فردین علیخواه


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


▪️نوشته هایی به دور از قلمبه سلمبه گویی دربارۀ زندگی روزمره ایرانی
ارسال نظر مستقیم:
@alikhahfardin
▪️شیوۀ حمایت مالی از فعالیت ها:
از طریق سایت حامی باش:
https://hamibash.com/fardinalikhah

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


▪️مرضیه کهرانی، نویسنده و داستان نویس، قلم‌رنجه کرده‌اند و در نشریه وزین جهان کتاب، مروری داشته‌اند بر «مجموعه داستان واویشکا». در ادامه سرآغاز نوشته ایشان می‌آید:

واویشکا، مجموعه‌ی خوشمزه
واویشکا اثر فردین علیخواه تازه از تنور چاپ بیرون آمده. پخته شدن این واویشکا کمی بیش از معمول طول کشید. این غذا به جای اینکه روند همیشگی پخت یک کتاب را بگذراند؛ افتاد در چرخه‌ای که اگر ادامه پیدا می‌کرد؛ ممکن بود بسوزد یا کمِ کم از دهن بیفتد. خوشبختانه قبل از این اتفاق، واویشکا پخته و آماده از تنور بیرون آمد. بماند که قرار بود با دورچین‌های بیشتری سِرو شود که چاقوهایی دست به کار شدند و مقداری از مواد اولیه‌اش را کم کردند.

واویشکا مجموعه داستان کوتاه فردین علیخواهِ جامعه‌شناس است. خودش می‌گوید:
«معلم جامعه‌شناسی هستم و در دانشگاه درس می‌دهم. کتاب می‌نویسم، مقاله می‌نویسم، جستار می‌نویسم، مصاحبه می‌کنم و سایر فعالیت‌هایی که همه‌ی آنها در راستای زندگی حرفه‌ای‌ام است. در جهان پیرامونم اتفاق‌ها، رویداد‌ها و حرف‌هایی می‌بینم و می‌شنوم که دوست دارم برای کسی تعریف‌شان کنم؛ ولی در هیچ‌کدام از قالب‌هایی که گفتم، نمی‌گنجند. دوست ندارم به تحلیل جامعه‌شناختی آنها بپردازم. دوست دارم به زبان خودم برای کسی تعریفشان کنم. دوست دارم قصه بگویم برای کسی!»

بپذیریم که هر کس قصه‌ای دارد و دنبال مجالی می‌گردد برای گفتنش. فردین علیخواه، داستان کوتاه را انتخاب کرده برای تعریف کردن قصه‌هایش. نویسندگان زیادی داستان می‌نویسند؛ اما کمتر داستان‌نویسی هست که دانش جامعه‌شناسی داشته باشد، مقام علمی‌اش هم بالا باشد و چند کتاب و چندین مقاله هم چاپ کرده باشد و همچنان تصمیم بگیرد که بعضی از حرف‌هایش را با داستان فریاد بزند. چنین کسی محال است بتواند از زمینه‌ی اصلی فکری‌اش بگذرد و مضمون‌هایی انتخاب کند به دور از دانش اصلی‌اش. اصلا مهم‌ترین ویژگی این مجموعه داستان همین است. لایه‌ی زیرین همه‌ی داستان‌ها دغدغه‌های جامعه‌شناسانه است که به طور حتم طراحی‌اش از هر داستان‌نویسی برنمی‌آید.
بیایید نگاهی بیندازیم به داستان‌ها در قالب همان تعریفی که ایشان از جامعه‌شناسی ارائه داده‌اند.
...
(به دلیل رعایت اخلاق نشر، برای خواندن ادامه این نوشته می توانید به مجله جهان کتاب، شماره 408، در سایت جهان کتاب مراجعه کنید)

🔵🔵🔵
در صورت تمایل، برای سفارش پستی مجموعه داستان واویشکا نیز می توانید به آدرس زیر در تلگرام پیام ارسال کنید:
✅✅@sabapashakhani

..........................................................................................
https://uploadkon.ir/uploads/46e207_25Screenshot-1680-.png




نوشته زیر به بهانه عکسی معروف در لحظه تحویل سال در شهر پاریس، در پایگاه تحلیلی خبری عصر ایران منتشر شده است👇🏽👇🏽👇🏽


همه چیز بر عکس شده است!

