بیژن اشتری نوشته: دیگه برای امتیاز دادن خیلی دیر شده
اریش هونکر ،رهبر کمونیست آلمان شرقی،موقعی که با اولین موج مخالفتهای عمومی در کشورش روبرو شد ،به همکارانش در کادر رهبری حزب کمونیست گفت"فقط کافی است یک اینچ عقبنشینی کنیم تا کار همگیمان ساخته شود."کاملا درست میگفت.رژیمهای مستبد کمونیستی مثل دوچرخه سوارانی بودند که برای سقوط نکردن مدام باید رکاب میزدند.آنها مدام باید سیاستهای تندروانهتری اتخاذ میکردند وگرنه سقوط میکردند.این رژیمها پایههایشان سست شده بود و دیگر هیچ اقدام اصلاحیای برایشان سودمند نبود.آنها زمانی را برای اصلاحات انتخاب کردند که دیگر خیلی دیر شده بود.مردم به درستی اقدامات اصلاحی آنها را به حساب ضعف آنها گذاشتند و در نتیجه با جسارت و اعتماد به نفس بیشتری به مخالفت علیه آنها رو آوردند و عاقبت نیز کلک آنها را کندند.. برای نمونه مردم شوروی سیاست تنش زدایی گورباچف با آمریکا و دیگر سیاست های اصلاحی او را به حساب ضعف کلی رژیم شوروی گذاشتند ، بر شدت مخالفت های خود علیه کلیت رژیم افزودند و عاقبت نیز رژیم را ساقط کردند.اما دنگ شیائو پینگ در چین به موقع ،در زمانی که رژیمش در موضع ضعف قرار نداشت،اقدامات اصلاحی را آغاز کرد و در نتیجه هم باعث استحکام رژیم چین شد و هم رفاه و آزادی های نسبتا بیشتری برای مردم کشورش به ارمغان آورد.رژیم کمونیستی ویتنام هم در زمانی که قدرتمند بود دست به اصلاحات اقتصادی و سیاسی زد و نتایج بسیار مثبتی هم گرفت.پس بی دلیل نیست که میگویند بدترین زمان برای اصلاحات در یک رژیم مستبد موقعی است که آن رژیم در موضع ضعف قرار دارد.با این حال رکاب زدن دائمی هم نتوانست بقای یک رژیم در معرض ضعف را تضمین کند.نمونهاش چائوشسکو در رومانی که تا لحظه آخر رکاب زد و البته سرنوشت پایانی او را هم دیدیم.رژیم هایی مثل رژیم چائوشسکو چه رکاب میزدند چه نمیزدند، در هر حال محکوم به سقوط بودند ،تفاوت فقط در شیوه سقوطشان بود. رهبران آن رژیمهای کمونیستیای که داوطلبانه به رکاب زدنشان خاتمه دادند از خشم ملت هایشان رهیدند و یک بازنشستگی آرام و محترمانه را تجربه کردند اما آنهایی که تا به آخر به رکاب زدن ادامه دادند آماج خشم ملت هایشان قرار گرفتند و سرنوشتهای ناگواری پیدا کردند.
احمد زیدآبادی جواب داده: به قصد تحریک؟
یادداشتی از نویسندهای دیدم که نوشته بود؛ نظام جمهوری اسلامی چه دست به اصلاحات بزند و چه مانع اصلاحات شود، در هر دو حال محکوم به سقوط است!
این نوع تحلیلها به نظرم بیش از آنکه ریشهای در واقعیت داشته باشد، به قصد تحریک حکومت و ترغیب آن به جلوگیری از اصلاح وضع کشور نوشته میشود.
اصلاحات ملموس و واقعی، تنها راه نجات کشور و به تبع آن پیشگیری از اضمحلال حکومت است.
