یگانه مهر


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


ادبیات-شعر-موسیقی

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
شهر من
رقص کوچه‌هایش را باز می‌یابد
هیچ کجا هیچ زمان
فریاد زندگی بی‌جواب نمانده است...

«احمد شاملو
»


#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
رقص زیبای بانوان از  گروه شمس
همراه با ترانه "مستان سلامت می کنند"


#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
یه بدنِ خوب نشون‌دهنده‌ی اینه که...
من می تونم متعهد باشم...
من توی زندگیم نظم دارم...
من می تونم بجنگم برای هرچیزی...
من خودم رو دوست دارم...
پس می تونم بقیه رو هم دوست داشتم باشم
💪🌞
اینکه برای خودم ارزش و احترام قائلم باعث میشه بقیه هم متقابلا همین کارو برای من انجام بدن

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


موسیقی بی کلام

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


موسیقی بی کلام

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


موسیقی بی کلام

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


موسیقی بی کلام

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


عشق
گاه چون ماری در دل می‌خزد
و زهرِ خود را آرام در آن می‌ریزد
گاه یک روز تمام چون کبوتری
بر هر پنجره‌ات کِز می‌کند
و خرده نان بر‌می‌چیند
گاه از درون گُلی خواب‌آلود بیرون می‌جهد
و چون یخ‌نمی بر گلبرگِ آن می‌درخشد
و گاه حیله‌گرانه تو را
از آنچه شاد است و آرام
دور می‌کند
گاه در آرشه‌ی ویولونی می‌نشیند
و درنغمه‌یِ غمگینِ آن هق هق می‌کند
و گاه زمانی که حتی نمی‌خواهی باورش کنی
در لبخند یک نفر جا خوش می‌کند
سایه‌ای در قلب شما

شعر: آنا آخماتووا
ترجمه: احمد پوری

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


آهنگ: دُردانه
باصدای: همایون شجریان

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


مهم ترین کاری که یک پدر می تواند برای فرزندش انجام دهداین است:

که مادرشان را دوست داشته باشد
«باربارا لینگر لاور»

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانه مرغ پریده را
«ایرج میرزا»

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


جنگ پایان خواهد یافت،
و رهبران با هم گرم خواهند گرفت،
و باقى می ماند آن مادر پیرى که چشم به راه فرزند شهیدش است،
و آن دختر جوانى که منتظر معشوق خویش است،
و فرزندانى که به انتظار پدر قهرمانشان نشسته‌اند.
نمیدانم چه کسى وطن را فروخت
اما دیدم چه کسى
بهاى آن را پرداخت.
«محمود درویش»

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


پدر می‌گفت: از محاسن تاريكی يكی هم اين‌ است كه آدمی می‌تواند در آن پنهان شود. حتی اگر لخت و عريان هم باشد وقيح نمی‌شود. زيرا كه تاريكی، او را می‌پوشاند. تاريكی‌ به او امان می‌دهد، رسوايش نمی‌كند.
«ابوتراب خسروی- ملکان عذاب»

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


پدر بزرگم مردی آزادی‌خواه بود
پیش از آنکه تیربارانش کنند
تمام شعرهایش را
پای درخت انار باغچه چال کرد
من هیچوقت شعرهایش را نخواندم
اما از انارهای باغچه می‌شود فهمید
آزادی باید سرخ و شیرین باشد.
«داستایوفکسی»

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


از بین نویسندگان روس که حقاً جزء بهترین های داستان نویسی دنیا هستند، زندگینامه و آثار تئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی ویژگی های خود را دارد.در زیر داستانکی کوتاه از وی را بخوانیم:

دختر دانش‌آموزی صورتی زشت داشت، دندان‌هایی نامتناسب با گونه‌هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره‌ای تیره.
روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند.
نقطه‌ی مقابل او دختر زیبارو و پول‌داری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:
می‌دونی زشت‌ترین دختر این کلاسی؟
یک دفعه کلاس از خنده ترکید...
بعضی‌ها هم اغراق‌آمیزتر می‌خندیدند.
اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله‌ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه‌ای در میان همه و از جمله من پیدا کند.
اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی.
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان‌ترین فردی است که می‌توان به او اعتماد کرد.
و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می‌خواستند با او هم گروه باشند.
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی می‌گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... .
به یکی از دبیران، لقب خوش اخلاق‌ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب‌ترین یاور دانش آموزان را داده بود.
آری ویژگی برجسته‌ی او در تعریف و تمجیدهایش از دیگران بود که واقعاً به حرف‌هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه‌های مثبت فرد اشاره می‌کرد،
مثلاً به من می‌گفت بزرگ‌ترین نویسنده‌ی دنیا و به خواهرم می‌گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت.
آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته‌ی اول چگونه این را فهمیده بود،
سال‌ها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم
و بدون توجه به صورت ظاهری‌اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم.
پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری‌اش رفتم، دلیل علاقه‌ام را جذابیت سحر آمیزش می‌دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی‌اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیبا است و همه از زیبایی صورتش در حیرتند.
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟
همسرم جواب داد: من زیبایی چهره‌ی دخترم را مدیون خانواده‌ی پدری او هستم.
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.

