گاهگفت، آموزش درست‌خوانی شعر و نثر کهن


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Образование


گفتارِ گاه و بیگاه من
در خلوتم
و
در درست‌خوانی شعر کهن
ارسال پیام:
@Saayeash

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Образование
Статистика
Фильтр публикаций


#خلوت_بیغولگی
#اتود_آواز

گزیده‌ی ترجیع‌بندِ #وحشی_بافقی

🔅ما گوشه‌نشینان خرابات الست‌ایم
تا بوی می‌ای هست، در این میکده مست‌ایم


#خرابات

#سایه_اش
@Gaahgoft


🌳به فرهنگ باشد روان تندرست

🌳ایران سرزمینی کهن با فرهنگ باستانی است. سرزمین نیکی‌ها و مردمان نجیبی که ستایشگر داد و راستی و دوستی و نکوهشگر ظلم و دروغ و دشمنی‌اند. باید تا می توان از ایران گفت و نوشت. چرا که ظرف و محتوای توسعه کشور است. باید زبان فارسی را دوست داشت و در جهت ترویج آن از هیچ اقدامی دریغ نکرد. باید تا حد ممکن فرزندان کشور را با حافظ و سعدی، با فردوسی و مولوی و نظامی آشنا کرد. اگر ایده ایران از جمع معدودی نخبگان خارج شود و در میان مردم و سیاستگذاران شکل خودآگاهانه بگیرد معنای امنیت، مصلحت و منافع ملی شکل خواهد گرفت. حقیقت این است که امروزه ایران مورد غفلت قرار گرفته است و بدون وطن، کشور و ایراندوستی هیچ تحول مهمی رقم نمی‌خورد.

🌳فهرست زیر از کوشاترین و معتبرترین رسانه ها و نهادهای فرهنگیِ مستقل تشکیل شده است که جملگی در گستره‌یِ گسترده‌یِ تاریخ و ادبیات و فرهنگِ زرینِ ایران زمین می‌کوشند.
با پیوستن به این رسانه ها و نهادها به توسعه فرهنگی در جامعه یاری رسانیم.
                     
   🌳پـــــــایــنده ایــــــــــران🌳


🌲کتاب گویا (لذت مطالعه با چشمان بسته).

🌲زین قند پارسی
(درست بنویسیم، درست بگوییم).


🌲دکتر محمّد‌علی اسلامی‌نُدوشن

🌲مولانا و عاشقانه شمس(زهرا غریبیان لواسانی)

🌲رسانه رسمی استاد فریدون فرح اندوز
(گوینده و مجری رادیو و تلویزیون ملی ایران).


🌲رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه

🌲بهترین داستان‌های کوتاه جهان

🌲انجمن شاهنامه‌خوانی هما
(خوانش و شرح بیتهای شاهنامه).


🌲رمانهای صوتی بهار

🌲حافظ // خیام ( صوتی )

🌲خردسرای فردوسی
(آینه‌ای برای پژواک جلوه‌های دانش و فرهنگ ایران زمین).


🌲بنیاد فردوسی خراسان
(كانون شاهنامه فردوسی توس‏).


🌲سرو سایـه‌فکن
(رسانه ای برای پاسداشت زبان و ادبیات فارسی).


🌲شرح غزلیات سعدی با امیر اثنی عشری

🌲چراغداران (دایرةالمعارف بزرگ صوتی ایران، صداهای نایاب فرهنگ و ادب و هنر)

🌲حافظ‌خوانی با محمدرضاکاکائی

🌲کتابخانه متون و مطالعات زردشتی

🌲بوستان سعدی با امیر اثنی عشری

🌲شاهنامه کودک هما

🌲مأدبه‌ی ادبی، شرح کلیله و دمنه و آثار ادبی فارسی (رسانه دکتر محمّدامین احمدپور).

🌲ستیغ، خوانش اشعار حافظ و سعدی و...(رسانه سهیل قاسمی)

🌲تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیات ایران زمین

🌲شاهنامه برای کودکان
(قصه های شاهنامه و خواندن اشعار برای کودکان و نوجوانان).


🌲گاهگفـت
(دُرُست‌خوانیِ شعرِ کُهَن).


🌲کتاب گویای ژیگ

🌲سفر به ادبیات
(مرزبان‌نامه و گلستان، تک‌بیت‌های کاربردی )

🌲ملی‌گرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی

🌲تاریخ نگار (روایتی متفاوت از تاریخ ایران)

🌲کانون پژوهش‌های شاهنامه
(معرفی کتاب‌ها و مقالات و یادداشت‌ها پیرامون شاهنامه).


