نوشته‌های تحلیلی علی نصری


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


مجموعه نوشته های تحلیلی علی نصری پیرامون مسائل ایران و جهان.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


‏ادعا میشود که حضور مجدد ‎#گشت_ارشاد به درخواست مردم بوده. مسئولین موظفند نشان بدهند که دقیقاً با کدام مکانیسم سیاسی «مردم» چنین مطالبه‌ای را بیان کردند که «جامعه» از آن بی‌خبر بود؟ به عنوان یک شهروند، در دنیای واقعی، حتی «یک» نفر - از مذهبی‌ترین اقشار - را ندیدم که مخالف گشت ارشاد نباشد.

@AliNasriTelegram


‏در دام این گفتمان نیافتیم که حمله نظامی اسرائیل به ایران "شهروندان" را هم دربر میگیرد یا "صرفاً" به مراکز نظامی‌ محدود میشود. لازم نیست برای مخالفت با حمله نظامی به کشورمان حتمأ استدلال بیاوریم که شهروندان هم در معرض خطرند. "اصل" حمله خارجی‌ به ایران محکوم است، بدون هیچ تبصره‌ای!



@AliNasriTelegram


‌‎#اسرائيل با سازمان ملل مانند یک کودک لوس در مهدکودک رفتار میکند. نشان دادن نقاشی، دروغ‌های شاخدار گفتن- مانند اینکه ایران میخواسته مسجد الاقصی را بمباران کند - قشقرق به‌راه انداختن، قلدری کردن، نق زدن و توقعات بیجا داشتن. مشکل این است که این بچه لوس به کلاهک‌های هسته‌ای مسلح است!

#Israel treats the UN like a spoiled child in a kindergarten; showing cartoons, telling balant lies - such as #Iran trying to bomb the Al-Aqsa Mosque - throwing tantrums, bullying, cursing and making foolish demands. Problem is; this spoiled brat is armed with #Nuclear warheads!


@AliNasriTelegram


اصلاح سیاست‌های داخلی؛ ضرورتی برای ترقی در سیاست خارجی:

نویسنده: علی نصری

با از بین رفتن بخش عظیمی از اعتبار اسرائیل در حوزه‌‌های سیاسی و حقوقی، تضعیف شدید جایگاه و انزوای روزافزونش در عرصه بین‌المللی، شکست بزرگش در کارزار رسانه‌ای و منفوریتش در افکار عمومی جهان، بحران‌های اجتماعی داخلیش، فروپاشی ابهت نظامی‌ و تصویر "شکست‌ناپذیریش" - به ویژه پس از عملیات نظامی ایران - می‌توان با اطمینان اظهار داشت که امروز ایران به مهم‌ترین بازیگر بالقوه منطقه تبدیل شده است.

بازیگری که می‌تواند با یک سیاست خارجی‌ و ابتکارات دیپلماتیک هوشمندانه، نه تنها منافع ملی خودش را تضمین کند، که در تشکیل یک "منطقه قوی" نیز نقش محوری و رهبری ایفا نماید. 

البته استفاده‌ از چنین فرصتی مستلزم یک آسیب‌شناسی عميق، بازنگری‌ و اصلاحات جدی در بسیاری از سیاست‌های غلط داخلی است که فرصت‌ها و ظرفیت‌های کشور را در روندی فرسایشی می‌سوزاند و از بین می‌برد.

پرهيز از ایجاد تنش‌های بیهوده و پُر هزينه اجتماعی، جذب طبقه متوسط جامعه و ایجاد فضا و انگیزه مجدد در آن برای مشارکت گسترده سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، مبارزه‌ جدی با پدیده فساد و رانت‌خواری و اختلاس‌ در تمامی سطوح مدیریتی، و نظم و انضباط بخشیدن به ساختار اداری، سیاستگذاری و تصمیم‌سازی کشور - با تفکیک دقیق شرح وظایف نهادها بر اساس رویکردی "تخصص‌محور" - از جمله مواردی‌ست که لازمه هرگونه اقدام دیپلماتیک برای بهره‌برداری حداکثری از فرصت بوجود آمده در این مقطع تاریخی و ارتقای جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی کشور است.

@AliNasriTelegram


‏عملیات نظامی شب گذشته ایران در سرزمين‌های اشغالی، چند دهه‌ پروپاگاندا و پروژه "امنیتی‌سازی" مبتنی بر اینکه دولت ایران قصد «نسل‌کشی» مردم اسرائیل را دارد را بر باد داد. در حالی که موشک‌ها و پهپادهای ایران به راحتی به شهرهای اسرائیل رسیدند، فقط پایگاه‌های نظامی را هدف قرار دادند.