🔵یک سازمان دولتی اعلام کرده است که سالانه حدود 50 هزار نفر بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند. سازمانی دیگر اعلام کرده سالانه حدود 20 هزار نفر بر اثر تصادفات رانندگی جان خود را از دست می دهند. سازمانی دیگر اعلام کرده که سالانه حدود 50 هزار نفر بر اثر دیابت جان خود را از دست می دهند. آن یکی اعلام کرده سالانه حدود 60 هزار نفر بر اثر مصرف دخانیات می میرند. مرگ 7 هزار نفر در سال بر اثر خودکشی را هم به این آمارها اضافه کنید. این را هم سازمانی دیگر گفته.

🔵هر روز سازمانی، تعداد مرگ هایی را اعلام می کند که سالانه بر اثر مصرف یا عدم مصرف چیزی، و انجام یا عدم انجام کاری رخ می دهد. در اغلب موارد نیز هیچ تقصیری متوجه بی کفایتی آنها نیست.

🔵به گمانم شاهد تغییری تدریجی در وظایف سازمان های حاکمیتی هستیم. یکی از مهم ترین وظایف آنها دارد می شود اعلام آمار مرگ و میر! هر سازمان وقتی می خواهد اهمیت و منزلت بالای جایگاه و مقامی را که دارد نشان دهد مرگ و میر مرتبط با وظایف سازمانی اش را اعلام می کند. می بینید همه چیز بر عکس شده است؟

🔵با خواندن آمار مختلف سازمان ها درباره مرگ، یک جمله مدام در ذهنم می پیچد:
هر روزی که در این کشور زندگی می کنم قرار نبوده زنده باشم و این مایه خوشحالی است!
@fardinalikhah


ادامه مطلب پیتزا پپرونی، لذت و مقاومت

🔺افراد در دهه شصت به میانجی مصرف، حرف های دیگری می زدند. داستان، فقط خوردن یک خوراکی لذت بخش نبود. آنان وقتی وارد پاساژ پله برقی یا پیتزا گیلار می شدند برای دقایقی نظارت سیاست رسمی را به حالت تعلیق درمی آوردند. آنان با «اصل لذت» به مقابله با «اصل واقعیت» می پرداختند تا بگویند در اقیانوس یکدست‌سازی زندگی روزمره توسط سیاست رسمی، هنوز جزیره هایی متفاوت‌نشین حیات دارند.

🔺طبقه متوسط شهری، همیشه و در هر دوره ای، روش ها و مکان های لذت خودش را می یابد تا نه لذت بلکه هویت متمایزش را نشان دهد و این امر درباره دهه شصت نیز صادق است. مکان های لذت، نظیر پیتزا گیلار یا قنادی نوشین و نگین، هم کالایی خوشمزه می فروختند و هم تجربه ای کمیاب را: تجربه بودن در کنار همقطاران و تجربه اتصال به جهان. پیراشکی کرم دار، یا پیتزا پپرونی پیتزا گیلار مکانی برای رویاپردازی بود، مکانی برای احساس اتصال به جهانی بود که سیاست رسمی ارتباط با آن را محدود کرده بود. در رفتارهای مصرفی اینگونه، شکلی از اعتراض و مقاومت پنهان وجود داشت.

https://kalanshahr.ir/50272


پیتزا پپرونی، لذت و مقاومت
(زندگی روزمره در دهه شصت با نگاهی به رشت)

فردین علیخواه
🔺در صفحات مختلف اینستاگرام، وقتی پستی در خصوص مکان های مشخصی از شهرها منتشر می شود که به سال های دوردست؛ یعنی دهه شصت تعلق دارد، با انبوه نظرات افرادی مواجه می شویم که گاه با حسرت، گاه با اشتیاق، و گاه با اندوه تجربه خود از حضور در آن مکان ها را شرح می دهند. وقتی به سن و سال نویسندگان نظرات دقت می کنیم درمی یابیم که اغلب آنان کم و بیش به نسل معینی تعلق دارند، و به طور مشخص در آن سال ها در حال سپری کردن عصر نوجوانی و یا جوانی خود بودند. برخی نیز کودکانی بودند که به واسطۀ والدین جوان خود فرصت حضور در این مکان ها را داشته اند.