🌲انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا)


🌲فرهنگ یاریگری، توسعه پایدار و زیست بوم‌داری

🌲رهسپر کوچه رندان
(بررسی اندیشه حافظ).


🌲آرخش، کلبه پژوهش حماسه‌های ایرانی
(رسانه دکتر آرش اکبری مفاخر).


🌲تاریخ روایی ایران

🌲سخن و سخنوران
(سخنرانی و گفتگوهای نایاب نام آوران وطن فارسی).


🌲کتاب و حکمت

🌲تاریخ میانه

🌲زبان شناسی و فراتر از آن (درگاهی برای آموختن درباره زبان‌ها و فرهنگ‌ها).

🌲خواندن و شرح تاریخ عالم‌آرای عبّاسی (میلاد نورمحمدزاده).

🌲شرح کلیات سعدی
(تصحیح و طبع شادروان محمدعلی فروغی).




🌳کانال میهمان:


🌲کانال دکتر اصغر دادبه



🌳فـــرِّ ایــــران را می سـتایـیـم
.🌳


🌳هماهنگی جهت شرکت در تبادل



🌳@Arash_Kamangiiir


🔺«مَنْ اَشْبَهَ اَباهُ، فَما ظَلَمَ».
کسی که مانند پدرش باشد، ظلمی نکرده است.
(حَرَجی بر او نیست؛ او را ملامت مکنید).


👆این ضرب‌المثل، دستمایه‌ی توجیهِ رندانه‌ی گناهِ شاعر و فرزندِ آدم شده است:

🔅مو آن رِند‌اُم که عصیان پیشه دیرُم
     بـه دسـتـی جام و دستی شیشه دیرُم

     اگــر تــو بــیــگــنــاهــی، رو مَلَک شـو!
     مو از حـــــوّا و آدم ریـــــشـــــه دیــــرُم
#بابا_طاهر

🔅حــدیــث عــشــق اگــر گــویــی گـنـاه اسـت،
     گـــــــنـــــــاه، اوّل ز حــــــوّا بــــــود و آدم!
#سعدی

🔅جانا! به یکی گناه، از بنده مگرد!
     مــن آدمی‌اَم؛ گــنــه، نـخـسـت آدم کـرد!
#عراقی

🔅پـدرم روضـه‌ی رضـوان بـه دو گـنـدم بـفـروخـت
     ناخلف باشم اگر من به جــوی نــفــروشــم!
#حافظ


👇صورت دیگر این مثل:

🔺مَنْ شَابَهَ أبَاهُ، فَما ظَلَمَ.
(اگر کسی به سیرت پدرش رفتار کند، جای شگفتی نیست).



#یادداشتک
#یادداشت_های_حافظ
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲

@Gaahgoft


#درست_خوانی

در ستایش پیر هرات ۲ 👇

‌‌‌‌‌‌‌
نه بَر‌کشید‌ه‌ی جاه تو، پست داند* شد،
نه اوفتاده‌ی زخم تو، بر تواند خاست

اگر به بیخرَدی، حاسدی سخن گوید،
خرَد‌پژوه* شناسد که پایه‌ی تو کجاست

وگر کسی به‌ سرِ خود شکر فرو ریزد،
شگفت نیست؛ که در هر سری، دگر سوداست

بزرگوارا! مانا،* طریق و سیرت من،
نه بر مثال و طریقِ جماعتِ شعراست

ز بی‌فروغی بازار شعر، خاطر من،
از آن‌چه بود، نیفزود، وز فزوده نکاست

چو خواستار* بوَد، خاطرم سخن نارد
بدان مثال که خواننده در تواند خواست

به غربت 👇


اگر چه نرگسدان‌ها، ز سیم و زر سازند،
برای نرگس، هم* خاکِ نرگِسِستان به

به‌غربت اندر اگر سیم و زر فراوان است،
هنوز هم وطن خویش و بیت احزان به

غم روزگار 👇


دردا و دریغا که چنین در هوسی،
کردیم تن عزیز، خس بَهرِ خسی*

زَهرِ غم روزگار خوردیم بسی
از دست دل خویش، نه از دست کسی

#ازرقی هروی

#واژگان
*پست داند شد:
می‌تواند خوار و زبون شود
﴿دانستن: (کاربرد کهن) توانستن﴾

*خِرَدپژوه: جویای خرد
*مانا: همانا؛ گویی
*خواستار: خواهان، علاقه‌مند

*هم: (در مقایسه و برتری دادن) باز هم

*خس: حقیر
*خس: انسان فرومایه

#آموزشی
#وزن
۳۰ فروردین ۱۴۰۱
@Gaahgoft


Репост из: ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)
روزگاری ست که این قصه دگر تکراری است
درد در خانه ی ما ماضی استمراری است