Iran's last night military operation in Israel debunked decades of propaganda accusing the Iranian government of having "genocidal" intent towards the Israeli population. While Iranian missiles & drones easily reached Israeli cities, they only targeted military bases.



@AliNasriTelegram


بلافاصله بعد از اصابت آخرین موشک به مراکز نظامی اسرائیل، جنگ رسانه‌ای برای تفسیر و تحریف وقایع شب گذشته و کارزار حقوقی و دیپلماتیک برای بهره‌برداری از اين تفسیر‌ها به‌راه افتاده. اهمیت اين کارزارها کمتر از عملیات نظامی نیست. الان زمان "پیروزمستی" نیست، وقت تحلیل و دیپلماسی‌ ست‌.



@AliNasriTelegram


تشخیص "لحظه جوش" برای امتیازگیری

نویسنده: علی نصری

روال معمول تاریخ این است که پس از هر درگیری نظامی یا در زمان یک آتش‌بس موقت، طرفین پای میز مذاکره می‌نشینند تا به یک نتیجه سیاسی برسند؛ طرفی که در آن لحظه در موضع قدرتمندتری قرار دارد شرایط خودش را مطرح می‌کند و طرف ضعیف‌تر، به ناچار، امتیازاتی می‌دهد.

معمولأ زمانی این اتفاق رخ میدهد که یکی از طرفین از نظر نظامی، اقتصادی،  اجتماعی و روانی به "بن‌بست" یا "نقطه جوش" رسیده و راهی جز امتیاز دادن ندارد.

تشخیص این "لحظه جوش" برای طرفی که می‌خواهد امتیاز بگیرد بسیار مهم و حیاتی است، چرا که به گفته فرانسیس فوکویاما "قوه تخیل تاریخ همواره از ما بیشتر است" و هر زمان هر رویداد غیرمنتظره‌‌ای می‌تواند معادلات قدرت را تغییر بدهد، ورق را بچرخاند و "فرصت" امتیازگیری را بسوزاند.

این روزها، تنش میان ایران و اسرائیل در مقطعی به نقطه اوج خود رسیده که اسرائیل پس از ۶ ماه جنگ فرسایشی در غزه - که در آن به هیچ کدام از اهداف نظامی خود نرسیده - بحران‌های شدید سیاسی و اجتماعی داخلی و موج اعتراضاتی که خواهان برکناری دولت است، شکست رسانه‌ای و منفوریت بی‌سابقه در افکار عمومی جهان، پرونده نسل‌کشی در دیوان بین‌المللی دادگستری، فشارها و انتقادات روزافزون دولت‌های متحد خود، لطمات و خسارات شدید اقتصادی، مسدود شدن راههای تجاری، و مهم‌تر از همه جو اضطراب و وحشت در سطح جامعه - که با وعده "تنبیه"ی که ایران داده به مرز "فروپاشی روانی" رسیده - هم‌اکنون در آن "لحظه جوش" قرار گرفته است.

حال سوال این است که در چنین لحظه‌ای، آیا لازم‌ است که ایران حتمآ وارد مرحله پر هزینه درگیری نظامی مستقیم با اسرائیل - و احيانا آمریکا - بشود؟ یا اینکه می‌تواند با استفاده از ابتکارات دستگاه دیپلماسی خود، این مرحله را دور بزند، و وارد مرحله مذاکره با آمریکا - به عنوان حامی اصلی اسرائیل- بر سر مسائل منطقه، جنگ غزه و منافع ملی خود بشود و بیشترین امتیازات را بستاند؟


@AliNasriTelegram


وضعیت روانی که در جامعه اسرائیل به دلیل ترس از واکنش ایران حاکم شده و فشاری که هم‌اکنون به رژیم صهیونسیتی از سوی جامعه خود وارد میشود، بهترین - و شاید تنها - فرصت برای تحمیل آتش‌بس به نفع مردم غزه از سوی جامعه جهانی‌ست. حیف است که این ترس‌ با یک حمله نظامی محدود ایران فرو بریزد.

@AliNasriTelegram


انشعابی از جریان ویرانی‌طلب رسماً به کانیبالیسم (cannibalism) یا #همنوع‌خواری رو آورده و ابایی از بیان آن ندارد؛ هر جا «ایرانی» کشته شود -چه شهروندان کرمانی و چه نظامی- جنازه آنها را به «غذا» تشبیه میکند و به وجد می‌آید. #همنوع‌خواران «انسانیت‌زدایی» را اول از خودشان شروع میکنند.



@AliNasriTelegram


«جنگ اسرائیل با حماس» فریبکارانه‌‌ترین جمله‌ای‌ست که دستگاه پروپاگاندای اسرائیل توسط عواملش در رسانه‌های بین‌المللی به همه زبان‌ها منتشر میکند. اسرائیل در هیچ «جنگ»‌ی نیست و حماس «ارتش»ی برای جنگیدن ندارد. اسرائیل در حال نسل‌کشی مردمی بی‌دفاع از طریق بمباران و شکنجه و گرسنگی است.

