Репост из: حسن معین - جامعه شناسی وجودی
زبان ملّی و برنامۀ آموزش زبانهای محلی
سید جواد طباطبایی - ۱۴ آذر ۱۳۹۵
ص ۴ از ۶
حبیب یغمایی مضمون یکی از گفتگوهایی را که با محمدعلی فروغی داشته است چنین نقل میکند : فروغی «وقتی دیگر ضمن بحث از "ملّیت" فرمود که آتاترک به من گفت : "شما ایرانیها قدرِ ملّیت خود را نمیشناسید و معنی آن را نمیفهمید، و نمیدانید که ریشه داشتن، و حق آب و گِل داشتن در قسمتی از زمین چه نعمتی عظیم است. و ملیت وقتی مصداق پیدا میکند که آن ملّت را بزرگان ادب و حکمت و سیاست، و در معارف و تمدن بشری سابقه مُمتد باشد. شما قدر و قیمت بزرگان خود را نمیشناسید و عظمت شاهنامه را درنمییابید که این کتاب سند مالکیت و ملّیت و ورقۀ هویت شماست. و من ناگزیرم برای ملّت ترک چنین سوابقی دست و پا کنم".»[۱]
آتاترک، پیش از آنکه به آتا«تورک» تبدیل شود، میدانست که ترکان، برای اینکه بتوانند ملّت شوند، باید زبان و فرهنگ «ملّی» داشته باشند و البته زیرکتر آن بود که نداند که ایرانیان از دیرباز زبان و فرهنگ داشتهاند. از اینرو، آتاترک ناچار بود، برای ایجاد ملّتی نو، «سوابقی دست و پا کند»، یعنی پیوند زبان ترکان را با زبان و فرهنگ ایران قطع کند. زبان ترکی جدید، در جمهوری ترکیه، با گسستی آغاز میشود که آگاهانه از بخش مهمی از فرهنگ ایران ایجاد شده است. بنیادگذار جمهوری ترکیه میدانست که تا زمانی پیوندهای میان زبان فارسی و ترکی برقرار باشد، شاهنامه بر مثنوی «قوتا دقو بیلیقِ» قیرقیزستانی چیره خواهد شد. البته، از این نکته نیز آگاه بود که با شعر قیرقیزستانی، کتیبۀ مغولستانی و حماسۀ قزاقستانی نیز نمیتوان برای ملّتی که سابقهای ندارد، «سوابقی دست و پا کرد». اصطلاحات در زبان ترکی عثمانی با چنین هدفی صورت گرفت و بدیهی است که به تدریج ادب ترکی جدید خود «سابقهای» ادبی برای ملّت ترک ایجاد کرد، اما با این سابقۀ چند ده ساله «دست و پا کردن سوابقی» برای ملّتی که خود را برحسب تعریف اروپایی میداند ممکن نبود. از اینرو، ترکان، به رغم گسستی که از زمان آتاترک با ادب فارسی صورت گرفته بود، ناچار مثنوی فارسی جلالالدین را جانشین مثنوی ترکی «قوتا دقو بیلیقِ» قیرقیزستانی کردند تا با ربط دادن خود به سنتی فرهنگی تاریخی برای خود «دست و پا کنند».
جای شگفتی است که در زمان تدوین برنامهای آموزش زبان ترکی آذربایجانی وزارت علوم کسی نمیدانسته است که هرگز شعر قیرقیزستانی، کتیبۀ مغولستانی و حماسۀ قزاقستانی ربطی به زبانی که مردم آذربایجان به آن سخن میگویند نداشته است. وزارت علوم نمیتواند در بیخبری از اعتراف آتاترک بر فقدان «نعمت عظیم حق آب و گِل داشتن در قسمتی از زمین» و تأکید بر «عظمت شاهنامه به عنوان سند مالکیت و ملّیت و ورقۀ هویت» ما ایرانیان برنامهای تورک سازی ایرانیان بنویسد! در حالیکه اقدام آتاترک در گسستن پیوندهای زبانی ترکان با فرهنگ ایرانی ناظر بر ایجاد دولت ملّی بود، معنای اقدام وزارت علوم و دولت ایران جز این نمیتواند باشد که، دانسته یا ندانسته، با چنین برنامۀ نسنجیدهای، پیوندهای گروههای بزرگی از مردم ایران را از ملّت قطع میکند. کسی –– یا کسانی –– که چنین برنامهای را نوشتهاند، آگاهانه و موذیانه، راهی دنبال کردهاند که نتیجۀ آن جز در خلاف جهت اقدام آتاترک در ترکیه نمیتواند باشد. اینان کوشش کردهاند گروههای بزرگی از مردم ایران را از پیکر ملّت ایران جدا کنند تا راه تجزیۀ کشور هموارتر شود. آنچه از این برنامه، که هدف عمدۀ آن بازگرداندن مردم آذربایجان، که به تازگی به «تورکان آزربایجان» تغییر نام دادهاند،[۲] به بهانۀ بازگشت به خویشتن «تورکان» با برنامهای سراسر جعلی و بیگانه از ایرانیان، حاصل خواهد شد جز تیشه زدن به ریشۀ کشور و ملّت آن نیست؟ نویسنده –– یا نویسندگانِ –– «با چراغ آمده» به چیزی علم داشتهاند که وزارت علوم و کسانی در دولت «تدبیر و امید» نمیدانستهاند و آن اینکه زبان جنگافزاری بس دهشتناک است و میتوان آن را علیه وحدت ملّی ایران به کار گرفت و انصاف باید داد که بسیار خوب به کار گرفتهاند و در دستگاه عریض و طویل وزارت علوم و فناوری کسی خبردار نشده است که چه خمپارهای به دست آنان داده شده است تا در پای خود شلّیک کنند.
