🔴 نقش نوع #نگرش در #رفتار افراد
♻️ خاطره ای از #استفان_کاوی یکی از چهره های سرشناس علم موفقیت:
🔹 صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریبا یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند یا سرشان به چیزی گرم بود. در مجموع، فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود، تا این که مردی با بچه هایش سوار اتوبوس شد. بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچه هایش سرو صدای زیادی راه انداختند و مدام چیزی را به طرف همدیگر پرتاب می کردند. یکی از بچه ها با صدای بلند گریه میکرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن میکشید. خلاصه اعصاب همه ی مسافران خرد شده بود. اما پدر آن بچه ها که دقیقاً در صندلی جلوی من نشسته بود. اصلا به روی خود نمی آورد و غرق در افکارش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و اعتراض کردم آقای محترم بچه های شما همه را آزار میدهند. نمیخواهید جلوی آنها را بگیرید؟ مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی افتاده کمی خودش را روی صندلی جابه جا کرد و گفت : «بله حق با شماست. واقعاً متأسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی بر میگردیم که همسرم مادر همین بچه ها نیم ساعت پیش در آنجا جان خود را از دست داد. من واقعاً گیجم و نمیدانم به این بچه ها چه بگویم. نمی دانم که خودم باید چه کار کنم و ... بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد. بلافاصله نظرم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: «واقعاً مرا ببخشید . نمی دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ »
✅ شما با انتخاب نوع نگاه و تفکرتان درباره ی دنیای پیرامونتان و اتفاقاتی که برایتان می افتد، احساسات و رفتارتان را انتخاب میکنید و از همین طریق آن چه را که هستید یا خواهید شد تعیین میکنید.
#اعراض_نفسانی
عضویت در کانال👇
📡 @www_irismed_ir
♻️ خاطره ای از #استفان_کاوی یکی از چهره های سرشناس علم موفقیت:
🔹 صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریبا یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند یا سرشان به چیزی گرم بود. در مجموع، فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود، تا این که مردی با بچه هایش سوار اتوبوس شد. بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچه هایش سرو صدای زیادی راه انداختند و مدام چیزی را به طرف همدیگر پرتاب می کردند. یکی از بچه ها با صدای بلند گریه میکرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن میکشید. خلاصه اعصاب همه ی مسافران خرد شده بود. اما پدر آن بچه ها که دقیقاً در صندلی جلوی من نشسته بود. اصلا به روی خود نمی آورد و غرق در افکارش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و اعتراض کردم آقای محترم بچه های شما همه را آزار میدهند. نمیخواهید جلوی آنها را بگیرید؟ مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی افتاده کمی خودش را روی صندلی جابه جا کرد و گفت : «بله حق با شماست. واقعاً متأسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی بر میگردیم که همسرم مادر همین بچه ها نیم ساعت پیش در آنجا جان خود را از دست داد. من واقعاً گیجم و نمیدانم به این بچه ها چه بگویم. نمی دانم که خودم باید چه کار کنم و ... بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد. بلافاصله نظرم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: «واقعاً مرا ببخشید . نمی دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ »
✅ شما با انتخاب نوع نگاه و تفکرتان درباره ی دنیای پیرامونتان و اتفاقاتی که برایتان می افتد، احساسات و رفتارتان را انتخاب میکنید و از همین طریق آن چه را که هستید یا خواهید شد تعیین میکنید.
#اعراض_نفسانی
عضویت در کانال👇
📡 @www_irismed_ir