@AliNasriTelegram


حکایت زن قُمی حکایت جامعه ایران امروز است؛ او میخواست از حقوق اولیه و حریم شخصی و کرامت انسانی خودش دفاع کند. در آخر هم متحجران داخلی و هم روشن‌فکرنمایان خارج‌نشین برچسب «سلیطه» بهش زدند؛ یکی به عنوان «تحقیر»، دیگری به اسم «ساختارشکنی». هر دو کاملاً منقطع از «واقعیت» جامعه.

@AliNasriTelegram


بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی دچار #بیماری_خودایمنی شده. به جای اینکه به ویروسهای خارجی و پاتوژن‌های داخلی حمله کند، به ارگانهای حیاتی خود هجوم میآورد؛ به نمادهای ملی، تیم‌های ورزشی، مفاخر علمی. رفتارهای خودویرانگر را تحسین و تشویق میکند و هرگونه خدمت و سازندگی را تقبیح و تنبیه.

#پروفسور_سمیعی


@AliNasriTelegram


تصمیم رای دادن یا رای ندادن اگر بر اساس استدلالی باشد که هدفش «بهبود» وضع موجود و کاهش رنج عمومی‌ست -و نه ویرانی و «تیر خلاص» زدن به مردم- محترم است. نباید در دام افرادی افتاد که میکوشند با تابو‌سازی و تلقین احساس گناه و در معذوریت اخلاقی قرار دادن دیگران جلوی عقلانیت را بگیرند.

@AliNasriTelegram


همیشه دو ویژگی فرهنگی در تصمیمهای جمعی ایرانیان تاثیرگذار است:

- این باور که ایران یک مکان استثنایی‌ست و منطق عادی در مورد ما صدق نمیکند.

- تاریخ/روزگار به ما «بدهکار» است؛ مثلاً اگر ۳ بار بین «بد و بدتر» انتخاب کردیم، حالا فارغ از هرگونه شرایط نوبت انتخاب بین «خوب و بهتر» است.

@AliNasriTelegram


آسیب‌شناسی چرخه خالص‌سازی -
انتخابات ۱۴۰۲

نویسنده: علی نصری

بسیار از ما شهروندان ایرانی از روند موسوم به «خالص‌سازی» که در نظام سیاسی کشورمان از سال‌ها پیش آغاز شده و امروزه به شدیدترین و آشکارترین شکل خود رسیده، خشمگین هستیم. احساس می‌کنیم که ما به عنوان بخش عظیمی از جامعه رسماً به حاشیه رانده شده‌ایم و تمام نهادهای سیاسی، فرهنگی و رسانه‌های رسمی کشور در انحصار کامل جریانی خاص و بعضاً بخشی از پایگاه اجتماعی آن‌ قرار گرفته است. این روند نه تنها این حس را به ما داده که هیچ‌گونه نمایندگی در سطوح مختلف سیاسی و فرهنگی کشورمان نداریم که در وطن خودمان نیز احساس غربت و بی‌صدایی می‌کنیم.

این حس غربت و بی‌صدایی، بسیاری از ایرانیان را به فکر مهاجرت و ترک وطن انداخته و عده دیگری را نسبت به تمام مسائل کشورشان کاملاً بی‌تفاوت و منفعل ساخته است. ویرال شدن ویدیوی آن پیرمرد روستایی در شبکه‌های اجتماعی که دستش را بر روی شانه یکی از مسئولین میکوبید و ‌می‌گفت «حالا دیگر خودتان میدانید و مملکت‌تان!» از همه‌گیری این حس غربت و بی‌تفاوتی حکایت دارد.

اما به منظور آسیب‌شناسی، جا دارد که این سوال را طرح و بررسی کنیم که روند «خالص‌سازی» در ساختار سیاسی کشورمان، چقدر از همین حس غربت و انفعال در جامعه تغذیه می‌شود و شتاب میگیرد؟

یا به عبارتی، آیا میشود روند خالص‌سازی را به «چرخه»ای تشبیه کرد که از دو اهرم «انحصارطلبی سیاسی» و «انفعال اجتماعی» تشکیل شده و هر دوی اینها متقابلاً در به حرکت درآمدن و شتاب گرفتن آن نقش داشته و دارند؟

