فردی چند گردو به بهلول داد و گفت بشکن و بخور و برای من دعا کن. بهلول گردوها را شکست و خورد اما دعا نکرد. آن مرد گفت: گردوها را میخوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنيدم. بهلول گفت: مطمئن باش اگر در راه خدا دادهای، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنيده است.
تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
Mozhgan AkharinTwiit