اریش هونکر ،رهبر کمونیست آلمان شرقی،موقعی که با اولین موج مخالفتهای عمومی در کشورش روبرو شد ،به همکارانش در کادر رهبری حزب کمونیست گفت"فقط کافی است یک اینچ عقبنشینی کنیم تا کار همگیمان ساخته شود."کاملا درست میگفت.رژیمهای مستبد کمونیستی مثل دوچرخه سوارانی بودند که برای سقوط نکردن مدام باید رکاب میزدند.آنها مدام باید سیاستهای تندروانهتری اتخاذ میکردند وگرنه سقوط میکردند.این رژیمها پایههایشان سست شده بود و دیگر هیچ اقدام اصلاحیای برایشان سودمند نبود.آنها زمانی را برای اصلاحات انتخاب کردند که دیگر خیلی دیر شده بود.مردم به درستی اقدامات اصلاحی آنها را به حساب ضعف آنها گذاشتند و در نتیجه با جسارت و اعتماد به نفس بیشتری به مخالفت علیه آنها رو آوردند و عاقبت نیز کلک آنها را کندند.. برای نمونه مردم شوروی سیاست تنش زدایی گورباچف با آمریکا و دیگر سیاست های اصلاحی او را به حساب ضعف کلی رژیم شوروی گذاشتند ، بر شدت مخالفت های خود علیه کلیت رژیم افزودند و عاقبت نیز رژیم را ساقط کردند.اما دنگ شیائو پینگ در چین به موقع ،در زمانی که رژیمش در موضع ضعف قرار نداشت،اقدامات اصلاحی را آغاز کرد و در نتیجه هم باعث استحکام رژیم چین شد و هم رفاه و آزادی های نسبتا بیشتری برای مردم کشورش به ارمغان آورد.رژیم کمونیستی ویتنام هم در زمانی که قدرتمند بود دست به اصلاحات اقتصادی و سیاسی زد و نتایج بسیار مثبتی هم گرفت.پس بی دلیل نیست که میگویند بدترین زمان برای اصلاحات در یک رژیم مستبد موقعی است که آن رژیم در موضع ضعف قرار دارد.با این حال رکاب زدن دائمی هم نتوانست بقای یک رژیم در معرض ضعف را تضمین کند.نمونهاش چائوشسکو در رومانی که تا لحظه آخر رکاب زد و البته سرنوشت پایانی او را هم دیدیم.رژیم هایی مثل رژیم چائوشسکو چه رکاب میزدند چه نمیزدند، در هر حال محکوم به سقوط بودند ،تفاوت فقط در شیوه سقوطشان بود. رهبران آن رژیمهای کمونیستیای که داوطلبانه به رکاب زدنشان خاتمه دادند از خشم ملت هایشان رهیدند و یک بازنشستگی آرام و محترمانه را تجربه کردند اما آنهایی که تا به آخر به رکاب زدن ادامه دادند آماج خشم ملت هایشان قرار گرفتند و سرنوشتهای ناگواری پیدا کردند.
احمد زیدآبادی جواب داده: به قصد تحریک؟
یادداشتی از نویسندهای دیدم که نوشته بود؛ نظام جمهوری اسلامی چه دست به اصلاحات بزند و چه مانع اصلاحات شود، در هر دو حال محکوم به سقوط است!
این نوع تحلیلها به نظرم بیش از آنکه ریشهای در واقعیت داشته باشد، به قصد تحریک حکومت و ترغیب آن به جلوگیری از اصلاح وضع کشور نوشته میشود.
اصلاحات ملموس و واقعی، تنها راه نجات کشور و به تبع آن پیشگیری از اضمحلال حکومت است.
این فرصت از دست نرفته و همچنان پا برجاست. مشکل در واقع این است که مسئولان کشور برای ورود جدی به مسیر اصلاحات اساسی، دچار تردید و تعلیق و بیتصمیمی شدهاند نه اینکه فرصت اصلاح از دست رفته باشد. البته عنصر زمان با فشردگی و تراکم و تنگنای بیسابقهای روبروست. در چنین وضعیتهایی حتی از دست دادن یک روز و یک ساعت نیز جبرانناپذیر است.