🔺نگارش نظرات در زیر این چنین پست هایی، و استقبال از مکان های مملو از خاطرۀ گذشته، بیانگر آن است که گذشته؛ شکلی جسمانی نیز دارد و امری پاک شدنی و زدودنی نیست. گذشته در حافظه تک‌تک ما ماندگار است و فقط نیازمند بهانه ای است تا خودی نشان دهد و در مقابل چشمان ما ظاهر شود. پیتزا گیلار، کافه قنادی نوشین، کافه قنادی نگین، کتابفروشی نصرت، کتابفروشی طاعتی، آبمیوه هزار و یک شب، آرایشگاه نظام، پاساژ پله برقی و پاساژ شیک رشت از آن جمله اند. هر کدام از این مکان ها در دهه شصت بروبیای خودشان را داشتند. هر کدام از آنها معبد و مقصد عده ای بودند و گمان جامعه شناختی من آن است که هر کدام از این مکان ها برای شناخت وضعیت اجتماعی آن زمان نقشی کلیدی دارند. هر چند هم اکنون مکان های خاطره و مکان های حافظه جمعی اند و امری متعلق به گذشته اند ولی در شناخت اکنون ما نیز پرفایده اند.

🔺انقلاب سال 57 پیروز شده بود. حاکمیت نوظهور نگاه مشخصی به غرب داشت و روشن است که میانه ای نداشت با هر آنچه تصور می کرد نسبتی با غرب دارد. جنگ نیز در جریان بود و شرایط جنگی، از نظر اجتماعی حال و هوای خاصی را بر جامعه حاکم کرده بود. در نتیجه، سیاست رسمی به شکلی سفت‌و‌سخت به دنبال وحدت بود و به گمانش؛ یکدست‌سازی در عرصه زندگی روزمره مسیر تحقق چنین وحدتی محسوب می شد. تنوعات فرهنگی زیست‌جهان ایرانی به سختی تحمل می شد. سیاست رسمی در همه عرصه های زندگی روزمره، از جشن عروسی گرفته تا شکل فراغت در جنگل، از «با چه کسی قدم زدن» در پیاده رو گرفته تا نوع موسیقی داخل ماشین سرک می کشید و به مجازات هر آنچه می پرداخت که تصور می کرد نسبتی با «فرهنگ ولنگار» غرب دارد یا می تواند به وحدت پیش‌گفته در سطرهای قبل خدشه ای وارد نماید. از نظر سیاست رسمی تفاوتی بین معین و گروه غربی «مدرن تاکینگ»، یا بین فیلم «خشم اژدها»ی بروسلی و فیلم «عایشۀ من» ابراهیم تاتلیس وجود نداشت. ارتباط با جهان محدود بود و در آن زمان، رادیو و ویدئو تنها رسانه هایی بودند که می شد تصویر یا تصوّری از جهان کسب کرد.

🔺در آن شرایط، مصرف، کارکرد متفاوتی داشت. مصرف در واقع شکلی از تولید بود. یک کالا با مصرف تمام نمی شد بلکه آغاز می شد. افراد با مصرف یک کالا، معنایی تولید می کردند. روشن تر آنکه، پیتزاهای پیتزا گیلار، معجون های هزار و یک شب و پیراشکی های قنادی نوشین فقط چیزهایی خوشمزه نبودند. طبقه متوسط در آن زمان، به دنبال مکان ها و کالاهایی بود تا به واسطۀ آنها هویت خود را کشف و بازتولید نماید، تا از طریق سلایق مشترک، موجب گردهم آمدن و بازشناسی هویتی اش بشود. به یاد دارم در آن زمان بعضی ها در مقابل کتابفروشی نصرت می ایستادند و به مشتری هایی نگاه می کردند که در حال خرید کتاب و یا نوار کاست بودند. تصورشان آن بود که «او هم مانند من است و ما سلیقه مشترک داریم». جایی نبود تا افراد همقطاران خود را بیابند. بعضی ها وقتی به پیتزا گیلار می رفتند با کنجکاوی به دیگران نگاه می کردند تا ببینند چه کسانی مانند آنها هستند. مکان های مصرفی، در حکم معابدی بودند که هواداران سلیقه ای مشخص را گرد هم جمع می کردند.
ادامه مطلب در صفحه بعد👇🏽


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
😔😔😔


جناب رئیس جمهور. مشکل آن است که مردم دیگر چشم شان به اخبار نیست و این بسیار خطرناک است. پذیرفتن التهاب و بی ثباتی به مثابه روش زندگی و عنصری اجتناب ناپذیر در زیست-جهان روزمره، ناامیدی از گشایش، یأس از وقوع تغییری جدی در نظام حکمرانی، و افتادن مردمان به دامن تقدیر گراییِ کور بسیار نگران کننده است. همانطور که بی توجهی به اعتراض توسط حاکمیت ها می تواند زیانبار باشد بی توجهی به سکوت نیز چنین است.