غم چو ابری ست کشیده تن خود بر سر شهر
شادی ای هست اگر، شادی خود اظهاری است

مدّعی نسخه ی مَرهم به کفِ عالَم داد
این طبیبی که خودش منشاء صد بیماری ست

ای خوش آن عهد که در سفره ی مردم، نان بود
رنج، دیری ست که در سفره ی ما اجباری است

خواب، زَهری ست که در کاسه ی ما می ریزند
هان مخُسپید که درمانِ همه بیداری ست

" ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم"
آنچه داریم از این قوم فقط بیزاری ست

🍂⚫️🕊

🖌 مصطفی کاظمی ازغدی
📗 اُردی به عشق
📚نشر بیژن یورد، ۱۴۰۰ ،صص ۴۹ و ۵۰


#درست_خوانی
بیت‌هایی از سه شاعر قرن پنجم

#مسعود_سعد سلمان👇
وصف کتاب


ای کتاب مبارک میمون
ای دل‌افروز دلکش دلخواه

کاغذ و حِبرِ* تو به حسن و به زیب،
همچو روی سپید و زلف سیاه

در تو بینیم نعت قدّ چو سرو
وز تو یابیم وصف روی چو ماه

تو کنی مدح چشم‌های دُِژَم*
تو کنی وصف زلف‌های سیاه

#ازرقی هِرَوی 👇
در ستایش پیر هرات


برون ز راه تو، هر راه کاندر آفاق است،
غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست

[سخن تو]
به‌گاه تنگدلی، غمگسار پیران است
گه فراخ‌رَوی*، باز مانع بُرناست

فروغ رای تو، از نور، جَِرم* خورشید است
خیال همّت تو، تاج تارک جوزاست

#قطران_تبریزی👇
در زلزله‌ی تبریز


نبود شهر در آفاق، خوش‌تر از تبریز
به ایمِنیّ و به مال و به نیکُویّ و جمال

خدا به مردم تبریز برفکند فنا
فلک به نعمت تبریز برگماشت زوال

کسی که رَسته شد، از مویه گشته بود چو مو
کسی که جَسته شد، از ناله گشته بود چو نال*

همی به‌دیده بدیدم چو روز رستاخیز
ز پیش، رایت مهدیّ و فتنه‌ی دجال

#واژگان
*حِبر: سیاهی؛ دوات
*دُِژَم: غمگین؛ خشمگین؛ سرمست، مخمور

*فراخ‌رَُوی: زیاده‌روی
*جَرم: مُعرّبِ گرم

*اَطلال: ویرانه‌ها
*نال: نی

#آموزشی
فروردین ۱۴۰۱
@Gaahgoft


'https://t.me/Gaahgoft/2062👈👈👈' rel='nofollow'>https://t.me/Gaahgoft/2062👈👈👈

سپاس از بانو #مریم_فقیهی_کیا
که در خوانش ابیات، پژوهنده‌ای کوشا، دقیق و گیرا هستند.

بنده هم، نکات زیادی از ایشان آموختم.
برای نمونه، فهم بسیاری از واژگان و ترکیبات و اصطلاحات را به لهجه‌های خراسانی نسل‌های گذشته ارجاع میدادند؛ لهجه‌هایی که تا امروز، نگاهدار و نگاهبان فرهنگ کهن هستند.

آرزوی بهروزی و بالندگیِ روز افزون برای ایشان

#پیغام_آشنا
#گنج_وحدت

#درست_خوانی
#شیوا_خوانی
#آموزشی

@Gaahgoft


Репост из: مجمع ِ پریشانی
4_گنج_وحدت_گزیده_ترجیع_بند_و_ترکیب_بند.pdf
11.9Мб
گنج وحدت
گزیده‌ی ترجیع‌بند و ترکیب‌بند شعر پارسی
از آغاز تا امروز
نوشته‌: سید احمد بهشتی شیرازی
مقدمه: حسین الهی قمشه‌ای


Репост из: حافظ و من
سال ۱۴۰۰ بود، از آن سالهایی که داشتم پوست می‌انداختم. شلوغ، گرفتار، خسته، عصبی و برای اولین‌بار در عمرم روزهایی را تجربه می‌کردم که نمی‌دانستم چه کاری باید انجام بدهم‌. با واقعیت‌هایی مواجه شدم که از توانم خارج بود و تحمل ثانیه به ثانیه‌ش عذابم می‌داد. یک ماراتون نفسگیر و طولانی، یک مسابقه‌ی تمام‌نشدنی بین اندوه، گرفتاری، فقدان، بیماری و اعصاب‌خوردی.