اگر احساس غربت و بی‌صدایی در جامعه و به تَبَع آن بی‌رغبتی مردم نسبت به مشارکت سیاسی و اجتماعی محصول انحصارطلبی و روند خالص‌سازی است، آیا متعاقباً طمع انحصارطلبی و زیاده‌خواهی و تصاحب همه ارکان قدرت در بخش‌هایی از ساختار سیاسی کشور، از همین انفعال و وادادگی اجتماعی قوت نمیگیرد؟

به عنوان مثال، قشر متوسط جامعه ما همواره از «تصاحب» تدریجی صدا و سیما توسط جربان «خالص‌سازی» شکایت دارد و از این که امروزه رسانه ملی رسماً به تریبون اختصاصی یک تفکر خاص و محفلٍ دورهمی و بذله‌گویی «جوانان انقلابی» تبدیل شده خشمگین است. اما به آن روی دیگر سکه کمتر توجه دارد که خود او نیز، سال‌هاست که در هر محفلی به اینکه در خانه‌اش حتی یک لحظه «تلویزیون ایران» روش نمی‌شود و از برنامه‌های صدا و سیما کاملاً ‌بی‌خبر است و اخبار ایران را صرفاً از رسانه‌های خارجی و فارسی‌زبان دریافت می‌کند، افتخار میکند.

آیا همین سال‌ها رویگردانی از صدا و سیما و دست کشیدن از رسانه ملی و عدم تلاش برای سهم‌خواهی از آن و واگذاری آسان آن به جریان مقابل، خود زمینه‌ را برای خالص‌سازی و تصاحب این نهاد فراهم نساخته؟

یا مثلاً، بخش عظیمی از جامعه از نظارت استصوابی، رد صلاحیت‌های گسترده، انحصاری شدن صندوق رای و غیر رقابتی شدن انتخابات، به شدت بیزار است. اما به این روی سکه کمتر توجه دارد که خود او نیز، سال‌هاست که به «سفید» بودن برگه شناسنامه خود، هرگز «جوهری» نشدن نوک انگشت خود و هیچگاه فریب «نمایش انتخابات» نخوردن خود افتخار میکند.

آیا آمارهای پایین مشارکت در هر دوره از انتخابات و اعلام بی‌رغبتی و انزجار جامعه از رای دادن و فرهنگ «قهر» و انفعال و واگذاری صندوق رای، خود تناسبی با میزان رد صلاحیت‌ها در هر دوره نداشته و در تسهیل و تسریع و تقویت روند خالص‌سازی در مکانیسم انتخابات نقشی ایفا نکرده است؟

کمی با فاصله به این روند نگاه کنیم؛ فرض کنیم در کشوری مانند آمریکا - که نهادهای دموکراتیک آن قدمت و استحکام بسیار بیشتری از ایران دارند - بخشی از جامعه - مثلاً پایگاه اجتماعی حزب دموکرات یا معترضان به کل ساختار سیاسی این کشور - همواره قبل از هر انتخابات عدم مشارکت خود را قاطعانه اعلام می‌کردند، انتخاب بین «بد و بدتر» - مثلاً بین بایدن‌ و ترامپ - را از اساس ننگ می‌دانست، کمپین‌های «شرمساری» علیه رای دهندگان به‌راه می‌انداخت و خالی شدن حوزه‌های رای‌گیری را یک «پیروزی» برای خود قملداد می‌کردند، آیا در چنین شرایطی قابل تصور نبود که یک جریان انحصارطلب یا پوپولیست - مثل آلت-رایت یا Maga دونالد ترامپ - از دل یکی از احزاب ظهور می‌کرد و خلأ مشارکت مردمی را با تمامیت‌خواهی خود پُر می‌نمود و «جمهوریت»ی بدان قدمت را با ریاست‌جمهوری مادام‌العمر یک فرد تاخت میزد؟

آیا در کشوری مانند آمریکا همواره «مشارکت مردمی» نبوده که علیرغم همه کاستی‌ها و فسادها و نارضایتی‌ها و علیرغم تمایلات تمامیت‌خواهانه برخی جریان‌ها - مانند آلت-رایت - جلوی چنین سوداهایی را گرفته و اجاره نداده تا توازن قدرت به سمت هیچ جریانی بهم بخورد؟ 

به نظر می‌رسد که در کشور ما نیز تنها مشارکت مردمی است که می‌تواند به تدریج روند خالص‌سازی را کُند، شاید متوقف و چه بسا معکوس سازد.

@AliNasriTelegram


کسانی که موضع‌شان «رای ندادن» است باید بتوانند استدلال بیاورند که چگونه این تصمیم باعث «بهبود» وضع موجود میشود. و از رای دادن «بهتر» است. اگر مبنا همان «یکسره شدن کار» یا رساندن نوعی «پیام نمادین» یا تکرار لجوجانه جمله «باشه! ولی من رای نمیدهم» است، این تصمیم در منطق ویرانی است‌.