گل بسیار زیباست ولی در کنارش
لطفاً کتاب هم هدیه بدهید😊😊😊 و حمایت کنید

◀️ واویشکا( مجموعه داستان کوتاه )
نوشته فردین علیخواه
(140 هزار تومان)

◀️تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند: تحلیل هایی از جامعه ایران
نوشته فردین علیخواه
(79 هزار تومان)

برای سفارش پستی این دو کتاب، یا هر کدام از آنها می توانید به آدرس زیر در تلگرام پیام بدهید
@sabapashakhani


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🔺در رسانه ها خواندم که آموزش و پرورش بابل برای این ویدئو بیانیه صادر کرده و گفته: برخورد می‌کنیم!

🔺لطفا آموزش و پرورش بابل (طبق آنچه در این ویدئو می بینیم) بفرماید جرم این دانش‌آموزان چیست و کدام رفتار آنان موجب عصبانیت مسئولان شده است؟ یعنی چه می‌شود یکبار در تاریخ پس از انقلاب، بیایید و با دیدن شادی و پایکوبی دانش‌آموزان بگویید: ما بسیار خوشحالیم که دانش‌آموزانی شاداب و خوشحال داریم و این مایه افتخار ماست». حتما باید توبیخ کنید و با ترشرویی، چهره خشن خودتان را به رخ بکشید؟ حتما باید دانش‌آموزان، مدیر و معلم را بترسانید که مبادا دوباره چنین کاری کنند؟

🔺می‌دانید چه چیز شما آدم را آزار می‌دهد و شرم‌آور است؟ وقتی کارشناسان از افزایش خودکشی یا افسردگی دانش‌آموزان، از گسترش مصرف مواد‌مخدر، از ترک تحصیل و دهها مشکل اساسی دیگر می‌گویند ککتان هم نمی‌گزد و هیچ بیانیه ای صادر نمی‌کنید، ولی به محض دیدن شکلی از وجد و شادمانی کودکانه ، برآشفته می‌شوید و وعده توبیخ می‌دهید.

🔺با چه چیز دارید می‌جنگید؟ اگر کودکان خودتان در خانه پایکوبی و شادمانی کنند برآشفته می‌شوید و تنبیه‌ می‌کنید؟
فردین علیخواه


@fardinalikhah


نوستالژی‌مان شده هوای پاک
▪️فردین علیخواه

«نشد که همه ما بتوانیم ثروتمند شویم و حالا همه‌مان با هم و در کنار هم داریم فقیر می‌شویم».

🔺دستگاه تصفیه آب خریدیم چون دیگر از نوشیدن آب سالم ناامید شدیم و گفتیم حداقل خودمان به فکر سلامتی‌‌مان باشیم. حالا خیلی‌ها را می‌شناسم که تاریخ تعویض فیلتر تصفیه آب خانگی‌شان گذشته ولی از تعویض آن صرف‌نظر می‌کنند. پولش را دارند، دلیلش را ندارند: «وضعیت این است دیگر. چه کنیم؟»

🔺دستگاه تصفیه هوای خانگی خریدیم. دیگر ولی نه تنها از تنفس هوای پاک ناامیدیم بلکه آرزوی‌مان شده رهایی از وضعیت «خطرناک» و رسیدن به همان «هوای ناسالم» قبل. با هوایی که طی این سال‌ها تنفس کرده‌ایم آرام‌آرام همه‌مان داریم جزو «گروههای حساس» می‌شویم و حالا آرزویمان شده وضعیت نارنجی، و نوستالژی‌مان شده وضعیت سبز و هوای پاک. در سقف پذیرایی،سقف آشپزخانه و حمام‌مان «آسمان آبی مجازی» می‌سازیم چون دیگر از تماشای آسمان آبی واقعی ناامید شده‌ایم. از تصویر آسمان آبی لذت می‌بریم.