خاطرتان باشد آن‌ سالها به خاطر کورونا، مدارس آنلاین بود و من دو فرزند داشتم که مسئولیت آموزش آنها روی دوشم سنگینی می‌کرد و زندگی‌ام ریتم خودش را از دست داده بود. پاییز و زمستان آن سال را یادم هست که تنها زمان خالی‌ام ساعت چهار تا شش عصر بود که کلاس‌ها تمام می‌شد و هرکس به گوشه‌ای می‌خزید و سر در گریبان فرو می‌برد.

روزگار گاهی اوقات خیلی سخت می‌گیرد به آدم، در حدی که سختکوشی هم جوابگوی آن همه فشار نیست و کم می‌آوری. من هم کم آورده بودم. خسته و فرسوده بودم. در دلم شوق پرواز داشتم اما بالهایم بسته بود. در آستانه‌ی ۴۰سالگی بودم، باید کاری می‌کردم تا پایان خوبی برای این سال سخت و پایان نیمه‌ی اول عمرم رقم بزنم و نیمه‌ی دوم عمرم را با اراده و تلاش آغاز کنم. کارهایی هم کردم که مهم‌ترین آنها استفاده از همان زمان خالی چهار تا شش عصر بود.

با همراهی آقای حمید صدر شروع کردیم به خواندن کتاب گنج وحدت. از اسفند ۱۴۰۰ شروع کردیم و تمام سال ۱۴۰۱ را مشغول بودیم و بالغ بر صد جلسه‌ی دو ساعته وقت صرف کردیم تا کتاب به پایان رسید. از این کتاب و آموزش‌های آقای صدر بسیار آموختم، اولین کتاب هزار صفحه‌ای عمرم را خواندم و واقعا درک بهتری از شعر و ادبیات پیدا کردم.

گنج وحدت
گزیده‌ی ترجیع‌بند و ترکیب‌بند شعر پارسی
از آغاز تا امروز
نوشته‌: سید احمد بهشتی شیرازی
مقدمه: حسین الهی قمشه‌ای

برای شرکت در دوره‌های شیواخوانی آقای صدر به این آدرس مراجعه کنید.

#مریم_فقیهی_کیا
#خاطره
#معرفی_کتاب
#گنج_وحدت


@OnlineHafez | حافظ و من 🍃

.

فایل pdf 👇


Matthew 7

15 “Watch out for false prophets. They come to you in sheep’s clothing, but inwardly they are ferocious wolves.

16 By their fruit you will recognize them. Do people pick grapes from thornbushes, or figs from thistles?...

انجیل به روایت مَتّی
فصل ۷ آیات ۲۰-۱۵


«از پیامبرانِ دروغین برحذر باشید.
آنان که در پوستینِ میشِ بی‌آزار نزد شما می‌آیند؛ امّا در باطن، گرگانِ درّنده‌اند.
آن‌ها را، از میوه‌هاشان یعنی شیوه‌ی اعمالشان خواهید شناخت.
آیا انگور را از خار و انجیر را از خس می‌چینند؟
درخت خوب، میوه‌ی خوب می‌دهد و درخت بد، میوه‌ی بد.
نمی‌تواند درخت خوب، میوه‌ی بد آورَد؛ و نه درخت بد، میوه‌ی نیکو آورَد.
و هر درختی که میوه‌ی نیکو نیاورَد، بریده و در آتش افکنده شود.
آری! از ثمراتشان، ایشان را خواهید شناخت...
»



▪️آه در باغِ بی درختیِ ما،
این تبر را به جای گل که نشاند؟!

چه تبر؟! اژدهایی از دوزخ
که به هر سو دوید و ریشه دواند

بشنو از من که: این سِتَروَنِ شوم،
تا ابد بی بهار خواهد ماند

هیچ گُل از بَر‌اَش نخواهد رُست
هیچ بلبل بر او نخواهد خواند


#هوشنگ_ابتهاج
(ه.ا.سایه)

#ایران_زمین
#ترجمه
@Gaahgoft


🏴زاغـکـی، شـامگـهـی دعـویِ طـاووسـی کـرد
      صبحدم، فاش شد این راز ز رفتــاری چند

      دیـو را گـر نـشنـاسیم ز دیدار نخست،
      وای بـــر مـــا سپسِ صحـبت و دیـداری چـنـد

      چـه کـنـی پــرسشِ تاریخِ حوادث، پروین؟!
      ورقـی چـنـد سـیَـه گـشـته ز کـرداری چـنـد
#پروین اعتصامی