@AliNasriTelegram


صندوق رای «نماد» است یا «ابزار»؟

نویسنده: علی نصری


در عصری که زندگی میکنیم، بی‌شک ایالات متحده آمریکا بزرگ‌ترین تولیدکننده علم و دانش و فرهنگ در جهان است؛ چه در حوزه علوم انسانی و چه علوم پایه و چه اختراعات و فنآوری‌های جدید. در چند دهه گذشته، به طور تصاعدی، شخصیت‌هایی - مثبت یا منفی - از دل جامعه آمریکا ظهور کردند که هر کدام در حوزه فعالیت خود مسیر تاریخ بشر را دگرگون ساختند؛ مخترعانی که جهانی را با یک «کلیک» بهم متصل کردند، هنرمندانی که «استایل» هنری و سبک‌زندگی و حتی شکل ظاهری‌شان الگوی نسل‌های جوان در چهار گوشه جهان شد و رویابافان بلندپروازی که وعده تسخیر کره مریخ و سفرهای توریستی فضایی و ترکیب کردن انسان و ربات با یکدیگر را در آینده نزدیک میدهند. 

بر طبق شاخص‌های ارزیابی ARWU (رتبه‌بندی آکادمیک دانشگاه‌های جهان) در سال ۲۰۲۳ از میان ۲۰ دانشگاه برتر جهان، ۱۵ تا متعلق به آمریکا بود و سایر کشورها تنها توانستند ۵ دانشگاه را در این جدول از آن خود کنند.

اما حال، نظری به انتخاب آینده ریاست‌جمهوری همین کشور بیاندازیم؛ از این جمعیت ۳۳۰ میلیونی که چنین رتبه‌ای در تولید علم و هنر و فرهنگ دارند، رقابت اصلی - به احتمال زیاد - میان جو بایدن و دونالد ترامپ خواهد بود؛ یعنی پیرمرد نحیفی که مشخصاً دچار دمانس و زوال عقل شده و در جمله‌بندی‌های ساده، تشخیص مکانی که در آن حضور دارد، شناسایی افراد و حتی یادآوری اطلاعات شخصی مربوط به گذشته خود ناتوان است، و چهره‌‌ای جنجالی که بر اساس ارزیابی‌ روانشناسان، نه تنها دچار اختلال شدید نارسیسم (خودشیفتگی) است که از نظر رشد شخصیتی، دایره لغات و درک موقعیت خود نیز در حد یک «کودک قلدر» (بولی) دبستانی است.

طبیعتاً برای هر انسان منطقی این سوال پیش می‌آید که آیا این دو شخصیت حقیقتا «نمایندگان» شایسته آن جامعه پویا، در قدیمی‌ترین دموکراسی جهان، برای کسب مهم‌ترین سمت سیاسی این کشور و قدرتمندترین جایگاه سیاسی جهان هستند؟ آیا از میان جمعیت ۳۳۰ میلیونی آمریکا، از هزاران دانشگاه و مراکز آکادمیک و اندیشکده‌‌ها و نهادهای مدنی، امکانش نبود که دو نامزد دیگر پیدا شود که دست‌کم از حداقل‌های سلامتی عقل و روان برخوردار باشند؟ قطعاً جواب این سوال تلخ را مردم آمریکا هم به خوبی می‌دانند.

پس چرا مردم امریکا همچنان نزدیک هر انتخابات به جنب و جوش میافتند، ستادهای محلی انتخاباتی تشکیل می‌دهند و در همه مراحل مقدماتی و انجمن‌های حزبی و انتخابات سراسری - علیرغم همه نقص‌ها و کاستی‌ها -  به تمام و کمال شرکت می‌کنند؟

و چرا مقامات سیاسی آمریکا قبل از هر انتخابات اعلام نمیکنند که مشارکت مردم به مفهوم «مُهر تأیید» و «تجدید بیعت» و «مشروعیت‌بخشی» به کل نظام سیاسی آمریکاست؟ چرا مردم آمریکا قبل از هر انتخابات، «مُهر» خوردن صفحه شناسنامه و «جوهری» شدن نوک انگشت خود را به عنوان یک موضوع مهم و کلیدی بحث‌های سیاسی و اجتماعی به میان نمی‌کشند؟ چرا منتقدان سیستم سیاسی آمریکا کمپین «شرمساری» برای رای دهندگان راه نمیاندازند و آن‌ها را «شریک جرم» همه جنایات و فسادهای دولتمردان آمریکا نمی‌خوانند؟ و چرا حامیان متعصب نظام سیاسی آمریکا به رای دادن «تقدس» نمی‌بخشند و آن را «عبادت» و «ادای دٍین» به شهدا و ادامه راه قهرمانان وطن نمی‌خوانند؟ 

پاسخ این سوال‌ها ساده‌ است‌؛ مردم آمریکا - مانند همه جوامع دیگری که در آن‌ها نوعی انتخابات برگزار می‌شود - به «صندوق رای» صرفاً به عنوان یک «ابزار» نگاه میکنند، و نه یک «نماد».

