چند خطی📝
كاش يك خانه يا يك كلبهىِ چوبى
داشتم وسطِ جنگل
هر روز صُبح با صداىِ آوازِ پرنده ها
از خواب بيدار مى شدم
آرامش رو در باغ
در چيدنِ سبزى هاىِ محلّى یا
رسيدگى به گُل و گياه هايم لَمس میكردم
عصرها با نوشيدنِ يك فنجان چاى
همراه با قندِ نگاهِ يار
رنگــ میدادم به زندگى اَم و
شب هايم را با زُل زدن به ماه و ستاره ها
از پشتِ پنجره ىِ كوچكِ اتاقم بخير میكردم
فاطمه جلالى🏡💚
كاش يك خانه يا يك كلبهىِ چوبى
داشتم وسطِ جنگل
هر روز صُبح با صداىِ آوازِ پرنده ها
از خواب بيدار مى شدم
آرامش رو در باغ
در چيدنِ سبزى هاىِ محلّى یا
رسيدگى به گُل و گياه هايم لَمس میكردم
عصرها با نوشيدنِ يك فنجان چاى
همراه با قندِ نگاهِ يار
رنگــ میدادم به زندگى اَم و
شب هايم را با زُل زدن به ماه و ستاره ها
از پشتِ پنجره ىِ كوچكِ اتاقم بخير میكردم
فاطمه جلالى🏡💚