#ایران_زمین
@Gaahgoft


#پیغام_آشنا

#زهرا_ذوالقدر

برای #آکسان_گذاری روی واژه‌ی «شُد»
و فهم بهتر و دقیقتر، و همچنین برای #درست_خوانی این بیت، اشکال داشتم:

«آن شد که بارِ منتِ مَلّاح بردمی
گوهر چو دست داد، به دریا چه حاجت است»

#حافظ
غزل_۳۳، بیت_۷ از چاپ #قزوینی و #غنی

استاد، برای تفهیم بیشتر، از شاهد مثال استفاده کردند (از ابیات  و شعرای مختلف).

«برای نمونه»👇👇

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
حافظ

ما عیب کس به مستی و رندی نمی‌کنیم
لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم

آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین
خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم
حافظ

وقت است به دندان لب مقصود گزیدن
آن شد که به حسرت سر انگشت گزیدیم
#سعدی

آن شد که غمگسار غم ما تو بوده‌ای
امروز نیست جز غم تو غمگسار ما
#انوری

و با تمرین، به فهم درست این بخش از اکسان گذاری رسیدم.

و همین بیت زیبا:
«وقت است به دندان لب مقصود گزیدن
آن شد که به حسرت سر انگشت گزیدیم»

، بهانه‌ای شد برای خوانش و تمرین قصیده‌ی زیبای ۳۹ از  مواعظ و قصاید #سعدی :

https://ganjoor.net/AudioClip/?a=27960

https://ganjoor.net/saadi/mavaez/ghasides/sh39

آدینه، ۱۶ شهریور ۱۴۰۳


#آوای_هنرجو 👆👆

@Gaahgoft


▪️بغضِ شب در گلوی تلخِ من است
     هق‌هقی غمگسار باید و نیست

     زخم‌اَم از کُهنِگی پلاسیده‌ست
     التیامی به‌کار باید و نیست


▪️بیش از این، بی‌ همدمی در خانه* نتوانم نشست
     بر امید گنج، در ویرانه نتوانم نشست

     در ازل، چون با می و میخانه پیمان بسته‌ام،
     تا ابد، بی باده و پیمانه نتوانم نشست

     در چنین دامی که نتوان داشت اومید خلاص،
     روز و شب در آرزوی دانه نتوانم نشست

     من که در زنجیرا‌َم از سودای زلف دلبران،
     بی پریرویی، چنین دیوانه نتوانم نشست

     آتشِ عشق‌اَش، دل‌اَم را زنده می‌دارد چو شمع
     ورنه زین‌سان مرده‌دل در خانه نتوانم نشست

     یک #نفس بی‌اشک می‌خواهم که بنشینم ولیک
     در میانِ بحر، بی دُردانه نتوانم نشست

#واژگان

*خانه:
۱.کاشانه
🔅حالیا «خانه‌براندازِ» دل و دینِ من است
     تا در آغوشِ که می‌خسبد و همخانه‌ی کیست

۲.اتاق
🔅آتشی بود در این «خانه» که کاشانه بسوخت

#حافظ

دو بیتِ پیشـخوان از #شیون_فومنی
غزل از #خواجوی_کرمانی

#خلوت_بیغولگی
#سایه_اش
اردیبهشت ۹۶
@Gaahgoft


#باد_استغنا  (بخش دوم)

⚡️به هوش باش که هنگام «باد استغنا»
       هزار خرمن طاعت به نیم‌‌جو ننهند
#حافظ

شاهد‌مثال‌های دیگر:

🔅ببین چندین هزاران سال کِـابلیس،
     نبودش کار جز تسبیح و تقدیس،

     همه «طاعاتِ» او «بر هم نهادند» (خرمن کردند)
     ز «استغنا»ی خود، بر «باد» دادند

     به «استغنا» اگر فرمان درآید،
     همه امّیدِ معصومان* سرآید

     تو می‌خواهی به تسبیح و نمازی
     که خشنود آید* از تو بی‌نیازی؟!

     نماز‌اَت توشه‌ی راهِ دراز است
     ولی او از نماز‌اَت بی‌نیاز است
اَسرارنامه، #عطار

#واژگان
*معصومان: بازداشته‌شدگان از گناه، بی‌گناهان؛ (این‌جا) فرشتگان، کرّوبیان

*خشنود آید: خشنود شود


🔹 شبی شمعی پیش او نهاده بودند. بادی درآمد و شمع را بنشاند*.
      یحیی در گریستن آمد.
      گفتند: چرا می‌گریی؟ هم این ساعت* باز گیریم*.
      گفت: از این نمی‌گریَم.
      از آن می‌گریَم که شمع‌های ایمان و چراغ‌های توحید در سینه‌های ما افروخته‌اند.
می‌ترسم که «نباید* که از مَهَبِّ* بی‌نیازی، بادی درآید» هم‌چون‌این و آن‌همه را فرونشاند.

