#رمان انتهاج پارت ۱۱۰
سر کوله ام بودم و داشتم برس موهام و کش مو و گیره میذاشتم داخلش، مامان با اخم نگاهم کرد و گفت
- چه خبره کوله بستی مگه میخوای بری چند روز بمونی!؟
نگاهم رو آزرده ازش گرفتم و گفتم
- دو شب !
مامان با عصبانیت اومد جلو و گفت
- چه خبره!؟ فردا شب میای خونه!
بهش محل ندادم اما مامان اومد کیفم رو بگیره که با حرص کیفم رو کنار کشیدم و گفتم
- چیزی میخوای از کیف من !؟
مامان با حرص نگاهم کرد و گفت
- بده ببینم لباس مناسب برداشتی!؟
زیپ کیفم رو بستم و گفتم
- بله برداشتم!
ایستادم و مقابل مامان قرار گرفتم. میدونم مامان حسابی عصبانی کردم اما منم حسابی از دستش ناراحتم
مامان با قهر نگاهش رو از من گرفت و گفت
- خیلی بی ادبی نیکو! دلم رو شکستی!
با این حرف مامان گذاشت و از اتاقم رفت بیرون.
موفق شدم
جلوش وایسادم
اما حالم خوب نبود.
نشستم خودمن گریه کردم !
حقم رو نمیگیرم گریه میکنم. وایمیسته حقمون میگیرم هم گریه میکنم! خدایا من دردم چیه آخه!
رهام پیام داد ده دقیقه دیگه میرسه! منم سریع دست و روم رو شستم و آرایش کردم.
مامان قهر بود تو اتاقش، بابا بدرقه ام کرد. سوار ماشین رهام شدم و دقیق نگاهم کرد. اما چیزی جز سلام نگفت و راه افتاد.
سکوت بود بین ما و آهنگ در حال پخش بود. آهنگش شاد بود و یه جورایی رو اعصاب من بود.
اما رهام باهاش هم خونی کرد و گفت
- تقصیر چشاته نیکو خانم تقصیر چشاته!
خواننده میخوند
تورو دیوونه وار می خوام
واسه همینم هرجا بری
مثِ سایه تورو می پام
برو دیگه هرجا که دوست داری
ولی بدون فایده نداره
نمی تونی جام بذاری
تقصیر من نیست
خوب مقصر اون چشاته
دست خودم نیست
اینا همش کار نگاته
همه رو خط زدم
فقط زیر تو خط کشیدم
اینو بدون
که من جاتو به کسی نمیدم
اگه تو مال من نیستی چرا دوست دارم؟!
چرا هرشب با فکرت تا صبح بیدارم؟!
اگه تو مال من نیستی حرفی ندارم
میدونم یه روزی میشه دلتو بدست میارم
رهام باهاش زمزمه میکرد. آروم پرسیدم
- واقعا دوستم داری!؟
هر دو ابرو رهام بالا پرید ، متعجب نگاهم کرد و گفت
- الان شک داری!؟
با تاسف برام سر تکون داد و گفت
- من چند ماه صبر کردم تا تو کنکور بدی ، بعد اومدم خواستگاریت با وجود مخالفت خانواده خودم و ناز های خانواده خودت جلو همه ایستادم! تازه ناز تو رو هم خریدم! بعد میگی واقعا دوستم داری!؟ خوبی نیکو!؟ اصلا منو میبینی!؟
خوشگل ها برای خوندن ادامه ۲ راه هست
#رایگان میتونید ۳۰۰ پارت جلو تر بیاید اینستاگرام بقیه رو بخونید
https://www.instagram.com/zendegibanafsh
یا اگر دوست داشتید بیاید #فایل_کامل ۲۲۰۰ صفحه رمان رو همین الان تو باغ استور بخونید.