🔺دستگاه محافظ برق خانگی خریدیم تا در رفت و آمد برق از وسایل خانه مراقبت کنیم. حالا به وضعیتی رسیده‌ایم که داشتن یا نداشتن محافظ موضوعی فرعی شده است. ما به داشتن یا نداشتن اصل ماجرا یعنی برق می‌اندیشیم. در گفتگوهای روزمره به شکل تحسین‌آمیزی از اداره برق یاد می‌کنیم چون به ما احترام گذاشته و قطع شدن برق را به ما اطلاع داده است، درست همان‌طور که خوشحالیم مبلغ برق مصرفی را برای‌مان پیامک می‌کند.

🔺برای در ورودی خانه‌مان حفاظ آهنی خریدیم و برای حیاط‌مان دوربین مدار بسته نصب کردیم تا از دست دزدان در امان باشیم. خودمان حالا می‌نشینیم و با دلهره فیلم‌های دزدی از خانه‌مان را تماشا می‌کنیم. رغبتی برای تماشای فیلم‌های خفت‌گیری در خیابان یا سرقت موبایل نداریم چون دیگر تکراری و کسالت‌آور شده‌اند.

🔺در تابستان به پنجره‌ها درزگیر زدیم تا گرد و غبار وارد خانه‌هایمان نشود ولی حالا ذرات ریزگرد در دل هواست و همیشه مهمان خانه‌ها و ریه‌های ماست. هر روز روی برگ‌های گل‌های آپارتمانی‌مان دستمال می‌کشیم تا حداقل منافذ آنها مسدود نشود و از خفگی نجات‌شان دهیم. دلخوشی مان تمیز ماندن برگ‌های کوچک گل‌های آپارتمانی‌مان شده است. ریزگردها آن قدر درشت شده‌اند که دیگر آدم آدم را در شهر نمی‌بیند.

🔺امروز با بیم و امید به قطع شدن یا نشدن گاز می‌اندیشیم. با هراس می‌پرسیم تا چه وقت گاز خواهیم داشت؟ راستی. وقتی برق نداریم گاز هم نداریم و خانه‌هایمان سرد می‌شود. خواستم بگویم با بی‌برقی داریم برای دوران بی‌گازی تمرین می‌کنیم. نشد که همه ما بتوانیم ثروتمند شویم و حالا همه‌مان با هم و در کنار هم داریم فقیر می‌شویم.

🔺دیروز دوستی چند فایل صوتی برایم فرستاد. گفت گوش کن آرامش‌بخش است. صدای آب بود، صدای پرنده بود، صدای باد بود. به هنگام گوش کردن لحظه‌ای درنگ و تأمل کردم. ما از از خود زندگی زیبا، به تصاویر زیبای زندگی رسیدیم و حالا، داریم به صدای زیبای زندگی گوش می‌کنیم و این چقدر تلخ و دردناک است. با این وجود باز باید خوشحال بود که هنوز به صدای زندگیِ از‌دست‌رفته گوش می‌کنیم. انگار هنوز امیدی داریم.

🔺آنچه خواندید متنی ادبی نبود. حس زندگی روز به روز دارد در ما از بین می‌رود. اگر در این کشور تصمیمات سخت اتخاذ نشود شرایط بیش از پیش تلخ‌تر خواهد بود. ای کاش ذره‌ای عجله کنند. ای کاش سکوت این روزهای جامعه را بشنوند. گاهی اوقات سکوت و درخودفرورفتگی بسیار گویاتر از فریاد است.

🔺نگرانی جامعه‌شناختی‌ام آنجاست که جامعه به سوی تقدیرگرایی برود و آنچه توصیف شد را مقدّر خود بداند. چقدر این وضعیت دردناک خواهد بود برای جامعه.


کانال نویسنده متن: @fardinalikhah


وندینگ‌ماشین و کارناوال فردیت
فردین علیخواه

چند وقت پیش، در گوشه‌ای از دانشکده‌مان یک دستگاه خودبردار (وندینگ‌ماشین) گذاشتند. توضیح کوتاه درباره این دستگاه آنکه؛ از پیش در داخل آن انواع و اقسام نوشیدنی‌های گرم و سرد، و همچنین خوراکی‌ها و تنقّلات متنوع گذاشته می‌شود. مشتری ابتدا می‌بیند، بعد بر اساس بودجه‌اش و لمس دگمه‌هایی؛ چیزی انتخاب می‌کند، و پس از طی فرایند کوتاه پرداخت، کالای انتخاب‌شده را برمی دارد. گویی سوپرمارکتِ کوچکِ بدونِ فروشنده است چرا که شما هستید و او و دیگر هیچ!
...

