من تا مدتها و حتی گاهی همین الان واسه تفریح کردن عذاب وجدان میگرفتم، که چرا به جاش یه کار مفید نکردم، که چرا پولش رو سیو نکردم، که چرا زمانم رو دارم هدر میدم و به جاش تلاش نمیکنم. ولی واقعیت اینه من سالهای ساله که فقط درس خوندم، کشیک دادم، سر کار رفتم، مقاله نوشتم و تمام تایمم صرف اینها شده بود. نه مهمونی و پارتی، نه سفر و تور، نه کلاس غیر علمی، نه خرید و ادابازی. و الان به سنی رسیدم که واسه خیلی چیزها انگار داره دیر میشه. دلم میخواست بیشتر تجربه کرده بودم، بیشتر خوش گذرونده بودم و حالا دیگه لازم میدونم کنار اون تلاش و کار کردنها یه تایم و هزینهای رو صرف خوش گذشتن و زندگی کردن کنم.