان قرن ۲۰ام موسوم به حلقه وین، گویی یگانه معرفت معتبر را منحصر در شیوه تجربی و آماری میداند. خودشان هم در این مسیر حرکت میکنند و در پژوهشهای کیفی و فلسفی-استدلالی هم چندان قوتی ندارند و به یادداشتنویسیهای تلگرامی شتابزده و ناروشمند، اکتفا میکنند.
اما بدترین ویژگی کار ایشان، گزینشگری است. هر آنچه پیشفرض ایشان را تایید کند گزینش میکنند و شواهد دیگر را دور میریزند. مثلا، ایشان در یک گزاره کلی، مدام مدعی میشود که شریعتی از علی اسطوره سازی کرده! و برای اثبات آن به سخنرانی 'علی، حقیقتی بر گونه اساطیر' استناد میکنند اما وقتی برایش سند میآوری که پس چرا شریعتی بطور مستمر در آثارش میگوید 'علی، انسان مافوق است نه مافوق انسان' حرفی برای گفتن ندارد و دست به فرار یا تمسخر میزند یا وقتی میگویی شریعتی در تشیع علوی و صفوی، مفهوم معصومیت را به چالش کشیده و آن را ناقض اصل الگوپذیری رفتاری برای پیروان دانسته، سخنی برای گفتن ندارد!!!
تخصص محدثی، کلیگویی، مطلق گویی و گزینشگری است. او توان این را ندارد یا شاید نمیخواهد که تفکیک کند و بگوید مثلا، شریعتی در برخی آثارش اسطوره سازی کرده و در برخی آثارش اسطورهزدایی کرده. این را نمیتواند ببیند یا بگوید. یا نمیتواند تشخیص دهد که مسیر حرکت شریعتی در فهم مذهب، غالبا اسطوره زدایی بوده و گاهی اسطوره سازی. این تنوع و نوسان را نمیتواند ببیند و ریشه آن را نیز تشخیص نمیدهد. بعلاوه، محدثی نمیتواند نشان دهد که چرا اسطوره سازی همواره و در همهجا امر ناپسند و نامطلوب و مضری است! به عبارتی، سوال دیگر این است: آیا اسطورهها همواره کارکرد منفی و مخرب دارند؟!
در عین حال، محدثی نمیتواند قدرتمندان حاکم و بنیانگذاران جمهوری اسلامی را نقد کند و اسطورهسازی های آنها را به چالش بگیرد لذا از دیوار کوتاه شریعتی بالا رفته تا با گزینشگری، تحریف و تخریب او، پیام خویش را منتقل کند و این، خدشه بر اخلاق علمی است!
از سوی دیگر، محدثی، علل استفاده مستمر از زبان استعاره توسط نویسندگان را نمیفهمد. محدثی نمیداند که نویسندگان گاه برای مخاطبان خاص یا برای اثرگذاری خاص و انتقال معنای خاص، از فن استعاره استفاده میکنند. این استعارهها همچون 'سوسیالیست خداپرست' کارکرد سبکی، معنایی و اجتماعی دارند. و محدثی پوزیتیویست، این ادبیات را نمیشناسد!!
اساسا استفاده از یک عنوان مطلق و اغراقشده همچون 'شریعتی، اسطوره پرداز بزرگ اسلامگرایی' نشاندهنده خوانش ناقص و فهم سوءگیرانه او از آثار نویسندهی مورد نظر خود است چرا که وقتی نویسندهای را با یک عنوان مطلق و کلی، اسطورهپرداز بزرگ اسلامگرایی مینامیم یعنی تمام یا اغلب آثار آن نویسنده، اسطورهپردازی بوده و مستند به منابع تاریخی نیست!!!! در حالی که نمیتواند چنین ادعای کلی و گزافی را ثابت نماید!
https://t.me/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls
🔸محدثی: نويسنده یک شریعتیست با تاخیر است و در حال مقاومت در برابر نقدهای من به دکتر علیی شریعتی است. جملهی توهینآمیز زیر در برابر نقد ام به شریعتی نمایشگر شریعتیست بودن او است و بهخوبی حاکی از برانگیختهگیی عاطفیی او در برابر نقد ناقد است:
"شمشیرت را شجاعانه بر روی خودکامگی و خودکامگان برکش نه بزدلانه بر روی بزرگان اندیشه و فرهنگ و ادب" (حکیم شفایی، https://t.me/c/1469226622/95016).
او نمیتواند دریابد که این جملهی شریعتی که فلانی انسان مافوق است نه مافوق انسان، نوعی اسطورهپردازی است و در حقیقت، نوسازیی اسطورههای قدیمی است. نگاه غیر اسطورهای و البته دانشپژوهانه، عملکرد کنشگر تاریخی را با دقت وسواسآمیز بررسی میکند نه اینکه پیشاپیش او را انسان مافوق تلقی کند! باقیی موارد نمودهایی از مقاومت در برابر نقد است.
#علی_شریعتی
#حکیم_شفایی
#شریعتیست_با_تاخیر
@NewHasanMohaddesi