تذکرة الاولیاء، ذکر یحیی معاذِ رازی، عطار

*نشاندن: خاموش کردن، فرونشاندن
*ساعت: دم، لحظه

*گرفتن: مشتعل ساختن
*نباید که: مبادا که
*مَهَبّ: جای هُبوب یعنی وزیدن باد، وزشگاه

🔅سوخت «برقِ بی‌نیازی» «خرمن» افلاک را
     زیر پای خویش، آن معشوقِ بی‌پروا ندید
#صائب تبریزی

🔹... فریشتگان را فرمودند که آدم را سجود کنید!
      سِرّ‌اَش آن است که فریشتگان، به چشمِ تعظیم* در آن عبادتِ بی‌فَترتِ* خود می‌نِگَرِستند؛ و تسبیح و تقدیسِ خویش را وزنی تمام می‌نهادند. و لِِهذا، قالوا: «وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِک وَ نُقَدِّسُ لَک».
جلالِ احدیّت و جنابِ جبروتِ عزّت، «استغناءِ» لَم یَزَل با ایشان نمود از «طاعتِ» همه مطیعان و عبادتِ همه آسمانیان.
      گفت: «رَوید و آدم را سجود کنید و آن سجودِ خود را به حضرتِ عزّتِ ما «وزنی منهید!»....

تفسیر کشف الاسرار، رشیدالدین #میبدی
متن، به نقل از:
عرفان و رندی در شعر حافظ، #داریوش_آشوری

*تعظیم: بزرگ‌ داشتن
به‌چشمِ تعظیم نگریستن، کنایه از احترام گذاشتن و بزرگ داشتن است.
*بی‌فَترت: بی‌سستی، بدونِ ضعف و کاستی


⚡️به هوش باش که هنگام «باد استغنا»
       هزار «خرمن طاعت» به نیم‌جو ننهند

#استغنا

مرداد ۹۷
#یادداشت_های_حافظ
#سایه_اش
@Gaahgoft


#استغنا
#باد_استغنا   (بخش یکم)

⚡️به هوش باش که هنگامِ «باد استغنا»
      هزار خرمنِ طاعت به نیم‌جو ننهند
#حافظ

در دیوان حافظ، هر واژه، هویّتی دارد.

در این میان، «استغنا» همه جا از صفات معشوق و بلندمرتبگانِ درگاه عشق است؛ و «باد استغنا» و برق استغنا که خرمنِ «بود» را به دمی نابود می‌کند، و پیشتر در آثار عطار، در اشاره به جلال و جبروت و بی‌نیازیِ مطلق و خوف‌انگیزِ حضرت سیمرغ به‌کار رفته بود، عیناً در این بیتِ خواجه تکرار می‌شود.

🔅خواستم تا پیشِ جانان، پیشکش، جان آوَرَم
      پیشدستی کرد عشق و جان‌اَم اندر بر بسوخت

      نیست از خشک و تر‌اَم در دست جز خاکستری
      کـآتشِ غیرت درآمد خشک‌و‌تر یکسر بسوخت

      دادم آن خاکستر آخر بر سر کوی‌اَش به باد
      «برقِ استغنا» بجَست از غیب و خاکستر بسوخت
#عطار

بیت حافظ، اشاره به ابیاتی از «منطق‌الطّیرِ» عطار و  تفسیر عرفانیِ «کشف الاسرار» از رشیدالدین مِیبُدی است:

🔅راه می‌دیدند پایان ناپدید
      درد می‌دیدند درمان ناپدید

     «باد استغنا» چنان جَستی درو
      کـآسمان را پشت بشکستی درو

در این مقامِ دهشتناک، مرغان از هدهد شکوه می‌کنند که:

چون تو جویایی و ما، جویانِ راست*،
در میانِ ما، تفاوت از چه خاست؟!

چه گنه آمد ز جسم و جانِ ما؟! (که)
قِسمِ* تو صافیّ* و دُردی آنِ ما (ست)

#واژگان
*جویانِ راست: جویندگانِ راستین
*قِسم: بهره، نصیب
*صافی: (این‌جا) میِ صاف و بدونِ دُرد

و هدهد، «نظر و عنایتِ» سلیمان را سببِ بَر شدن خود می‌داند؛ و مرغانِ سالک را اِنذار می‌دهد که اگر چه طاعت، بایِست است، اما
عنایتِ حضرت، به طاعت نیست؛ پس طاعتِ خود را بها منهید؛ که او از بندگی شما، مستغنی و بی‌نیاز است.

