📝📝📝از نئولیبرالیسم تا سرمایهداری مرگ
✍️ مارک لیواین
✅مشکل در آمریکا به سادگی و صرفاً نئولیبرالیسم نیست؛ بلکه نوعی سرمایهداری انتقامجویانه و مبتنیبر “مرگْسیاست” است که بهطرز بیسابقهای نژادی، تبهکارانه و نظامی شده.
✅سرمایهداری و نژاد. هر چقدر هم سعی کنید این دو را از هم جدا کنید، این دو بهطرز موذیانهای نافشان به هم وصل است؛ این موضوع را عالمگیری کرونا بهخوبی نشان داد، خصوصاً در آمریکا که گسترش تأثیر نژادی این ویروس قساوتِ روزمره نژادپرستی آمریکایی را ناگهان تحملناپذیر کرده است.
✅اما در واکنش به نابرابریهای عظیمی که بهواسطه بحران کنونی عیان گشته، اغلب اوقات به جای آنکه بهسراغ ریشههای عمیقتر بروند، روی موضوع محدودی به نام نئولیبرالیسم تمرکز میکنند.
✅چه آکادمیها و چه اتاقهای فکر، چه هاآرتص و چه گاردین، چه نائومی کلاین و چه نوآم چامسکی، و یا ان.جی.او.های بینالمللی مترقیِ رنگارنگ، همه و همه تقصیر را بر گردن نئولیبرالیسم انداختهاند و امیدوارند که «ویروس جدید کرونا پایان نظم نئولیبرال و ویروسِ منحصراً آمریکاییِ نئولیبرالیسم را رقم بزند».
✅اما این تمرکز روی زمان حالِ نئولیبرالی عملاً نابهجاست، چراکه نظام فعلی صرفاً جدیدترین تکرارِ همان ماتریسِ نیروهای ۵۰۰ سالهای است که امروز نیز همچنان جهان مدرن را شکل میدهد. با این نظام باید مثل یک گیاه مهاجم روبرو شود و اول نه به سمت تازهترین شاخ و برگها بلکه باید به سراغ ریشههایش رفت. ریشههای بحران فعلی عمقی به اندازه عمر سرمایهداری دارد و به انکشاف سرمایهداری و ریختشناسیِ دولت-ملتها برمیگردد و البته به نظم تکوینی استعمار که هر دوی اینها را بارور کرده است.
✅خشونت به مدت صدها سال ابزاری —البته نه همواره مرجحترین یا حتی کارآمدترین ابراز— برای تضمین بازدهی و سودآوریِ ماتریس سرمایهداری بوده است. چیز دیگری که به همین اندازه برای کارکرد روان و بیدردسر این ماتریس ضروری بوده، چیزی است که میشل فوکو آن را «زیستسیاست» مینامد: یک «عقلانیتِ سیاسیِ اساساً مدرن» که «بهمنظور تضمین، حفظ و تکثیر زیست انسانی »، مردمان مدرن را سازماندهی و مدیریت میکند.
👈 متن کامل
@Kaleme
🆔 @MostafaTajzadeh
✍️ مارک لیواین
✅مشکل در آمریکا به سادگی و صرفاً نئولیبرالیسم نیست؛ بلکه نوعی سرمایهداری انتقامجویانه و مبتنیبر “مرگْسیاست” است که بهطرز بیسابقهای نژادی، تبهکارانه و نظامی شده.
✅سرمایهداری و نژاد. هر چقدر هم سعی کنید این دو را از هم جدا کنید، این دو بهطرز موذیانهای نافشان به هم وصل است؛ این موضوع را عالمگیری کرونا بهخوبی نشان داد، خصوصاً در آمریکا که گسترش تأثیر نژادی این ویروس قساوتِ روزمره نژادپرستی آمریکایی را ناگهان تحملناپذیر کرده است.
✅اما در واکنش به نابرابریهای عظیمی که بهواسطه بحران کنونی عیان گشته، اغلب اوقات به جای آنکه بهسراغ ریشههای عمیقتر بروند، روی موضوع محدودی به نام نئولیبرالیسم تمرکز میکنند.
✅چه آکادمیها و چه اتاقهای فکر، چه هاآرتص و چه گاردین، چه نائومی کلاین و چه نوآم چامسکی، و یا ان.جی.او.های بینالمللی مترقیِ رنگارنگ، همه و همه تقصیر را بر گردن نئولیبرالیسم انداختهاند و امیدوارند که «ویروس جدید کرونا پایان نظم نئولیبرال و ویروسِ منحصراً آمریکاییِ نئولیبرالیسم را رقم بزند».
✅اما این تمرکز روی زمان حالِ نئولیبرالی عملاً نابهجاست، چراکه نظام فعلی صرفاً جدیدترین تکرارِ همان ماتریسِ نیروهای ۵۰۰ سالهای است که امروز نیز همچنان جهان مدرن را شکل میدهد. با این نظام باید مثل یک گیاه مهاجم روبرو شود و اول نه به سمت تازهترین شاخ و برگها بلکه باید به سراغ ریشههایش رفت. ریشههای بحران فعلی عمقی به اندازه عمر سرمایهداری دارد و به انکشاف سرمایهداری و ریختشناسیِ دولت-ملتها برمیگردد و البته به نظم تکوینی استعمار که هر دوی اینها را بارور کرده است.
✅خشونت به مدت صدها سال ابزاری —البته نه همواره مرجحترین یا حتی کارآمدترین ابراز— برای تضمین بازدهی و سودآوریِ ماتریس سرمایهداری بوده است. چیز دیگری که به همین اندازه برای کارکرد روان و بیدردسر این ماتریس ضروری بوده، چیزی است که میشل فوکو آن را «زیستسیاست» مینامد: یک «عقلانیتِ سیاسیِ اساساً مدرن» که «بهمنظور تضمین، حفظ و تکثیر زیست انسانی »، مردمان مدرن را سازماندهی و مدیریت میکند.
👈 متن کامل
@Kaleme
🆔 @MostafaTajzadeh