ابزاری که کارکردش فقط ایجاد یک تغییر است، هر چند ناچیز، هر چند ناشایسته یک ملت، هر چند غیر ایده‌آل.

تنها در فرهنگ سیاسی ایران است که یک قرن پس از انقلاب مشروطه، هنوز «صندوق رای» از جایگاه «نمادین» و «تاریخی» و «استعاره‌ای» خود فرود نمیآمده و به یک «ابزار» سیاسی تبدیل نگشته است. تنها در ایران است که «جوهری» شدن نوک انگشت همچنان مهمتر است از ورود یا عدم ورود ولو یک «نماینده» در نهادهای تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر کشور. و تنها در ایران است که ماه‌ها قبل از هر انتخابات، دعوای اصلی شهروندان و احزاب و جریانات و مقامات سیاسی بر سر این سوال انتزاعی و فرساینده و تکراری‌‌ست که «مفهوم» و «تعبیر» و «تفسیر» رای من چیست؟


@AliNasriTelegram


شناسایی «حوزه‌های رقابت»؛ درسی که میتوان از قدرتمندان جهان آموخت.

نویسنده: علی نصری

تاکر کارلسن - خبرنگار آمریکایی - در بخشی از مصاحبه‌ جنجالی اخیر خود با ولادیمیر پوتین، به او می‌گوید: شما اگر مدعی هستید که انفجار «خطوط لوله نورد استریم» کار آمریکا بوده، چرا اسنادش را منتشر نمی‌کنید تا به یک پیروزی بزرگ تبلیغاتی علیه آمریکا دست یابید؟ پوتین در پاسخ می‌گوید شکست دادن آمریکا در جنگ رسانه‌ای بسیار دشوار است، چرا که اکثر رسانه‌های‌ جهان و از جمله اروپا را تحت کنترل خود دارد. ما اگر چنین کاری بکنیم، به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید.

این پاسخ ولادیمیر پوتین به خوبی نشان میدهد که او - بسیار آگاهانه ‌‌- تنها تمایل دارد که در «حوزه رقابتی» تعریف شده خود با آمریکا - و سایر کشورها - وارد نزاع شود و حاضر نیست منابع، ثروت، نیرو، سرمایه‌ سیاسی و حیثیتی کشورش را در حوزه‌ای خرج کند که امکان رقابت هم‌تراز در آن نمی‌بیند.

پوتین در عین حال، در همین مصاحبه با کارلسن، از قدرت‌نمایی و رجزخوانی و اندرزگویی از موضع قدرت، در حوزه‌های رقابتی روسیه هیچ دریغ نمیکند. او در حوزه‌های مربوط به تاریخ، ژئوپلیتیک، نظامی و امنیتی به تفصیل سخن می‌گوید و از موضع کشورش با اقتدار دفاع می‌کند. مثلاً در بخشی از مصاحبه برای اثبات صحت نظریات تاریخی خود پوشه خاکستری رنگی که حاوی کپی نامه‌ها و اسناد تاریخی‌ست را به خبرنگار آمریکایی‌ هدیه میدهد.‌ و یا در جای دیگر، برای نشان دادن سیطره اطلاعاتی نهادهای امنیتی کشورش، از زندگی شخصی آن خبرنگار و تلاشش برای استخدام شدن در CIA در دوران جوانی می‌گوید که باعث شگفتی او می‌شود.

انتخاب هوشمندانه «حوزه‌های رقابتی»‌‌ و تمرکز نیروها و منابع خود بر روی آن‌ها، از بارزترین ویژگی‌های کشورهای قدرتمند در جهان امروز است.

کشور چین، انتخاب کرده که در حوزه‌های اقتصادی و تکنولوژی با جهان غرب رقابت کند. دولت چین - لااقل تا به امروز - در صحنه بین‌المللی، نه علاقه‌ای به تنش و رقابت و قدرتنمایی نظامی از خود نشان داده، نه در حوزه ژئوپلیتیک فعالیت چندانی دارد، نه وارد جنگ‌ رسانه‌ای می‌شود و نه حتی تلاشی برای تسخیر «قلب‌ها و ذهن‌ها» و نفوذ فرهنگی در سایر کشورها دارد؛ از جمعیت یک و نیم میلیاردی چین، نه «سلبریتی» فرهنگی خاصی سربرآورده و نه فیلسوف و نویسنده و نظریه‌پرداز سرشناسی که برای جهانیان نسخه بپیچد ظهور کرده است. اما در حوزه اقتصاد و تکنولوژی نام چین زبانزد مردم جهان است.‌