🔅 ...گفت: ای سائل! سلیمان را همی
      چشم افتاده‌ست بر ما یک دمی

      کِی به «طاعت» این به دست ‌آرد کسی؟!
      زانک کرد ابلیس این «طاعت» بسی

      تو مکن در یک نفس «طاعت» رها
      پس، منه «طاعت» چو کردی، بر بها
( اما بهایی و ارزشی به طاعت و عبادتِ خود مگذار).

عطار در بیانِ وادیِ استغنا هم از تصویرِ سخت‌بادِ صَرصَر بهره می‌گیرد:

🔅بعد از این، وادیِّ «استغنا» بوَد
     نه درو دعویّ و نه معنا بوَد

     می‌جهد از «بی‌نیازی»، «صرصری»
     می‌زند بر هم به یک دم کشوری

     هست موری را هم، این‌جا ای عجب،
     هر نفس، صد پیل، اجری بی‌سبب

بیت آخر، یادآور این بیت حافظ است که:

🔅بیار باده که در بارگاه استغنا،
     چه پاسبان و چه سلطان؛ چه هوشیار و چه مست

و  مَخلَصِ کلام در بخش اول، از تفسیر «کشف الاسرار #میبدی» باشد.
( در اهمیت این کتاب، نگاه کنید به: عرفان و رندی در شعر حافظ، داریوش آشوری).

همه‌ی اَعِزّه‌ی* طریقت را، از خوفِ این مقام، دل و جگر بسوخت.
      بسا «خرمن‌هاى طاعت» که به «باد» بر داده.
       بسا جگرهاى صدّیقان که در گردشِ آسیاى قضا ذرّه ذرّه گردانیده...

#واژگان
*اَعِزّه: (ج عزیز) بزرگان، ارجمندان، گرانمایگان


⚡️به هوش باش که هنگام «باد استغنا»
      هزار «خرمن طاعت» به نیم جو ننهند


۳۰ تیر ۹۷
#سایه_اش
#یادداشت_های_حافظ  👇👇👇

@Gaahgoft


Dear Gaahgoft Member,
Your reactions here matter for the post sender.
🌹

Emojis, comments & shares are more than welcome.🙏
They help us to reach the best possible outcome.

Thanks in Advance!🌺

Your Sincere Host
Saaye'ash

#interaction
#هم_کنش
@Gaahgoft


#گوی_بردن
یا
#گوی_زدن

#اختلاف_چاپ_ها

🔅ای جوانِ سروقد! «گویی بِبَر»
(چاپ #قزوینی)

🔅ای جوانِ سروقد! «گویی بِزَن»
(چاپ #انجوی)
      پیش از آن کز قامت‌اَت چوگان کنند
#حافظ

👈 «گوی بردن»، در مقامِ مقایسه و برتری دادنِ یکی بر دیگری آورده می‌شود؛ و معمولا اولا به حرف اضافه نیازمند است؛ و ثانیا با یای وحده ( به صورتِ گویی) به کار نمی‌رود؛ یعنی وجهِ مشابهت و برتری، در ترکیبِ اضافیِ تشبیهی (گویِ + وجه شَبَه) ذکر می‌شود. مانند:

🔅«گوی خوبی بردی از» خوبانِ خَلُّخ؛ شاد باش!
      جامِ کیخسرو طلب! ک‌َافراسیاب انداختی
حافظ

🔅«گوی خوبی که بَرَد از» تو که خورشید آن‌جا،
      نه سواری‌ست که در دست، عنانی دارد
حافظ

🔅حافظ «بِبَر تو گویِ فصاحت» که مدّعی،
(حافظ تو گوی فصاحت را «از» مدعی ببر؛ زیرا که مدعی، ...)
(حذفِ متمِّم به قرینه‌ی لفظی)
      هیچ‌اَش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت

👈اما در بیت مورد بحث، سخن از «غنیمت شمردن وقت» است در آن زمان که اسباب، مهیاست؛ و  تنها، جنبشی (گویی زدن) لازم است؛ مانند «جوانی» که اسبابِ تَنَعُّم است و  زمانی دیگر، از دست خواهد رفت.

