📰 میراث توهم؛
بازخوانی فاجعه سیاسی ایران در عصر تقابلهای بیثمر
✍️ نویسنده: قاسم قره داغی
ایران امروز، صحنه جدالهای تلخ و بیفرجام میان دو نیروی متضادی است که هر دو در تناقضهای عمیق خود اسیرند. از یک سو، جمهوری اسلامی با قبضه قدرت و سلاح، همچون کاخی پوشالی بر پایههای لرزان استبداد ایستاده؛ کاخی که حتی صاحبان آن نیز به "در اقلیت بودن" خود اعتراف میکنند.
از سوی دیگر، گروههایی چون سلطنتطلبان با شعارهایی بهظاهر پرطنین اما پوچ و تهی از استدلال، توهم اکثریت را به رخ میکشند و با زبانی آلوده به نفرت و توهین، زخمهای جامعه را عمیقتر میکنند.
جمهوری اسلامی، با ابزار سرکوب و سلاح، همچنان خود را بر اریکه قدرت نگاه داشته است. اما پایههای این اقتدار، نه از مشروعیت مردمی، بلکه از ساختارهای امنیتی و نظامی و درآمدهای بی حساب و کتاب فروش ثروتهای ملی بنا شده است. اعتراف رهبران نظام به اقلیت بودنشان، خود سندی است بر بیپایگی ادعای نمایندگی ملت. اما تناقض در اینجا پایان نمییابد: نظامی که خود را الهی میخواند، برای حفظ قدرت به ابزارهایی متوسل میشود که حتی در قاموس زمینیترین نظامهای تاریخ نیز غیرقابل قبول است.
در این شرایط، سلطنتطلبان نیر با وجود برخورداری از پتانسیل قوی برای مبارزه در مقابل جمهوری اسلامی، بیش از آنکه آلترناتیوی جدی باشند، درگیر نوستالژی و توهم اکثریتاند. آنها به جای تحلیل چرایی سقوط پهلوی، با فرافکنی و نفرتپراکنی، خود را ناجی ملت معرفی میکنند. این رویکرد، نهتنها جذابیتی برای نسل جوان و فعالان سیاسی ندارد، بلکه شکافهای اجتماعی را نیز تعمیق میبخشد.
این در حالیست که سلطنتطلبان فاقد برنامهای عملیاتی و چشماندازی روشن برای آینده هستند. آنها گفتمانشان را بر پایه احساسات و فحاشی بنا کردهاند و در میانِ طرفداران این تفکر، منطق و آگاهی چندان جایگاهی ندارد. این در حالی است که جامعه ایران، بیش از هر زمان دیگری به گفتمان مدرن، علمی و چندصدایی نیاز دارد.
آنچه میان جمهوری اسلامی و سلطنتطلبان مشترک است، زبان خشونت است؛ یکی با سلاح و دیگری با توهین. این خشونت، هرچند در ظاهر متفاوت است، اما نتیجهای مشابه دارد: تخریب سرمایه اجتماعی.
جامعهای که در آن گفتمان مسلط، بر حذف دیگری استوار باشد، هرگز روی ثبات و پیشرفت نخواهد دید.
راهحل چیست؟
۱. بازگشت به گفتمان عقلانی و چندصدایی: ایران آینده به گفتمانی نیاز دارد که به جای حذف دیگری، بر گفتوگو و تفاهم تأکید کند. این گفتمان، باید پذیرای نظرات مختلف باشد و به جای گذشتهگرایی، بر ساختن آینده متمرکز شود.
۲. تعمیق آگاهی عمومی: حرکتهای سیاسی، بدون آگاهی اجتماعی محکوم به شکستاند. جریانهای مخالف باید به جای شعارهای سطحی، بر آموزش و افزایش سواد سیاسی مردم تمرکز کنند.
۳. رهایی از توهمات تاریخی: هم جمهوری اسلامی و هم سلطنتطلبان، باید از اسارت در توهمات تاریخی رها شوند. یکی باید بفهمد که دوران حکومت دینی به پایان رسیده است و دیگری بپذیرد که نوستالژی پهلوی، پاسخگوی نیازهای جامعه امروز نیست.
۴. اتحاد در عین تنوع: مخالفان جمهوری اسلامی باید به جای تخریب یکدیگر، به فکر ائتلافی گسترده و متنوع باشند. این اتحاد، نه بر پایه ایدئولوژی مشترک، بلکه باید بر اساس هدفی مشترک، یعنی آزادی و دموکراسی، شکل بگیرد.
ایران امروز در برزخ تاریخی خود گرفتار است؛ برزخی که تنها راه خروج از آن، پذیرش تنوع، گفتمان سازنده و کنار گذاشتن نفرت و خشونت در بین مخالفان است. اگرچه جمهوری اسلامی، با قدرت اسلحه و سرکوب، مانع اصلی پیشرفت است، اما جایگزینی آن با نیرویی که به نفرت و توهین متوسل شود، تنها چرخهای جدید از استبداد را رقم خواهد زد. آیندهی ایران، در گرو بازاندیشی عمیق و انقلاب فرهنگی-سیاسی است که پیش از هر چیز، زبان و منطق ما را دگرگون کند.
