حالا این کرگدن را قورت بده!
✍یاسرعرب
بهانه؛
مدت اخیر مخاطب سریال مولانا ساخت ترکیه بودم. غیر نقدهایی که به آن میتوان داشت خوش ساخت بود و بر روی الگوی صحیحی از خط روایی استاندارد جهانی حرکت میکرد. قبلا هم در رصدی که داشتهام دیدهام که سریالهای ترکی نمرات بسیار خوب و بعضا بالایی در سایتهای سنجش کیفیت مثل IMDB پیدا کردهاند. رتبههایی که بسیار سخت میشود به آنها دست پیدا کرد.
اشاره؛
ایران پیشروترین کشور در حوزهی توسعهی ادبی و توسعهی هنری منطقه بوده. رشد قوی درخت داستان نويسی (متاثر از فضای چپ) در صد سال گذشتهی ایران تعجب آور و ثمرات آن بیشمار است. تا جایی که میشود انقلاب ١٣٥٧ را انقلابی روانی، محصول تولیدات ادبی و باز سازی زبانی چند دهه قبل آن دانست. (پسلرزههای این زلزلهی معرفتی تا اواخر دهه شصت نیز ادامه داشت)
مقدمه؛
ایرانی امروز از کیفیت زیست و توسعهی خود به شدت ناراضی است. این نارضایتی عینی و واقعی است یعنی سطح کیفی خدمات (جاده، اینترنت، بانکداری، شهرسازی، درمان و...) و تولیدات (مسکن، خودرو، پوشاک، و ...) را در تناسب به وضعیتی که باید داشته باشد، بسیار پائين ارزیابی میکند.
سوال؛
از آنجا که با ورود به قرن ٢١ جهان به تدریج از ایدئولوژی به تکنولوژی عبور کرده است بسیاری بر این باورند که اگر ما نیز وارد زیست جهان تکنولوژیک میشدیم الان در شرایط مطلوب به سر میبردیم. اما سوال اینجاست که قلههای ادبی ما (که امروزه نزدیک شدن به آنها نیز به رویا میماند) در قرن هفت و هشت هجری سر برآوردهاند زمانی که از گفتمان رفاه اثر چندانی دیده نمیشده و به عکس زیست جهان ایشان غرق در آتش نابسامانیها بوده است.
همچنین در جهان تکنولوژیک، صنعت-هنر امروز ما (چون سینما) دهها بار پيشرفته از چند دههی گذشته است!
اما چه میشود که نه بازيگرانی (١. نیروی انسانی) چون عزت الله انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، محمد علی کشاورز، ژاله علو، و ... پا به عرصه گذاشته و نه متنهایی (٢. تولید ادبیات) چون کلیدر، آتش بدون دود، چشمهایش، برجادههای آبی سرخ، عزاداران بیل، من و او و ... نگارش شده، و نه فیلم و سریالهایی (٣. اثرنهایی) چون مرگیزدگرد، سربداران، هزار دستان، و روزی روزگاری تولید نمود؟
طرفه آنکه (به نظر نگارنده) حتی اگر همان بازیگران، مدیران فرهنگی، نویسندگان (که برخی چون بهرام بيضايی زنده و سلامت هستند) را دوباره به جادویی در این ساعت《احضار》کنیم نخواهند توانست اثری که در آن زمان توسط خودشان ساخته شده را با همان کیفیت تولید نمایند!
(شاهد مثال این عقبگرد مسعود کیمیایی که روزگاری قیصر را ساخته بود و نمونه بارز روزمرگی ایشان جناب حسن فتحی است!)
جمعبندی؛
چیزی از روح ایران در حال پرکشیدن است که نه رهبر و نه ریسجمهور و نه مسئولین فرتوت فرهنگی، و نه روشنفکران و نه اپوزسیون قادر به دیدن و یا گذاشتن نام روی آن نیستند. (نام گذاری به معنی فهم حدود، عمق و اضلاع یک پدیده) پس موضوع فقط خودروی ایرانی نیست. سی سال معطل ماندن پل اتصال جزیره قشم به سرزمین اصلی نیست. کیفیت داغان سیستم آموزشی ما نیست. نابودی محیط زیست سرزمین ایران نیست. بلکه
ما در تولید، ارتقا و یا حفظ با کیفیت《روایت ایران》 و 《داستان ایرانی》هم ناتوان شدهایم.من به سعی و به زعم خود دلیل این پس رفت (که آن را《
زوال ایران》نام گذاشتهام)
نیست شدن خیال ایرانی دانسته و بر این باورم که خیال ایرانی در چند صد سال گذشته معطل مانده و امکان پرورش نداشته. حتما حضور حکومتها و سیاستهای ایدئولوژیک در ساخت چنین جهان بی رویایی موثر است اما یکی از مهمترین دلایل ایجاد چنین حکومتها و دولتهایی باز فقدان خیالپرندهایرانی است. (خیالی که امکان ابداع ساختاری منحصر به فرد از دولت_ملت برای خودش را نداشته و ندارد!)
پ.ن:
خودرو انضمامی و قابل لمس است. قیمت و کیفیت عینی و متولیمشخص دارد. میشود از او مطالبه بالا بردن کیفیت، پایین آوردن قیمت یا واردات کرد.
خیال ایرانی انتزاعی است. متولی خاصی ندارد. وارداتی هم نیست!
پ.ن٢
نظامی که خیال ندارد بی روایت است و در این جهان تنها روایت و متعلقات روایت است که میماند!
@yaser_arab57