تئودور داستایوفسکی:
عظمت در دیدن نیست،
عظمت در چگونگی دیدن است.
گاهى خودت را مثل یک کتاب ورق بزن،
انتهای بعضی فکرهایت " نقطه" بگذار که بدانی باید همان‌جا تمام‌شان کنی.
بین بعضی حرف‌هايت "کاما" بگذار که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی.
پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب" و آخر برخی عادت‌هایت نیز علامت "سوال" بگذار.
تا فرصت ویرایش هست... خودت را هر چند شب یک‌بار ورق بزن...
حتی بعضی از عقایدت را حذف کن ...
اما بعضی را پررنگ...
برخی آدم‌ها را حذف کن، برخی را نه!
هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن!
روز خوب به ما شادی می‌دهد،
روز بد به ما تجربه،
و بدترین روز به ما درس می‌دهد...!
فصل‌ها برای درختان هر سال تکرار می‌شود،
اما فصل‌های زندگی انسان تکرار شدنی نیست...
تولد ...، کودکی ...، جوانی...، پیری و ...
تنها زمانی صبور خواهیم شد که صبر را یک قدرت بدانیم نه یک ضعف!
آن چه ویران‌مان می‌کند، روزگار نیست، حوصله‌ی کوچک و آرزوهای بزرگ است...

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


یک اصل را هرگز فراموش نکنید:

" بر روی زمین، مالکِ هر چیزی که شوید، زندانیِ آن هم خواهید بود. "

فرقی نمی‌کند این مالکیت، تملک بر یک باغچه یا طویله یا خانه باشد. یا مالکیت بر یک شغل، پیشه یا حرفه. مالکِ یک عنوان یا یک لقب شدن. مالکِ سر و همسر و بچه شدن! ...
کشاورز اگر مالکِ کشتزاری‌ست، اسیرِ آن تکه زمین هم هست! زمینی که عمرش را به پای آن می‌ریزد و ای‌بسا که بر همان هم می‌میرد. و هرگز در او جهانگردی متولد نخواهد شد.
مالکِ هر چیزی که شوید، زندانیِ آن هم خواهید بود. این را فراموش نکنید.
و در این زمانه‌ی سودازده و سوداگر، "بازار" همیشه شما را تشویق به "مالک شدن" می‌کند. و همه چیز امروز بازاری دارد حتی عشق و ازدواج!
بازار می‌گوید: شما هیچ چیز نیستید تا مالکِ "چیزی" نباشید. آنچه دارید، آن هستید. و این قانونی غیر قابلِ تخطی است. "اموال شما" همان "شماست".
شما مدرک دکتری‌تان هستید. مغازه‌ی بقالی‌تان هستید. عنوان وزارت و وکالت‌تانید...
یا عناوینی عامیانه‌تر مثل زنِ فلانی، شوهر فلانی، نوکرِ فلانی، اربابِ فلانی، مادرِ فلان بچه، پدرِ فلان شخص.
اما "بازار" هرگز در مورد "اسارتِ پس از مالکیت" حرفی نمی‌زند. هر بازاری فقط به وجود آمده تا شما را تشویق به خرید کند. در بازارِ عشق و ازدواج، حرفی و سخنی از اسیر یک مرد یا یک زن شدن، نیست!
در بازار کنکور و "انتخاب رشته" حرفی از اسارتِ همه‌ی عمرتان به یک "مدرک" یک عنوان تحصیلی نیست... و در بازارِ شهرت و قدرت سخنی از اسارتی که آن مقام برای شما به همراه خواهد آورد.
قصه‌های زیادی وجود دارد از آدم‌هایی که در نظر دیگران ظاهراً "همه چیز" داشته‌اند، اما آنرا رها کرده‌اند تا "آزاد" باشند. شاهزادگانی که تخت ولیعهدی را فرونهاده و گریخته‌اند. کهن‌ترین‌شان "بودا" و تازه‌ترین‌شان همین پرنس انگلیسی که تاج و تخت فاخر بریتانیا را رها کرده و با همسرش به آمریکا پناهنده شده!...
مالکیت‌های بزرگ، اسارت‌های بزرگ‌اند. این چیزی است که "بازار" به شما نمی‌گوید...

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
اگر باران بگذارد
هر نیمه شب در گوش گل ها
شعر می‌خوانم
هر بامداد یک سبد یاس و رازقی
در پیاده رو می‌گذارم
تا زنان دلتنگ سرزمینم
هرصبح
شاخه ای ازآن را لای موهای شان
بکارند
تا از گیسوان شان
شعر بروید

«رومن  رولان»

#ادبیات
#شعر
#موسیقی

@yeganeh_mehr‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا:
t.me/yeganeh_mehr

Показано 20 последних публикаций.