سید جواد طباطبایی - ۱۴ آذر ۱۳۹۵
ص ۴ از ۶
حبیب یغمایی مضمون یکی از گفتگوهایی را که با محمدعلی فروغی داشته است چنین نقل میکند : فروغی «وقتی دیگر ضمن بحث از "ملّیت" فرمود که آتاترک به من گفت : "شما ایرانیها قدرِ ملّیت خود را نمیشناسید و معنی آن را نمیفهمید، و نمیدانید که ریشه داشتن، و حق آب و گِل داشتن در قسمتی از زمین چه نعمتی عظیم است. و ملیت وقتی مصداق پیدا میکند که آن ملّت را بزرگان ادب و حکمت و سیاست، و در معارف و تمدن بشری سابقه مُمتد باشد. شما قدر و قیمت بزرگان خود را نمیشناسید و عظمت شاهنامه را درنمییابید که این کتاب سند مالکیت و ملّیت و ورقۀ هویت شماست. و من ناگزیرم برای ملّت ترک چنین سوابقی دست و پا کنم".»[۱]
آتاترک، پیش از آنکه به آتا«تورک» تبدیل شود، میدانست که ترکان، برای اینکه بتوانند ملّت شوند، باید زبان و فرهنگ «ملّی» داشته باشند و البته زیرکتر آن بود که نداند که ایرانیان از دیرباز زبان و فرهنگ داشتهاند. از اینرو، آتاترک ناچار بود، برای ایجاد ملّتی نو، «سوابقی دست و پا کند»، یعنی پیوند زبان ترکان را با زبان و فرهنگ ایران قطع کند. زبان ترکی جدید، در جمهوری ترکیه، با گسستی آغاز میشود که آگاهانه از بخش مهمی از فرهنگ ایران ایجاد شده است. بنیادگذار جمهوری ترکیه میدانست که تا زمانی پیوندهای میان زبان فارسی و ترکی برقرار باشد، شاهنامه بر مثنوی «قوتا دقو بیلیقِ» قیرقیزستانی چیره خواهد شد. البته، از این نکته نیز آگاه بود که با شعر قیرقیزستانی، کتیبۀ مغولستانی و حماسۀ قزاقستانی نیز نمیتوان برای ملّتی که سابقهای ندارد، «سوابقی دست و پا کرد». اصطلاحات در زبان ترکی عثمانی با چنین هدفی صورت گرفت و بدیهی است که به تدریج ادب ترکی جدید خود «سابقهای» ادبی برای ملّت ترک ایجاد کرد، اما با این سابقۀ چند ده ساله «دست و پا کردن سوابقی» برای ملّتی که خود را برحسب تعریف اروپایی میداند ممکن نبود. از اینرو، ترکان، به رغم گسستی که از زمان آتاترک با ادب فارسی صورت گرفته بود، ناچار مثنوی فارسی جلالالدین را جانشین مثنوی ترکی «قوتا دقو بیلیقِ» قیرقیزستانی کردند تا با ربط دادن خود به سنتی فرهنگی تاریخی برای خود «دست و پا کنند».
جای شگفتی است که در زمان تدوین برنامهای آموزش زبان ترکی آذربایجانی وزارت علوم کسی نمیدانسته است که هرگز شعر قیرقیزستانی، کتیبۀ مغولستانی و حماسۀ قزاقستانی ربطی به زبانی که مردم آذربایجان به آن سخن میگویند نداشته است. وزارت علوم نمیتواند در بیخبری از اعتراف آتاترک بر فقدان «نعمت عظیم حق آب و گِل داشتن در قسمتی از زمین» و تأکید بر «عظمت شاهنامه به عنوان سند مالکیت و ملّیت و ورقۀ هویت» ما ایرانیان برنامهای تورک سازی ایرانیان بنویسد! در حالیکه اقدام آتاترک در گسستن پیوندهای زبانی ترکان با فرهنگ ایرانی ناظر بر ایجاد دولت ملّی بود، معنای اقدام وزارت علوم و دولت ایران جز این نمیتواند باشد که، دانسته یا ندانسته، با چنین برنامۀ نسنجیدهای، پیوندهای گروههای بزرگی از مردم ایران را از ملّت قطع میکند. کسی –– یا کسانی –– که چنین برنامهای را نوشتهاند، آگاهانه و موذیانه، راهی دنبال کردهاند که نتیجۀ آن جز در خلاف جهت اقدام آتاترک در ترکیه نمیتواند باشد. اینان کوشش کردهاند گروههای بزرگی از مردم ایران را از پیکر ملّت ایران جدا کنند تا راه تجزیۀ کشور هموارتر شود. آنچه از این برنامه، که هدف عمدۀ آن بازگرداندن مردم آذربایجان، که به تازگی به «تورکان آزربایجان» تغییر نام دادهاند،[۲] به بهانۀ بازگشت به خویشتن «تورکان» با برنامهای سراسر جعلی و بیگانه از ایرانیان، حاصل خواهد شد جز تیشه زدن به ریشۀ کشور و ملّت آن نیست؟ نویسنده –– یا نویسندگانِ –– «با چراغ آمده» به چیزی علم داشتهاند که وزارت علوم و کسانی در دولت «تدبیر و امید» نمیدانستهاند و آن اینکه زبان جنگافزاری بس دهشتناک است و میتوان آن را علیه وحدت ملّی ایران به کار گرفت و انصاف باید داد که بسیار خوب به کار گرفتهاند و در دستگاه عریض و طویل وزارت علوم و فناوری کسی خبردار نشده است که چه خمپارهای به دست آنان داده شده است تا در پای خود شلّیک کنند.