#قاسم_قره_داغی
27/November
@Avayebuf
لینک صوتی:
https://youtu.be/m7fKYV3UYC8
بازخوانی فاجعه سیاسی ایران در عصر تقابلهای بیثمر
✍️ نویسنده: قاسم قره داغی
ایران امروز، صحنه جدالهای تلخ و بیفرجام میان دو نیروی متضادی است که هر دو در تناقضهای عمیق خود اسیرند. از یک سو، جمهوری اسلامی با قبضه قدرت و سلاح، همچون کاخی پوشالی بر پایههای لرزان استبداد ایستاده؛ کاخی که حتی صاحبان آن نیز به "در اقلیت بودن" خود اعتراف میکنند.
از سوی دیگر، گروههایی چون سلطنتطلبان با شعارهایی بهظاهر پرطنین اما پوچ و تهی از استدلال، توهم اکثریت را به رخ میکشند و با زبانی آلوده به نفرت و توهین، زخمهای جامعه را عمیقتر میکنند.
جمهوری اسلامی، با ابزار سرکوب و سلاح، همچنان خود را بر اریکه قدرت نگاه داشته است. اما پایههای این اقتدار، نه از مشروعیت مردمی، بلکه از ساختارهای امنیتی و نظامی و درآمدهای بی حساب و کتاب فروش ثروتهای ملی بنا شده است. اعتراف رهبران نظام به اقلیت بودنشان، خود سندی است بر بیپایگی ادعای نمایندگی ملت. اما تناقض در اینجا پایان نمییابد: نظامی که خود را الهی میخواند، برای حفظ قدرت به ابزارهایی متوسل میشود که حتی در قاموس زمینیترین نظامهای تاریخ نیز غیرقابل قبول است.
در این شرایط، سلطنتطلبان نیر با وجود برخورداری از پتانسیل قوی برای مبارزه در مقابل جمهوری اسلامی، بیش از آنکه آلترناتیوی جدی باشند، درگیر نوستالژی و توهم اکثریتاند. آنها به جای تحلیل چرایی سقوط پهلوی، با فرافکنی و نفرتپراکنی، خود را ناجی ملت معرفی میکنند. این رویکرد، نهتنها جذابیتی برای نسل جوان و فعالان سیاسی ندارد، بلکه شکافهای اجتماعی را نیز تعمیق میبخشد.
این در حالیست که سلطنتطلبان فاقد برنامهای عملیاتی و چشماندازی روشن برای آینده هستند. آنها گفتمانشان را بر پایه احساسات و فحاشی بنا کردهاند و در میانِ طرفداران این تفکر، منطق و آگاهی چندان جایگاهی ندارد. این در حالی است که جامعه ایران، بیش از هر زمان دیگری به گفتمان مدرن، علمی و چندصدایی نیاز دارد.
آنچه میان جمهوری اسلامی و سلطنتطلبان مشترک است، زبان خشونت است؛ یکی با سلاح و دیگری با توهین. این خشونت، هرچند در ظاهر متفاوت است، اما نتیجهای مشابه دارد: تخریب سرمایه اجتماعی.
جامعهای که در آن گفتمان مسلط، بر حذف دیگری استوار باشد، هرگز روی ثبات و پیشرفت نخواهد دید.
راهحل چیست؟
۱. بازگشت به گفتمان عقلانی و چندصدایی: ایران آینده به گفتمانی نیاز دارد که به جای حذف دیگری، بر گفتوگو و تفاهم تأکید کند. این گفتمان، باید پذیرای نظرات مختلف باشد و به جای گذشتهگرایی، بر ساختن آینده متمرکز شود.
۲. تعمیق آگاهی عمومی: حرکتهای سیاسی، بدون آگاهی اجتماعی محکوم به شکستاند. جریانهای مخالف باید به جای شعارهای سطحی، بر آموزش و افزایش سواد سیاسی مردم تمرکز کنند.
۳. رهایی از توهمات تاریخی: هم جمهوری اسلامی و هم سلطنتطلبان، باید از اسارت در توهمات تاریخی رها شوند. یکی باید بفهمد که دوران حکومت دینی به پایان رسیده است و دیگری بپذیرد که نوستالژی پهلوی، پاسخگوی نیازهای جامعه امروز نیست.
۴. اتحاد در عین تنوع: مخالفان جمهوری اسلامی باید به جای تخریب یکدیگر، به فکر ائتلافی گسترده و متنوع باشند. این اتحاد، نه بر پایه ایدئولوژی مشترک، بلکه باید بر اساس هدفی مشترک، یعنی آزادی و دموکراسی، شکل بگیرد.
ایران امروز در برزخ تاریخی خود گرفتار است؛ برزخی که تنها راه خروج از آن، پذیرش تنوع، گفتمان سازنده و کنار گذاشتن نفرت و خشونت در بین مخالفان است. اگرچه جمهوری اسلامی، با قدرت اسلحه و سرکوب، مانع اصلی پیشرفت است، اما جایگزینی آن با نیرویی که به نفرت و توهین متوسل شود، تنها چرخهای جدید از استبداد را رقم خواهد زد. آیندهی ایران، در گرو بازاندیشی عمیق و انقلاب فرهنگی-سیاسی است که پیش از هر چیز، زبان و منطق ما را دگرگون کند.
#قاسم_قره_داغی
27/November
@Avayebuf
لینک صوتی:
https://youtu.be/m7fKYV3UYC8