اول اپلیکیشن از کانالش نصب کنید👇
فایل نصبی برنامه تو کانالش پین شده👇💜
@BaghStore_app
سایت هم دارن
https://www.Baghstore.net
سر کوله ام بودم و داشتم برس موهام و کش مو و گیره میذاشتم داخلش، مامان با اخم نگاهم کرد و گفت
- چه خبره کوله بستی مگه میخوای بری چند روز بمونی!؟
نگاهم رو آزرده ازش گرفتم و گفتم
- دو شب !
مامان با عصبانیت اومد جلو و گفت
- چه خبره!؟ فردا شب میای خونه!
بهش محل ندادم اما مامان اومد کیفم رو بگیره که با حرص کیفم رو کنار کشیدم و گفتم
- چیزی میخوای از کیف من !؟
مامان با حرص نگاهم کرد و گفت
- بده ببینم لباس مناسب برداشتی!؟
زیپ کیفم رو بستم و گفتم
- بله برداشتم!
ایستادم و مقابل مامان قرار گرفتم. میدونم مامان حسابی عصبانی کردم اما منم حسابی از دستش ناراحتم
مامان با قهر نگاهش رو از من گرفت و گفت
- خیلی بی ادبی نیکو! دلم رو شکستی!
با این حرف مامان گذاشت و از اتاقم رفت بیرون.
موفق شدم
جلوش وایسادم
اما حالم خوب نبود.
نشستم خودمن گریه کردم !
حقم رو نمیگیرم گریه میکنم. وایمیسته حقمون میگیرم هم گریه میکنم! خدایا من دردم چیه آخه!
رهام پیام داد ده دقیقه دیگه میرسه! منم سریع دست و روم رو شستم و آرایش کردم.
مامان قهر بود تو اتاقش، بابا بدرقه ام کرد. سوار ماشین رهام شدم و دقیق نگاهم کرد. اما چیزی جز سلام نگفت و راه افتاد.
سکوت بود بین ما و آهنگ در حال پخش بود. آهنگش شاد بود و یه جورایی رو اعصاب من بود.
اما رهام باهاش هم خونی کرد و گفت
- تقصیر چشاته نیکو خانم تقصیر چشاته!
خواننده میخوند
تورو دیوونه وار می خوام
واسه همینم هرجا بری
مثِ سایه تورو می پام
برو دیگه هرجا که دوست داری
ولی بدون فایده نداره
نمی تونی جام بذاری
تقصیر من نیست
خوب مقصر اون چشاته
دست خودم نیست
اینا همش کار نگاته
همه رو خط زدم
فقط زیر تو خط کشیدم
اینو بدون
که من جاتو به کسی نمیدم
اگه تو مال من نیستی چرا دوست دارم؟!
چرا هرشب با فکرت تا صبح بیدارم؟!
اگه تو مال من نیستی حرفی ندارم
میدونم یه روزی میشه دلتو بدست میارم
رهام باهاش زمزمه میکرد. آروم پرسیدم
- واقعا دوستم داری!؟
هر دو ابرو رهام بالا پرید ، متعجب نگاهم کرد و گفت
- الان شک داری!؟
با تاسف برام سر تکون داد و گفت
- من چند ماه صبر کردم تا تو کنکور بدی ، بعد اومدم خواستگاریت با وجود مخالفت خانواده خودم و ناز های خانواده خودت جلو همه ایستادم! تازه ناز تو رو هم خریدم! بعد میگی واقعا دوستم داری!؟ خوبی نیکو!؟ اصلا منو میبینی!؟
خوشگل ها برای خوندن ادامه ۲ راه هست
#رایگان میتونید ۳۰۰ پارت جلو تر بیاید اینستاگرام بقیه رو بخونید
https://www.instagram.com/zendegibanafsh
یا اگر دوست داشتید بیاید #فایل_کامل ۲۲۰۰ صفحه رمان رو همین الان تو باغ استور بخونید.
اول اپلیکیشن از کانالش نصب کنید👇
فایل نصبی برنامه تو کانالش پین شده👇💜
@BaghStore_app
سایت هم دارن
https://www.Baghstore.net