#رمان_انتهاج
پارت ۱۱۳
ناخوداگاه خودم رو عقب کشیدم و گفتم
- الان میخواد با من چکار کنه!؟
رهام خندید، منو کشید بغل خودش و گفت
- نترس! هیچکاری! منم خودم هست! عملا فقط میخواد اذیت کنه بگه من بزرگترم! به حرف منم توجه کنید!
دست رهام دورم حصار شد و منم آروم سرم رو گذاشتم رو سینه اش!
حس خوبی بود، من واقعا آغوش و نوازش رو دوست داشتم. رهام موهام رو بوسید، نرم نرم نوازشم کرد، گردنم رو بوسید و دست هاش رو تنم فعال شد!
تا به تخت برسیم لباس هامون رو زمین بودن.
دست های منم کمی نترس شده بودن و رو تن رهام حرکت میکردن.
قرار بود رهام چک کنه ببینه تنم کبود نشده باشه اما همه چیز به یه رابطه دیگه ختم شد. فقط اینبار من روی رهام بودم تا کمتر بهم فشار بیاد...
یادش بود و کاندوم هم استفاده کرد!
وقتی تو بغلش خوابیدم حس میکردم شاید خیلی هم بد نباشه!
شاید رهام هم داره بدن من دستش میاد!
بلاخره ما یهو با هم وارد رابطه شدیم. همه چیز کم کم دستمون میاد.
با این فکر ها و کلی امید خوابم برد. صبح با نوازش و بوسه رهام بیدار شدم و یه رابطه نسبتا ملایم دیگه هم داشتیم.
بعد دوتایی دوش گرفتیم. رهام منو شست، حتی موهام رو بعد حمام سشوار کشید! حاضر شدیم. رهام یه کیف برداشت و برای هر دومون لباس برداشت و راه افتادیم.
تمام مدت سعی میکردم به رویا و معاینه اش فکر نکنم. نمیدونم میخواد باهام چکار کنه! دلم میخواست سرچ کنم ببینم معاینه زنان چطوریه اما میترسیدم باز پیش رهام لو برم
قبلا یه رمان خونده بودم و یکم اونجا در مورد معاینه بارداری نوشته بود. اما امیدوار بودم برای من کمتر باشه!
بلاخره رسیدیم به مطب رویا! خلوت بود و ساعت کارش هنوز شروع نشده بود. رهام زنگ در رو زد و منشی در رو باز کرد.
انتظار نداشتم منشی مطب الان باسه ، اما دختر جوون و قد بلندی بهمون خوش آمدگفت.
رهام رو میشناخت و قبل از اینکه ما چیزی بگیم گفت
- خانم دکتر منتظر شماست.
رهام تشکر کرد و با هم وارد اتاق رویا شدیم.
دکور مطب کلا زرد لیمویی و یاسی بود، مطب شیک و مدرنی بود.
رهام در رو برام باز کرد تا وارد شم ، مردد وارد شدم و سلام کردم.
رویا خیلی شیک و مرتب پشت میزش با لباس بنفش سیر نشسته بود. با ورودم بلند شد، سلام و احوال پرسی کردیم و رویا گفت
- برو بیرون رهام جان من و نیکو راحت باشیم
رهام نشست و گفت
- نیکو گفت من بمونم راحت تره !
ابروهای رویا بالا پرید اما من معذب فقط لبخند زدم.
من در دو حالت سختم بود و فقط ترجیح میدادم از این اتاق فرار کنم
خوشگل ها برای خوندن ادامه ۲ راه هست
#رایگان میتونید ۳۰۰ پارت جلو تر بیاید اینستاگرام بقیه رو بخونید
https://www.instagram.com/zendegibanafsh
یا اگر دوست داشتید بیاید #فایل_کامل ۲۲۰۰ صفحه رمان رو همین الان تو باغ استور بخونید.