لینک خواندن ادامۀ مطلب در عصر ایران

@fardinalikhah


یکشنبه 25 آذر ساعت 10:30 در دانشگاه گیلان


یعنی در روز جمعه🤔


نشست «ظهور مردم در جامعه شناسی» در اتاق گفت وگوی شفقنا؛

دکتر علیخواه: با هوش مصنوعی شکاف دانشگاه و جامعه بیشتر خواهد شد/ حاکمیت‌ها باید فضای اینترنت را به جامعه مدنی بسپارند/ در همه زمینه‌ها شاهد پدیده‌های «نوکیسه و فیک» هستیم

گزارش کاملی از این نشست به همراه گفتگوها را می توانید در لینک زیر بخوانید:

لینک خواندن گزارش کامل نشست
🔵@fardinalikhah


دیروز در اینستاگرام نوشتم که «قانون عفاف و حجاب» اجرا نخواهد شد. نه آنکه از جایی اطلاع یا خبری دارم. خرد جامعه شناختی من این چنین می‌گوید. من فکر می‌کنم با توجه به اوضاع منطقه، مسائل و مشکلات گوناگون کشور، و وضعیت رضایت عمومی، این قانون اجرا نخواهد شد.
باید منتظر ماند و دید.


قهوه را که نمی شود تنهایی خورد
فردین علیخواه

▪️برخی از پژوهشگرانی که در خصوص زندگی روزمره در عصر اتحاد جماهیر شوروی(سابق) تحقیق می‌کنند نشان داده‌اند که وقتی ارتباط با جهان محدود می‌شود، وقتی تحت عناوینی همچون غرب‌زدگی، نسبت به برخی سبک‌های زندگی قضاوت‌های سوگیرانه به وجود می‌آید، وقتی حاکمیت نگاهی ایدئولوژیک به زندگی روزمره دارد تمایل مردم به همان چیزهایی تشدید می شود که حاکمیت‌ها نسبت به آن موضعی منفی دارند.

▪️جالب است بدانیم که رکورد فروش فست‌فود مک‌دونالد در مسکو، درست پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هنوز شکسته نشده است. برخی معتقدند که در سال های 1960 و در دوران حیات اتحاد جماهیر شوروی، استقبال چشمگیر مردم از قهوه چنین کارکردی داشت. همچون شلوار جین، مردم قهوه را نیز با جهان غرب در ارتباط می‌نهادند و دوست داشتند آنرا وارد زندگی خود نمایند.

🔺🔺🔺برای خواندن ادامه مطلب به لینک زیر بروید:
https://gilkhabar.ir/501872


در صفحه «مکث در زندگی روزمره» بشنوید:

«به من خیره نشوید، من بدنم را دوست دارم»
فردین علیخواه

در کست‌باکس بشنوید

در شنوتو بشنوید


لینک حمایت مالی از صفحۀ «مکث در زندگی روزمره»

🔺🔺🔺دوستان گرامی
در حد امکانات مختصری که دارم سعی می کنم از برخی نوشته هایم فایل‌های صوتی تهیه کنم. اگر به شنیدن این آثار صوتی علاقه‌مند هستید و برای خواندن، فرصت اندکی دارید می ‌توانید عضو دو صفحه معرفی‌شده در بالا شوید.
BDD
به من خیره نشوید، من بدنم را دوست دارمفردین علیخواهاین جستار در  کتاب« تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند» منتشر شده است. اگر به خوانده جستار...