🔅عشق و شباب و رندی مجموعه‌ی مراد است
      چون جمع شد معانی، «گوی بیان توان زد»
حافظ

🔅 شهسوارا! چون به میدان آمدی، «گویی بزن»
حافظ

🔅چوگانِ حکم در کف و «گویی نمی‌زنی»
      بازِ ظفر به دست و شکاری نمی‌کنی
حافظ

🔅فراغِ دل‌اَت هست و نیرویِ تن
     چو میدان فراخ است، «گویی بزن»
#سعدی

پس
🔸متنِ انجوی درست است:

🔅ای جوانِ سروقد! «گویی بزن»
      پیش از آن کز قامت‌اَت چوگان کنند

۱۷ تیر ۱۳۹۷

«گوی زدن» در واژه یاب

#یادداشت_های_حافظ
#سایه_اش
@Gaahgoft


Репост из: کتابخانه‌ احمدی شیراز
«۲۵% تخفیف طرح حضوری و مجازی» فعال شد.

۱۳ بهمن تا ۲۱ بهمن

خیابان طالقانی
کتابخانه احمدی شیراز


سفارش:

واتساپ، پیامک، تماس
۰۹۱۷۳۱۷۱۴۵۰

پیامک، تماس، ایمو
۰۹۱۷۳۹۰۹۳۶۴

تلگرام
@laysafeddar110


#خرافات

🔸خرافات، در روزگار ما، بیشتر، به موهوم‌پرستی، و اعتقاداتِ ناشی از نادانی، ترس از ناشناخته‌ها، اعتقاد به جادو و مانندِ آن گفته می‌شود.

👈 ولی در متون کهن، بیشتر به معنیِ «پریشان‌گویی» یا «سخنانِ پریشان و نامربوط، و بعضا خوشایند» به کار رفته است.

🔅دل، در غـمِ عشق‌اَش به خرافات درافتاد
      جـان، بـا لـبِ لـعـل‌اَش بـه‌ مُراعـات درآمـد
#خواجوی_کرمانی

👈 به همین سبب، در ابیات، متناظراتِ واژگانیِ واژه‌ی خرافات، بیشتر، از دایره‌ی واژگانِ مربوط به سخن‌اند.

🔅زبــان دربــنــد دیــگــر زیــن خــرافــات!
      بـجـنـب از جـا! کـه فِـی‌الـتّاخیرِ آفــات
یوسف و زلیخا، #جامی

🔅بـه مـستی، جـمـلـه رنـدان، در خرابـات،
      هـمـی گـویـنــد بـیـهـوده خـــرافـــات
منسوب به #عطار

🔅خـیـز تـا خـرقـه‌ی صـوفـی به خرابات بریم
      شـطـح* و طـامـات* به بازارِ خرافات بریم
#حافظ

*شطح: سخن‌های به‌ظاهر کفرآمیزی که عارف، از شدّتِ وجد و حال بر زبان می‌رانَد.
*طامات: کفرگویی؛ اقوال پراکنده؛ اوراد و کرامات سالکان

🔹و #هنر بزرگتر، امیر ابوالعباس را، آن بود که زبانِ او بسته بود از دشنام و فحش و خرافات.
تاریخ #بیهقی

#واژگان
#یادداشت_های_حافظ
#یادداشتک

آبان ۱۳۹۹
@Gaahgoft


#خوانش_متن
#درست_خوانی

گفت‌و‌گوی ارسطو و اسکندر
🔻گزیده از
چند یادداشت دیگر بر مقاله‌ی «ایران در گذشت روزگاران»،
جلال خالقی مطلق، ایران‌شناسی، بهار ۱۳۷۳

#ایران_زمین

#واژگان
#اصطلاحات 👇

#کرا_کردن: به زحمت‌اَش ارزیدن، ارزشِ آن را داشتن

(با کسی) #نفس زدن:
۱.سخن گفتن ۲.راحت و آرامش یافتن

*بند: مرز، سرحَد، ثَغر
بَندِ روم: مرزِ روم

#مردم: انسان
#مردمی: انسانیت

*اِلّا: فقط، منحصراً
اِلّا که آدمی‌اند: فقط آدم‌اند. (اما انسان نیستند).

#حریف: دوستِ همنشین، هم‌پیاله؛ محبوب و معشوق
#داوری: جدل؛ نزاع، ستیزه

*درگیر: بپذیر
از اَفریدون درگیر...:
(اگر از من نمی‌پذیری) از داستانِ فریدون بپذیر که...

*(بر کسی) بیرون آمدن: شورش کردن، شوریدن؛ (در برابر کسی) سرکشی کردن

#شاهنامه
#عطار

#سایه_اش
۳۰ مهر ۱۴۰۰
@Gaahgoft

Показано 20 последних публикаций.