Фильтр публикаций


پارت امروز☝️♥️


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گلامور از اینجا 8 ماه جلوتریم

جهت عضویت در vip گلامور ، مبلغ 60 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید
👇

6104 3379 7321 0378
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس فیش رو برای ادمین ارسال کنید
👇

@gela_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گلامور ) رو ذکر کنید.


#گلامور
#مریم_دماوندی
#پارت_749

از حرفش رویا به خنده می افتد

اگر دل‌چرکین نبود

اگر این مرد خون به دل آن دختر نکرده بود

اگر آن شب به بیمارستان آمده بود حالا این بچه را حاصل عشق و حال مردم نمی دانست..

و این گونه چون موجودی عجیب نگاهش نمیکرد ...

- اومدی حرف بزنی یا منو سین جیم کنی؟

چشم از هامین که حالا رویا سرهمی اش را به تنش کرده و داشت روی زمینش میگذاشت میگیرد و می گوید

- حرف زدم شما جواب ندادی .!

رویا تازه به خود می آید

چایی را یادش رفته بود ..

از جا برمی خیزد

- الان میام ...

می گوید و به سمت آشپزخانه می رود.

با رفتن رویا ، کفری از این کش دار شدن قضیه نفسی از سینه بیرون میدهد ..

یک نگاه به سمت هامین که توپش را به دهان برده بود می اندازد ‌...

در نظرش پدر و مادر آن بچه دو مفت خور بودند که عرضه نگهداری از توله سگشان را هم نداشتند ...

رویا با سینی چایی برمیگردد ...

آن را روی میز میگذارد و در حالی که روی مبل می نشیند می گوید

- من سر زمینا و اون فروشگاه با یه بنده خدایی به توافق رسیدم ...

گره کور می افتد میان ابروهای برادر زاده اش ومیپرسد

- قرارداد بستی؟

رویا دهان باز میکند و هنوز جواب نداده است که صدای زنگ خانه بلند میشود ...

نگاهش به سرعت از چشمان هامون کنده میشود و از جا برمی خیزد

فراموش کرده بود به کمند خبر دهد که به خانه نیاید ...


پارت امروز♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گلامور از اینجا 8 ماه جلوتریم

جهت عضویت در vip گلامور ، مبلغ 60 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید
👇

6104 3379 7321 0378
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس فیش رو برای ادمین ارسال کنید
👇

@gela_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گلامور ) رو ذکر کنید.


#گلامور
#مریم_دماوندی
#پارت_748

رویا پسرک را بغل میزند ، توپ را به دستش میدهد و پس از برداشتن ساک هامین از وسط خانه برمیگردد و روی مبل می نشیند

نمیتواست جلوی چشمان هامون به اتاق رود و برای این بچه لباس بیاورد

کاری دور از عقل بود
قطعا شک میکرد

سرهمی که کمند یک هفته تمام وقت برای دوخت آن گذاشته بود را از داخل کیف بیرون میکشد و در جواب هامون می گوید

- بچه همسایه...

نگاه هامون روی پسرک با آن شکم گرد و قلبمه اش کشیده میشود .

برایش سوال بود که مادر این بچه چطور از پس زاییدنش برآمده است؟

- بچه همسایه خونه شما چیکار میکنه؟

از کنجکاوی اش لبخندی روی لبهای رویا می نشیند

خونسرد بود و آرام

- مادرش دست تنهاست ، میره سرکار ، نمیتونه اونجا بچه رو با خودش ببره سپردتش دست من...

- کس و کار دیگه ای نداشته که سپرده به شما؟

اخم هایش درهم بود و سوال میپرسید ، رویا اما نمیخواست پرسش های او را بی پاسخ بگذارد

این بحث را دوست داشت

- اگه داشت که از من خواهش نمیکرد نگهش دارم ...

