Репост из: دنج(🌱حسین طبرزدی🌱)
درونم میریزد...
و من بر فرازش می ایستم...
...
که انگار فاتح خویشم...
و نه انگار که بر تکه تکه ی خود، ایستادم...
بر آرزوهایی که برگِ زردِ پاییز را مانند
و نه انگار بر خرده شیشه های غرورم...
..
من سرمستِ برباد رفته ی خویشم
ح.ط
آذر۹۶
و من بر فرازش می ایستم...
...
که انگار فاتح خویشم...
و نه انگار که بر تکه تکه ی خود، ایستادم...
بر آرزوهایی که برگِ زردِ پاییز را مانند
و نه انگار بر خرده شیشه های غرورم...
..
من سرمستِ برباد رفته ی خویشم
ح.ط
آذر۹۶