اتحادیه اروپا امروز «حوزه رقابتی» خود را در «قدرت نرم» و توان نرماتیو یا «هنجارسازی» انتخاب کرده و در همین حوزه نیز به قدرتنمایی و اعمال نفوذ در صحنه بین‌المللی می‌پردازد. مثلاً در مسائل مربوط به تغییرات اقلیمی، این توافق‌نامه «پاریس» است که حرف اول را می‌زند. قدرت اقناعی اروپاست که افکار عمومی جهان را شکل می‌دهد و ۱۹۵ کشور جهان را گرد هم آورده و خط‌مشی‌های ملی آن‌ها برای متوقف ساختن افزایش دمای کره زمین و کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای و تطبیق دادن صنایع خود با اهداف مطرح شده، را تعریف می‌کند. اتحادیه اروپای امروز دیگر اروپای «سایکس-پیکو» قرن بیستم نیست که حوزه اقتدارش را در ژئوپلیتیک جست‌وجو و فرانسه و بریتانیا بقایای امپراتوری عثمانی را با خط‌کش بین خودشان تقسیم کنند.

حال جا دارد که ما نیز از خود بپرسیم که «حوزه رقابتی» واقعی ایران کجاست؟ در حال حاضر، اینطور که به نظر می‌رسد - و هر از گاهی در اظهارات برخی مسئولین شنیده میشود - ما در تمام حوزه‌ها با همه قدرت‌های جهانی سر رقابت داریم. در حوزه ژئوپلیتیک می‌خواهیم - مانند دوره ساسانیان - از اقیانوس هند تا دریای مدیترانه را تحت تسلط خود داشته باشیم. در حوزه نظامی با آمریکا دست و پنجه نرم کنیم. در حوزه اقتصادی دلار را نابود کنیم. در حوزه اقناعی؛ سبک‌زندگی، نوع پوشش و ارزشهای فرهنگی ایرانی-اسلامی خود را به همه جهان صادر کنیم - یا به گفته بعضی‌ها حتی کاخ سفید و کاخ باکینگهام را به حسینیه و مهدویه تبدیل کنیم. و در حوزه علم و تکنولوژی ابرقدرت جهان شویم.

هر چند اهداف بزرگ داشتن و تلاش برای پیشرفت در همه زمینه بسیار لازم و ستودنی است، اما موضوع «حوزه رقابت» بحث دیگریست. قطعاً نه ما و نه هیچ‌ قدرت دیگری از منابع و توانایی‌های کافی برای «رقابت» در همه این زمینه‌ها برخوردار نیست.

واقعیت این است که ما تا زمانی که حوزه‌های رقابت خود را با واقع‌بینی و ارزیابی دقیق ظرفیت‌ها و بر اساس منافع ملی‌مان تعریف نکنیم و همچنان خود را در تمام زمینه‌ها در نبرد و رقابت با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی ببینیم و «حریف» بطلبیم، در یک روند فرسایشی همچنان شاهد افول تدریجی خود در تمام حوزه‌های اقتصادی، ژئوپلیتیک، نظامی، امنیتی‌، رسانه‌‌ای و اقناعی خواهیم بود. عزمی کنیم و حوزه‌های رقابت بر اساس منافع ملی خودمان را شناسایی کنیم.

@AliNasriTelegram


مصاحبه مستقل کارلسن با پوتین تا کنون در پلتفرم X بیش از ۱۲۰ میلیون بیننده داشته. پوتین از این ظرفیت به خوبی استفاده کرد. کاش دیپلماسی ایران هم از موقعیت جدید روزنامه‌نگری مستقل در شبکه‌های اجتماعی، برای بیان مواضع رسمی، اصولی و یکدست‌ ایران و اصلاح پیامهای متشتت بهره‌برداری کند.


@AliNasriTelegram


«سم‌زدایی از محاوره‌های روزمره و تعیین خط و مرزهای گفت‌وگوی سالم سیاسی»

نویسنده: علی نصری


این روزها اظهار تمایل به حمله نظامی خارجی، ابراز خوشحالی از عملیات تروریستی یا حتی فانتزی «بمباران اتمی» ایران در محاوره‌های روزمره میان شهروندان ایرانی، به عنوان یک «واکنش» اعتراضی یا نوعی «لجبازی» با حاکمیت، به امری رایج و «عادی» تبدیل شده.