«با جاش می دزدند»
فردین علیخواه

-مدیر اداره برق شهر و روستا می‌گوید: تجهیزات و سیم‌های برق را می‌دزدند.
-مدیر مخابرات می‌گوید: سیم‌ها و کابل‌های تلفن را می‌دزدند.
-پلیس راهور می‌گوید: تابلو‌ها و دوربین‌های راهنمایی و رانندگی کوچه‌ها و خیابان‌ها را می‌دزدند.
-مدیر آب و فاضلاب می‌گوید: درپوش‌های آهنی سطح خیابان‌ها را می‌دزدند.
-شهردار می‌گوید: تجهیزات روشنایی و اقلام آهنی پل‌های سواره و پل‌های پیادۀ شهر را می‌دزدند.
می‌دزدند، می‌دزدند و می‌دزدند.
-از مدیر امور عمومی یک اداره می‌پرسم: چرا دستشوئی‌های اداره‌تان مایع دستشویی ندارد؟ می‌گوید: می‌گذاریم ولی با جاش می‌دزدند.
-رئیس کمیته امداد می گوید: پول های صندوق صدقات را با جاش می دزدند.
-در پارک‌های عمومی و دستشوئی‌های بین راهی، شیر‌های آب را با زنجیر جوش داده‌اند به دیوار. از متصدّی دلیل را می‌پرسم. می‌گوید: می‌دزدند. حفاظ آهنی گذاشته‌ایم تا ندزدند ولی باز هم می‌دزدند.

گذاشتن حفاظ آهنی و قفل برای بطری مایع دستشویی در مکان های عمومی یک نشانه، و کاملا نمادین است. این نشانه زوال را جدی بگیرید.

نمایندگان مجلس این کشور اما، به فکر آشکار شدن مو‌های زنان این سرزمین در خیابان‌اند.
مردم از دزد‌ها می‌ترسند و نمایندگان این کشور برای آشکار شدن موی زنان قوانینی شگفت انگیز می نویسند.
ای کاش نمایندگان نیز از آنچه مردم از آن می‌ترسند اندکی می‌ترسیدند. یک کشور باید به چه نقطه‌ای از بحران برسد تا نمایندگان مجلس‌اش ذره‌ای نگران مسائل جدی و مشهود آن بشوند.
شاید طنز باشد ولی اگر به همین منوال پیش برویم من نگران آن هستم که نمایندگان مجلس این کشور را نیز با جاش بدزدند.
بیدار شوید لطفا. شاید دیر شود.
@fardinalikhah
.......................................................................
[url=https://uploadkon.ir/uploads/4a4202_24pic-1.jpeg][img]https://uploadkon.ir/uploads/thumbs/4a4202_24pic-1.jpeg[/img][/url]


قانون ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره 1373

‌ماده ۱ - به موجب این قانون ورود، توزیع و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره
جز در مواردی که قانون تعیین کرده است ممنوع می‌باشد.
‌ماده ۲ - وزارت کشور موظف است با استفاده از نیروهای انتظامی و یا نیروی مقاومت بسیج در اسرع وقت نسبت به جمع‌آوری تجهیزات دریافت‌از ماهواره اقدام نماید.
‌تبصره - مهلت جمع‌آوری تجهیزات موجود دریافت از ماهواره از تاریخ تصویب این قانون یک ماه می‌باشد. بعد از انقضای مهلت مذکور‌ استفاده‌کنندگان به مجازات‌های تصریح شده در این قانون محکوم خواهند شد.
‌ماده ۳ - وزارت کشور موظف است با هماهنگی وزارت اطلاعات با وسایل ممکن نسبت به جلوگیری از ورود و توزیع تجهیزاتی که صرفاً برای‌دریافت از ماهواره مورد استفاده قرار می‌گیرد اقدام نماید و ضمن توقیف وسایل فوق عاملین آن را با وسائل توقیفی به مراجع صالحه قضائی معرفی‌نماید.

............
(عکس از اینستاگرام)
ما جزو معدود کشورهایی هستیم که از گذشته نمی آموزیم. اطمینان دارم که قانون حجاب و عفاف اگر اجرایی بشود شکست خواهد خورد. دهها نمونه موفق از شکست وجود دارد. بسیار موفق در شکست!
#قانون_حجاب_و_عفاف


🔵سخنرانی به مناسبت 12 آذر، روز علوم اجتماعی

از میدان تا هوش مصنوعی
(روایتی از چهار نوع جامعه‌شناسی)

▪️فردین علیخواه
🔺🔺به دعوت گروه جامعه شناسی مردم‌مدار انجمن جامعه شناسی ایران (با همکاری خبرگزاری شفقنا)
تهران-10 آذر 1403
@fardinalikhah

Показано 20 последних публикаций.