اول اپلیکیشن از کانالش نصب کنید👇
فایل نصبی برنامه تو کانالش پین شده👇💜
@BaghStore_app
سایت هم دارن
https://www.Baghstore.net
پارت ۱۱۳
ناخوداگاه خودم رو عقب کشیدم و گفتم
- الان میخواد با من چکار کنه!؟
رهام خندید، منو کشید بغل خودش و گفت
- نترس! هیچکاری! منم خودم هست! عملا فقط میخواد اذیت کنه بگه من بزرگترم! به حرف منم توجه کنید!
دست رهام دورم حصار شد و منم آروم سرم رو گذاشتم رو سینه اش!
حس خوبی بود، من واقعا آغوش و نوازش رو دوست داشتم. رهام موهام رو بوسید، نرم نرم نوازشم کرد، گردنم رو بوسید و دست هاش رو تنم فعال شد!
تا به تخت برسیم لباس هامون رو زمین بودن.
دست های منم کمی نترس شده بودن و رو تن رهام حرکت میکردن.
قرار بود رهام چک کنه ببینه تنم کبود نشده باشه اما همه چیز به یه رابطه دیگه ختم شد. فقط اینبار من روی رهام بودم تا کمتر بهم فشار بیاد...
یادش بود و کاندوم هم استفاده کرد!
وقتی تو بغلش خوابیدم حس میکردم شاید خیلی هم بد نباشه!
شاید رهام هم داره بدن من دستش میاد!
بلاخره ما یهو با هم وارد رابطه شدیم. همه چیز کم کم دستمون میاد.
با این فکر ها و کلی امید خوابم برد. صبح با نوازش و بوسه رهام بیدار شدم و یه رابطه نسبتا ملایم دیگه هم داشتیم.
بعد دوتایی دوش گرفتیم. رهام منو شست، حتی موهام رو بعد حمام سشوار کشید! حاضر شدیم. رهام یه کیف برداشت و برای هر دومون لباس برداشت و راه افتادیم.
تمام مدت سعی میکردم به رویا و معاینه اش فکر نکنم. نمیدونم میخواد باهام چکار کنه! دلم میخواست سرچ کنم ببینم معاینه زنان چطوریه اما میترسیدم باز پیش رهام لو برم
قبلا یه رمان خونده بودم و یکم اونجا در مورد معاینه بارداری نوشته بود. اما امیدوار بودم برای من کمتر باشه!
بلاخره رسیدیم به مطب رویا! خلوت بود و ساعت کارش هنوز شروع نشده بود. رهام زنگ در رو زد و منشی در رو باز کرد.
انتظار نداشتم منشی مطب الان باسه ، اما دختر جوون و قد بلندی بهمون خوش آمدگفت.
رهام رو میشناخت و قبل از اینکه ما چیزی بگیم گفت
- خانم دکتر منتظر شماست.
رهام تشکر کرد و با هم وارد اتاق رویا شدیم.
دکور مطب کلا زرد لیمویی و یاسی بود، مطب شیک و مدرنی بود.
رهام در رو برام باز کرد تا وارد شم ، مردد وارد شدم و سلام کردم.
رویا خیلی شیک و مرتب پشت میزش با لباس بنفش سیر نشسته بود. با ورودم بلند شد، سلام و احوال پرسی کردیم و رویا گفت
- برو بیرون رهام جان من و نیکو راحت باشیم
رهام نشست و گفت
- نیکو گفت من بمونم راحت تره !
ابروهای رویا بالا پرید اما من معذب فقط لبخند زدم.
من در دو حالت سختم بود و فقط ترجیح میدادم از این اتاق فرار کنم
خوشگل ها برای خوندن ادامه ۲ راه هست
#رایگان میتونید ۳۰۰ پارت جلو تر بیاید اینستاگرام بقیه رو بخونید
https://www.instagram.com/zendegibanafsh
یا اگر دوست داشتید بیاید #فایل_کامل ۲۲۰۰ صفحه رمان رو همین الان تو باغ استور بخونید.
اول اپلیکیشن از کانالش نصب کنید👇
فایل نصبی برنامه تو کانالش پین شده👇💜
@BaghStore_app
سایت هم دارن
https://www.Baghstore.net