عموماً هرگونه اعتراض به چنین اظهاراتی در وهله اول با برچسب حمایت از «رژیم» یا به رسمیت نشناختن رنج و درد و نارضایتی مردم و «مردمی» نبودن، سرکوب میشود. و اگر فرد معترض بر خطا بودن چنین اظهاراتی پافشاری کند، در نهایت به او گفته میشود که «ریشه» این ناهنجاری را باید در رفتار «حاکمان» جست‌وجو کند و از شماتت «مردم» پرهیز نماید که آن‌ها - در شرایط دشوار زندگی - هیچ «مسئولیتی» در قبال سخنان و مواضع خود ندارد.

اما امروز فضای اجتماعی به گونه‌ای شده که بسیاری از افرادی که از شرایط موجود و بی‌عدالتی‌ها و فسادها در عرصه سیاسی کشور ناراضی‌اند اما به حکم عقل و اخلاق و عرق وطن با هرگونه حمله نظامی و تحریم اقتصادی و عملیات تروریستی خارجی در خاک کشورشان مخالف‌اند، از بیان این موضع معذبند و به ناچار در برابر سخنان افراطی و نسنجیده دیگران سکوت می‌کنند، شانه‌ بالا می‌اندازند یا تلخند میزنند.

واقعیت این است که مسئولانه سخن گفتن و از «خط قرمزها»ی اخلاقی و ملی و عقلانی عبور نکردن و به ورطه افراطی‌گری و جنگ‌طلبی و خشونت‌خواهی - آن هم علیه ملت خود! - نیافتادن، تنها وظیفه حاکمان و صاحبان قدرت نیست. قطعاً شهروندان نیز مسئولیت دارند که - علیرغم همه سختی‌های زندگی - فضای گفت‌وگوهای اجتماعی را حتی‌الامکان سالم، اخلاقی و عقلانی نگه‌ دارند.  

در بسیاری از جوامع، این عرف اجتماعی‌ست که حساسیت‌های تاریخی، منافع ملی، خط قرمزهای امنیتی و حرمت و کرامت جان انسان‌ها را در چارچوب معینی حفظ می‌کند و اجازه نمی‌دهد که سخنانی و واژه‌ها و کلیشه‌های مخرب، هویت، حرمت، کرامت و امنیت ملت‌شان را خدشه‌دار کند.

در جامعه ایران امروز، نه تنها قبح بسیاری از سخنان - به دلیل خشم و استیصال ناشی از به حاشیه رانده شدن بخش بزرگی از جامعه و تریبون نداشتن آن در رسانه‌های رسمی و نمایندگی نداشتن آن در عرصه سیاسی کشور - ریخته است، که به ویژه از سال گذشته، تعمدی نیز در مسموم کردن ادبیات جامعه و فروریختن حرمت‌ها و مبتذل ساختن مفاهیم و ترویج افراطی‌گری و عادی‌سازی خشونت‌طلبی و تلاش برای انسایت‌زدایی از شهروند ایرانی، به صورت یک کمپین سیستماتیکٍ جنگ روانی از سوی اپوزسیون خارج‌نشین و اسپانسرهای خارجی آن، در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، و بعضاً توسط شخصیت‌های مشهور سیاسی و هنری و ورزشی یا به نام «کارشناس» و «تحلیلگر»، به راه افتاده است.

امروز مسئولیت ما، به عنوان شهروند ایرانی، آگاهی رسانی و همیاری برای اصلاح این روند است؛ یعنی نه تنها ادبیات سیاسی جامعه را از واژه‌ها و کلیشه‌ها و خودزنی‌های جنگ‌طلبانه و خشونت‌طلبانه و افراطی علیه کشور خودمان «سم‌زدایی» کنیم که - در حین به رسمیت شناختن همه نارضایتی‌ها و خشم‌ها و اعتراض‌های جامعه نسبت به عملکردهای حاکمیت - خط و مرزها منافع ملی و چارچوب‌های گفت‌وگوی سالم اجتماعی/سیاسی را در محاوره‌های روزمره‌مان تعریف کنیم و از آن با جدیت صیانت نماییم.

ما حق داریم که در برابر هموطنانی که به صراحت یا از روی عادت یا لجبازی با حاکمیت، از حمله نظامی، بمباران اتمی و عملیات تروریستی در خاک کشورمان حمایت میکنند، سکوت نکنیم و به شانه بالا انداختن و تلخند زدن اکتفا نکنیم. حق داریم از مخالفت‌مان با جنگ و تحریم و تروریسم علیه مردم‌مان معذب نباشیم و مقهور برچسب‌ها و طعنه‌ها نگردیم. و حق داریم که هرگاه و در هر کجا و در هر شرایطی که با چینن سخنانی مواجه شدیم، غیر اخلاقی بودن، ضد منافع ملی بودن و غیر قابل قبول بودن آن را به گوینده متذکر شویم.

@AliNasriTelegram

Показано 20 последних публикаций.