لبخندی از سر تمسخر روی لبهای هامون می نشیند و طعنه میزند

- شما شدی پرستار حاصل عشق و حال مردم؟


#پارت_747 ♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گلامور از اینجا 8 ماه جلوتریم

جهت عضویت در vip گلامور ، مبلغ 60 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید
👇

6104 3379 7321 0378
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس فیش رو برای ادمین ارسال کنید
👇

@gela_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گلامور ) رو ذکر کنید.



پدرم ؛
هیچوقت نگفت دوستت دارم
همیشه ثابت کرد....


پارت جدید♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گلامور از اینجا 8 ماه جلوتریم

جهت عضویت در vip گلامور ، مبلغ 60 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید
👇

6104 3379 7321 0378
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس فیش رو برای ادمین ارسال کنید
👇

@gela_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گلامور ) رو ذکر کنید.


#گلامور
#مریم_دماوندی
#پارت_747

لبخندی کمرنگ به روی لبهای رویا می نشیند..

پس برادر زاده اش تنها برای خرید آن زمینها بود که به خانه اش آمده بود...

که آن لحن تند و طلبکارش را کنار گذاشته و سعی داشت ملایم رفتار کند

بی آنکه جوابی به هامون دهد از روی مبل برمی خیزد

لیوان خالی از چایی که صبح برای کمند آورده بود را به همراه شناسنامه هامین از روی میز برمیدارد و به آشپزخانه می رود.

با نفسی راحت شناسنامه را در کشو میگذارد .

دو لیوان برمیدارد و حین چایی ریختن اوست که هامین بیخیال آب بازی اش شده و سینه خیز خود را به سمت توپ‌های سبک و رنگا رنگش که پایین مبلی که هامون روی آن نشسته بود افتاده بودند میکشد ...

با شنیدن صدای نفس‌های به هن هن افتاده آن بچه نگاهش به سمت او کشیده میشود ...

هنوز این سوال در ذهنش بود که این بچه در خانه رویا چه میکند؟

هامین رسیده به توپ هایش تلاش میکند تا توپ قرمز رنگش را بردارد و اما موفق نمیشود ...

با خوردن پشت دستش به زیر آن توپ ، توپ سمت هامون غلت میخورد و درست کنار پاهایش زیر میز متوقف میشود.

سینه خیز و با زحمت خود را به توپ میرساند و اما با دستان کوچکش توان و تعادل بیرون کشیدن آن توپ را از زیر میز ندارد

هر چه تقلا میکند ، هر چه نفس نفس میزند به نتیجه ای‌ نمیرسد و همین موضوع باعث میشود تا لب برچیند و به زیر گریه زند...

با بلند شدن صدای گریه هامین رویا هول شده از آشپزخانه بیرون می آید

- یا خدا ..چی..ش...

با دیدن هامین که پایین پاهای هامون روی شکم افتاده و نگاهش به آن توپک زیر میز است جلو می آید و خطاب به هامون می توپد

- یه وقت یه تکون تو به خودت ندی پسر...نمیبینی این طفل معصوم داره گریه میکنه؟

نگاه بی تفاوتش را به چشمان رویا میدهد و میپرسد

- بچه کیه این؟


#پارت_746


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گلامور از اینجا 8 ماه جلوتریم

جهت عضویت در vip گلامور ، مبلغ 60 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید
👇

6104 3379 7321 0378
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس فیش رو برای ادمین ارسال کنید
👇

@gela_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گلامور ) رو ذکر کنید.





این منم
با همه‌ی خاطره‌هایی که تویی...



خاموشم،
اما دارم به آواز غمِ خود می‌دهم گوش‌!

- هوشنگ‌ابتهاج


#پارت_746♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گلامور از اینجا 8 ماه جلوتریم

جهت عضویت در vip گلامور ، مبلغ 60 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید
👇

6104 3379 7321 0378
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس فیش رو برای ادمین ارسال کنید
👇

@gela_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گلامور ) رو ذکر کنید.


#پارت_746♥️👆

Показано 20 последних публикаций.